سر کلاس جبرانی بودم. مجازی بود و دیر موقع. کلاسم را در محل کارم برگزار کردم. کلاس که تمام شد، همهی همکارانم رفته بودند. رفتم که وسایلم را جمع کنم. دیدم مدیرعاملمان، این یادداشت بالا را روی میز گذاشته. و رفته. ...
آدم بختیاری بودهام. همیشه این را گفتهام. وجودهای اخلاقی و مهربان، فراوان همراهیام کردهاند. وجودهای ماه. وجودهایی که پوچیِ این داستان ِ هیچ در هیچِ زندگینام و گرفتاریهای فراوان و بغضها و نداشتنهایش را تحملپذیر کردهاند. و دردها را. دردها را...
و محل کار هم. همیشه در این حدود سیزده سال کاری، هموار بودهاست و خواستنی. هر بار که جابجا شدهام، خاطرات شیریناش، دوستیهایش، آموختههایش با من ماندهاند.
و حالا، این دو سال اخیر، و این محیط کاری که گاهی آنقدر خوب است که قند در دلت آب کند.
چه باک از فشار شدید نداشتنها؟
دلخوشیها - هنوز هم- کم نیست.
#روشنا
راهیانه/@raahiane/مهدی سلیمانیه
آدم بختیاری بودهام. همیشه این را گفتهام. وجودهای اخلاقی و مهربان، فراوان همراهیام کردهاند. وجودهای ماه. وجودهایی که پوچیِ این داستان ِ هیچ در هیچِ زندگینام و گرفتاریهای فراوان و بغضها و نداشتنهایش را تحملپذیر کردهاند. و دردها را. دردها را...
و محل کار هم. همیشه در این حدود سیزده سال کاری، هموار بودهاست و خواستنی. هر بار که جابجا شدهام، خاطرات شیریناش، دوستیهایش، آموختههایش با من ماندهاند.
و حالا، این دو سال اخیر، و این محیط کاری که گاهی آنقدر خوب است که قند در دلت آب کند.
چه باک از فشار شدید نداشتنها؟
دلخوشیها - هنوز هم- کم نیست.
#روشنا
راهیانه/@raahiane/مهدی سلیمانیه