♦️آقا! مهندس!♦️
دربارهی «خطاب-واژه»ها
فرض کنید در خیابان، کلید کسی از دستش میافتد. متوجه نمیشود. شما میبینید و برمیدارید و میخواهید صدایش کنید. اگر آن فرد، مرد باشد، چه صدایش میکنید؟ «آقا»؟ شاید. شاید اگر سنش زیادتر باشد: «حاجآقا». یا اگر زن باشد، «خانم»!
چند وقتی است که دارم به این «صدا کردنها» فکر میکنم. به اینکه در فرهنگ ما، وقتی کسی را نمیشناسیم، در فضای عمومی، با چه عبارتهایی صدایش میکنیم؟ «آقا»، «آقاپسر»، «دختر خانم» یا «خانم»، عامترینهایشان هستند. اما انگار گاهی میخواهیم کمی صمیمیتر باشیم. یا دقیقتر. جایی میان شناختن نام (آشنایی) و غریبگی کامل (آقا، خانم، آقاپسر، دخترخانم). جایی که حدی بیشتر از صمیمیت این عناوین کلی و ظاهری بر حسب سن و جنس را نشان بدهد. آن وقت سر و کلهی عبارتهای دیگری پیدا میشود:
«مهندس»! «حاجی»! «عمو»! «حاجخانم»! «داداش»! «عزیز(جان)»! «پدرجان»! «مادرجان»! «رفیق»! «آبجی»! «دایی»! من اسمشان را «خطاب-واژه» میگذارم. واژههایی برای نشان دادن حدی از آشنایی بین غریبهها.
اینها عبارتهایی هستند که انگار به ما غریبهها، در فرهنگمان حس آشنایی میدهند. انگار خیابان و تاکسی و مترو و کافه و اتوبوس، این فضاهای عمومی سرد را به جاهایی گرمتر میخواهیم تبدیل کنیم. جایی که درست است همدیگر را نمیشناسیم، اما با این شیوه صدا کردن، میخواهیم بگوییم: زیاد هم غریبه نیستیم. آشناییم.
جالبیاش این است که بیاییم و ببینیم در فرهنگهای دیگر، این «خطاب-واژهها» چه هستند؟ مثلاً در انگلیسیزبانهای اروپایی، غیر از Sir و Madam، چه چیزی را در این موقعیت استفاده میکنند؟ مثلاً Broیی که در فرهنگ جوانترها یا سیاهان امریکا استفاده میشود، معادل همین ««خطاب-واژه»هاست؟ یا در فرهنگ عربی، یا افغانستانی یا ترکیه چه؟
اینکه این «خطاب-واژه» در هر فرهنگی چه کلماتی هستند، به نظرم در شناخت لایههای زیرین آن فرهنگ به ما کمک میکند. مثل شناخت ناسزاها/فحشها در هر فرهنگ. مثل ارزش مثبتی که انگار «مهندس بودن» برای ما ایرانیان دارد. یا ارزش خانواده که خود را در خطابواژههایی مثل «آبجی» و «مادر» و «عمو» و «پدرجان» نشان میدهد.
همینطور اگر معیار زمان را وارد کنیم: سیسال قبل چطور همدیگر را صدا میکردیم؟ پنجاه سال پیش؟ چه «خطابواژه»هایی دیگر استفاده نمیشوند؟ عرف، چه خطابواژههای جدیدی ساختهاست؟ یا در فرهنگ جوانان و نسلهای جدید، خطابواژهها متفاوت است؟ چطور یک غریبهی همسن را صدا میکنند؟ یا در گویشها و فرهنگ قومیتهای ایرانی جز فارسزبانها چطور؟ آن وقت شاید پنجرهای دیگر برای فهم تغییرات فرهنگی ناپیدای جامعه، پیدا کنیم.
چقدر جامعهشناسی و علوم انسانی، هیجانانگیزند.
@raahiane|مهدی سلیمانیه|راهیانه
#جامعه|#شبح|#روششناسان_مردمنگار|#جامعه_شناسی
دربارهی «خطاب-واژه»ها
فرض کنید در خیابان، کلید کسی از دستش میافتد. متوجه نمیشود. شما میبینید و برمیدارید و میخواهید صدایش کنید. اگر آن فرد، مرد باشد، چه صدایش میکنید؟ «آقا»؟ شاید. شاید اگر سنش زیادتر باشد: «حاجآقا». یا اگر زن باشد، «خانم»!
چند وقتی است که دارم به این «صدا کردنها» فکر میکنم. به اینکه در فرهنگ ما، وقتی کسی را نمیشناسیم، در فضای عمومی، با چه عبارتهایی صدایش میکنیم؟ «آقا»، «آقاپسر»، «دختر خانم» یا «خانم»، عامترینهایشان هستند. اما انگار گاهی میخواهیم کمی صمیمیتر باشیم. یا دقیقتر. جایی میان شناختن نام (آشنایی) و غریبگی کامل (آقا، خانم، آقاپسر، دخترخانم). جایی که حدی بیشتر از صمیمیت این عناوین کلی و ظاهری بر حسب سن و جنس را نشان بدهد. آن وقت سر و کلهی عبارتهای دیگری پیدا میشود:
«مهندس»! «حاجی»! «عمو»! «حاجخانم»! «داداش»! «عزیز(جان)»! «پدرجان»! «مادرجان»! «رفیق»! «آبجی»! «دایی»! من اسمشان را «خطاب-واژه» میگذارم. واژههایی برای نشان دادن حدی از آشنایی بین غریبهها.
اینها عبارتهایی هستند که انگار به ما غریبهها، در فرهنگمان حس آشنایی میدهند. انگار خیابان و تاکسی و مترو و کافه و اتوبوس، این فضاهای عمومی سرد را به جاهایی گرمتر میخواهیم تبدیل کنیم. جایی که درست است همدیگر را نمیشناسیم، اما با این شیوه صدا کردن، میخواهیم بگوییم: زیاد هم غریبه نیستیم. آشناییم.
جالبیاش این است که بیاییم و ببینیم در فرهنگهای دیگر، این «خطاب-واژهها» چه هستند؟ مثلاً در انگلیسیزبانهای اروپایی، غیر از Sir و Madam، چه چیزی را در این موقعیت استفاده میکنند؟ مثلاً Broیی که در فرهنگ جوانترها یا سیاهان امریکا استفاده میشود، معادل همین ««خطاب-واژه»هاست؟ یا در فرهنگ عربی، یا افغانستانی یا ترکیه چه؟
اینکه این «خطاب-واژه» در هر فرهنگی چه کلماتی هستند، به نظرم در شناخت لایههای زیرین آن فرهنگ به ما کمک میکند. مثل شناخت ناسزاها/فحشها در هر فرهنگ. مثل ارزش مثبتی که انگار «مهندس بودن» برای ما ایرانیان دارد. یا ارزش خانواده که خود را در خطابواژههایی مثل «آبجی» و «مادر» و «عمو» و «پدرجان» نشان میدهد.
همینطور اگر معیار زمان را وارد کنیم: سیسال قبل چطور همدیگر را صدا میکردیم؟ پنجاه سال پیش؟ چه «خطابواژه»هایی دیگر استفاده نمیشوند؟ عرف، چه خطابواژههای جدیدی ساختهاست؟ یا در فرهنگ جوانان و نسلهای جدید، خطابواژهها متفاوت است؟ چطور یک غریبهی همسن را صدا میکنند؟ یا در گویشها و فرهنگ قومیتهای ایرانی جز فارسزبانها چطور؟ آن وقت شاید پنجرهای دیگر برای فهم تغییرات فرهنگی ناپیدای جامعه، پیدا کنیم.
چقدر جامعهشناسی و علوم انسانی، هیجانانگیزند.
@raahiane|مهدی سلیمانیه|راهیانه
#جامعه|#شبح|#روششناسان_مردمنگار|#جامعه_شناسی