ملاقات، پس از مرگ
با برخی از آدمها، پس از مرگشان آشنا شدهام. از معاصرین. منظورم از معاصرین، کسانی هستند که چندان از زمان مرگشان نگذشتهاست. کمتر از صد سال. نام این آشنایی را «ملاقات پس از مرگ» گذاشتهام. کسانی مانند علی شریعتی، هدی صابر، محمود طالقانی، میرزا حسن رشدیه یا جلال آل احمد از این ملاقاتها بودهاند.
ملاقاتهای پس از مرگ، ملاقاتهایی خاص هستند. آن آدم دیگر نیست. تو پس از نبودناش، با نشانههایی که از خود به جای گذاشته، با او آشنا میشوی. نشانههایی که گاه کلمات او هستند. نوشتهها. گاه، آدمهایی که با او نسبتی داشتهاند و میراثی از او بردهاند. فرزندی، همسری، دوستانی.. نشانهای که گاه روایتهاست: روایتهایی از بودن در جایی، نهاد ساختنی، واکنشی در موقعیتی، ... . نشانههایی که گاه زندگینامههاست.
اینطور است که تو، در ملاقاتی پس از مرگ، تبدیل به یک کارآگاه میشوی. کارآگاهی در مواجهه با یک معما. معمایی که تنها از خلال نشانهها، آرام آرام و در مه، روشنتر میشود. چهرههایی که از آن آدم، گاه با هم در تناقضاند. روایتهایی که همدیگر را تکذیب یا تکمیل میکنند. گاه نشانههایی پیدا میشوند که تمام درک پیشینات از آن آدم را به چالش میکشند یا بعدی جدید از او را به رویت آشکار میکنند. گاه نشانهها مدتها گم میشوند و نیستند. برای سالها، خبری از هیچ نشانهی جدیدی نیست. ملاقات، فراموش میشود. اما ناگهان، پس از سالها، در لحظهای ناگهان ملاقاتی دیگر با پیدا شدن نشانهای دیگر رخ میدهد. گاه نشانهها و روایتها و متنها همانند، اما در این ملاقات پس از مرگ، ماییم که آرام آرام تغییر کردهایم و شکل ملاقات و معنایش را عوض میکنیم.
ملاقاتهای پس از مرگ، ملاقاتهای سحرانگیزی هستند. ملاقاتهایی معمایی. ملاقاتهایی ناتمام.
@raahiane|ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه|راهیانه
#شبح
با برخی از آدمها، پس از مرگشان آشنا شدهام. از معاصرین. منظورم از معاصرین، کسانی هستند که چندان از زمان مرگشان نگذشتهاست. کمتر از صد سال. نام این آشنایی را «ملاقات پس از مرگ» گذاشتهام. کسانی مانند علی شریعتی، هدی صابر، محمود طالقانی، میرزا حسن رشدیه یا جلال آل احمد از این ملاقاتها بودهاند.
ملاقاتهای پس از مرگ، ملاقاتهایی خاص هستند. آن آدم دیگر نیست. تو پس از نبودناش، با نشانههایی که از خود به جای گذاشته، با او آشنا میشوی. نشانههایی که گاه کلمات او هستند. نوشتهها. گاه، آدمهایی که با او نسبتی داشتهاند و میراثی از او بردهاند. فرزندی، همسری، دوستانی.. نشانهای که گاه روایتهاست: روایتهایی از بودن در جایی، نهاد ساختنی، واکنشی در موقعیتی، ... . نشانههایی که گاه زندگینامههاست.
اینطور است که تو، در ملاقاتی پس از مرگ، تبدیل به یک کارآگاه میشوی. کارآگاهی در مواجهه با یک معما. معمایی که تنها از خلال نشانهها، آرام آرام و در مه، روشنتر میشود. چهرههایی که از آن آدم، گاه با هم در تناقضاند. روایتهایی که همدیگر را تکذیب یا تکمیل میکنند. گاه نشانههایی پیدا میشوند که تمام درک پیشینات از آن آدم را به چالش میکشند یا بعدی جدید از او را به رویت آشکار میکنند. گاه نشانهها مدتها گم میشوند و نیستند. برای سالها، خبری از هیچ نشانهی جدیدی نیست. ملاقات، فراموش میشود. اما ناگهان، پس از سالها، در لحظهای ناگهان ملاقاتی دیگر با پیدا شدن نشانهای دیگر رخ میدهد. گاه نشانهها و روایتها و متنها همانند، اما در این ملاقات پس از مرگ، ماییم که آرام آرام تغییر کردهایم و شکل ملاقات و معنایش را عوض میکنیم.
ملاقاتهای پس از مرگ، ملاقاتهای سحرانگیزی هستند. ملاقاتهایی معمایی. ملاقاتهایی ناتمام.
@raahiane|ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه|راهیانه
#شبح