📖 کتاب «بخوانند و داوری کنند» (شیعیگری)
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمیخیزد (12 از 21)
پنجم : داستان امام ناپیدا گذشته از ایرادهایش ، زیانهایی نیز بزندگانی دارد. شما با هر شیعی گفتگو از گرفتاریها کنید یا آرزوی نیکی جهان بمیان آورید ، بیدرنگ بپاسخ پرداخته خواهد گفت : «باید خودش بیاید و کارها را درست کند». در تبریز گویند : «فدا اولوم ، گَرَک اوزی گَلسون». ⁽¹⁾
میباید روشن گردانم که چیزهایی که ما گرفتاری میشماریم در پیش شیعیان گرفتاری نیست. مثلاً پس ماندن توده ، چیرگی بیگانگان ، ناتوانی دولت ، نابسامانی کشور ، پستی خیمها و سَهِشها و مانند اینها ، نه چیزهاییست که شیعیان باک دارند و گرفتاری شمارند. یک شیعی تا راه کربلا باز و روضهخوانی آزاد است و دست بکلاه و رخت او زده نمیشود ، بهیچ چیزی ارج نگزارد. در نزد شیعی بیگانگان که بایشان آزادی در کیش میدهند ، بهتر از یک دولت ایرانیست که آزادی از دستشان بگیرد. این چیزیست که بارها بزبان آوردهاند.
در پیش آنان گرفتاری آنست که میبینند بسیاری از جوانان و دیگران سستباور شدهاند و بروضه نمیروند ، و در آرزوی زیارت نمیباشند ، و بملایان ارجی نمیگزارند. اینهاست که آنان گرفتاری میشمارند و در این باره یا در هر بارهی دیگری که گفتگو شود همان پاسخ گذشته را دهند.
بدتر از این آنکه در این ده سال که ما بکوشش برخاستهایم و بخواست خدا در برابر مادّیگری و بیدینی ایستاده دین را بروی بنیاد بسیار استواری نهادهایم و با یکایک گمراهیها و نادانیها نبردیده تیشهها بریشهی هر کدام فرومیآوریم ، این کار ما بشیعیان گران میافتد. زیرا در اندیشهی ایشان باید این کار را امام ناپیدا کند. چنانکه گفتیم شیعیان کسانپرستند ، اینان که آرزومندند امام ناپیدا پیدا شود و جهان را به نیکی آورد ، آن نیکی جهان را چندان نمیخواهند که بودنش را با دست امامشان میخواهند. اینست از کارهای ما دلتنگ میباشند.
داستان اینان داستان آن کودک نادانیست که بلجنزاری افتاده بود و یکی که میخواست دستش را گیرد و بیرون آورد تن درنمیداد و فریاد میزد : «باید مادرم بیاید» ، در حالی که مادرش نیز نمیبود و نتوانستی آمد.
فراموش نمیکنم روزی با یکی از ملایان گفتگو میداشتم و چنین گفتم : شما میگویید مهدی خواهد آمد و یکی از کارهایش این خواهد بود که همهی کیشها و دینها را براندازد و همگی مردم را به یک راه آورد. من میپرسم : این کار را چگونه خواهد کرد؟!.. آیا با «معجزه» خواهد کرد که مردمان شب بخوابند و بامدادان که بیدار شدند همگی شیعی گردیده باشند ، یا با کیشها و دینها به نبرد پرداخته با دلیلها مردمان را بسوی یک دین خواهد خواند ... آیا کدام یکی از اینهاست؟!.. چون چیزی نمیدانست از پاسخ درماند و من دنبالهی سخن را گرفته گفتم : اگر بگویید : «با معجزه خواهد کرد» دروغست. زیرا چنان کاری بیرون از آیین خداست. شما میبینید که پیغمبر اسلام که بالاتر از مهدی پنداری میبود ، به برانداختن گمراهیها جز از راه دلیل آوردن و نبردیدن نکوشید. اگر بگویید «با دلیلها مردمان را به یک راه خواهد خواند» ، این کاریست که ما بآن برخاستهایم و گامهایی نیز پیش رفتهایم و جای شگفتست که شما خشنودی نمینمایید ، و بهمدستی نمیشتابید. جای شگفتست که نتیجهای را که بدست آمده نمیپذیرید و دنبال یک پندار بیپایی را میگیرید.
مرد تیرهمغز بجای آنکه به پرسش من پاسخ دهد با تندی چنین گفت : «پس شما دعوای مهدویت میکنید؟!..». ⁽²⁾
گفتم : من دعوای مهدیگری نمیکنم بلکه هیچ دعوا نمیکنم. من کجا و دعوا کجا؟!.. من بجای دعوا بکار پرداختهام و آنچه میبایست کنم کردهام. شما به پرسش من پاسخ دهید. چون پاسخی نتوانست ، به درهمگوییهایی پرداخت ، و من جلوش را گرفته گفتگو را بپایان رسانیدم.
اینک نمونهای از زیانهای آن افسانه ، به هر زبونی تن درمیدهند و یوغ بیگانگان را بگردن میگیرند و این برنمیتابند که یک راه رهایی برویشان باز شود ، چرا که دستگاه امام ناپیدا بهم نخورد.
🔹 پانوشتها (از ویراینده) :
1ـ فدا شوم ، باید خودش بیاید.
2ـ از نشانههای ورشکستگی دشمنان نویسنده سخنان پوچ و دروغیست که بجای دلیلآوری و گردن گزاردن به داوریِ خرد بمیان آوردهاند. بجای آنکه به دلیلهای او پاسخ دهند یا اگر ایرادی در آنها میبینند آن را بگویند ، همه چیز را نادیده گرفته چنین عنوانهای بیخردانهای را پیش کشیدهاند : «دعوای پیغمبری کرده» ، «دین تازه آورده» ، «دعوای مهدویت کرده» ، «به ائمهی اطهار و مقدسات مذهبی ناسزا گفته و جسارت کرده» ، «به مفاخر ملیمان توهین کرده» ، «در خردورزی افراط کرده» ، «با شعر دشمن بوده» ، «آنچه دربارهی ادبیات و تشیع گفته مغرضانه بوده» ، «به بزرگی سعدی و حافظ و مولوی ، غربیان هم معترفند» و مانند اینها.
👇
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار سوم : زیانهایی که از این کیش برمیخیزد (12 از 21)
پنجم : داستان امام ناپیدا گذشته از ایرادهایش ، زیانهایی نیز بزندگانی دارد. شما با هر شیعی گفتگو از گرفتاریها کنید یا آرزوی نیکی جهان بمیان آورید ، بیدرنگ بپاسخ پرداخته خواهد گفت : «باید خودش بیاید و کارها را درست کند». در تبریز گویند : «فدا اولوم ، گَرَک اوزی گَلسون». ⁽¹⁾
میباید روشن گردانم که چیزهایی که ما گرفتاری میشماریم در پیش شیعیان گرفتاری نیست. مثلاً پس ماندن توده ، چیرگی بیگانگان ، ناتوانی دولت ، نابسامانی کشور ، پستی خیمها و سَهِشها و مانند اینها ، نه چیزهاییست که شیعیان باک دارند و گرفتاری شمارند. یک شیعی تا راه کربلا باز و روضهخوانی آزاد است و دست بکلاه و رخت او زده نمیشود ، بهیچ چیزی ارج نگزارد. در نزد شیعی بیگانگان که بایشان آزادی در کیش میدهند ، بهتر از یک دولت ایرانیست که آزادی از دستشان بگیرد. این چیزیست که بارها بزبان آوردهاند.
در پیش آنان گرفتاری آنست که میبینند بسیاری از جوانان و دیگران سستباور شدهاند و بروضه نمیروند ، و در آرزوی زیارت نمیباشند ، و بملایان ارجی نمیگزارند. اینهاست که آنان گرفتاری میشمارند و در این باره یا در هر بارهی دیگری که گفتگو شود همان پاسخ گذشته را دهند.
بدتر از این آنکه در این ده سال که ما بکوشش برخاستهایم و بخواست خدا در برابر مادّیگری و بیدینی ایستاده دین را بروی بنیاد بسیار استواری نهادهایم و با یکایک گمراهیها و نادانیها نبردیده تیشهها بریشهی هر کدام فرومیآوریم ، این کار ما بشیعیان گران میافتد. زیرا در اندیشهی ایشان باید این کار را امام ناپیدا کند. چنانکه گفتیم شیعیان کسانپرستند ، اینان که آرزومندند امام ناپیدا پیدا شود و جهان را به نیکی آورد ، آن نیکی جهان را چندان نمیخواهند که بودنش را با دست امامشان میخواهند. اینست از کارهای ما دلتنگ میباشند.
داستان اینان داستان آن کودک نادانیست که بلجنزاری افتاده بود و یکی که میخواست دستش را گیرد و بیرون آورد تن درنمیداد و فریاد میزد : «باید مادرم بیاید» ، در حالی که مادرش نیز نمیبود و نتوانستی آمد.
فراموش نمیکنم روزی با یکی از ملایان گفتگو میداشتم و چنین گفتم : شما میگویید مهدی خواهد آمد و یکی از کارهایش این خواهد بود که همهی کیشها و دینها را براندازد و همگی مردم را به یک راه آورد. من میپرسم : این کار را چگونه خواهد کرد؟!.. آیا با «معجزه» خواهد کرد که مردمان شب بخوابند و بامدادان که بیدار شدند همگی شیعی گردیده باشند ، یا با کیشها و دینها به نبرد پرداخته با دلیلها مردمان را بسوی یک دین خواهد خواند ... آیا کدام یکی از اینهاست؟!.. چون چیزی نمیدانست از پاسخ درماند و من دنبالهی سخن را گرفته گفتم : اگر بگویید : «با معجزه خواهد کرد» دروغست. زیرا چنان کاری بیرون از آیین خداست. شما میبینید که پیغمبر اسلام که بالاتر از مهدی پنداری میبود ، به برانداختن گمراهیها جز از راه دلیل آوردن و نبردیدن نکوشید. اگر بگویید «با دلیلها مردمان را به یک راه خواهد خواند» ، این کاریست که ما بآن برخاستهایم و گامهایی نیز پیش رفتهایم و جای شگفتست که شما خشنودی نمینمایید ، و بهمدستی نمیشتابید. جای شگفتست که نتیجهای را که بدست آمده نمیپذیرید و دنبال یک پندار بیپایی را میگیرید.
مرد تیرهمغز بجای آنکه به پرسش من پاسخ دهد با تندی چنین گفت : «پس شما دعوای مهدویت میکنید؟!..». ⁽²⁾
گفتم : من دعوای مهدیگری نمیکنم بلکه هیچ دعوا نمیکنم. من کجا و دعوا کجا؟!.. من بجای دعوا بکار پرداختهام و آنچه میبایست کنم کردهام. شما به پرسش من پاسخ دهید. چون پاسخی نتوانست ، به درهمگوییهایی پرداخت ، و من جلوش را گرفته گفتگو را بپایان رسانیدم.
اینک نمونهای از زیانهای آن افسانه ، به هر زبونی تن درمیدهند و یوغ بیگانگان را بگردن میگیرند و این برنمیتابند که یک راه رهایی برویشان باز شود ، چرا که دستگاه امام ناپیدا بهم نخورد.
🔹 پانوشتها (از ویراینده) :
1ـ فدا شوم ، باید خودش بیاید.
2ـ از نشانههای ورشکستگی دشمنان نویسنده سخنان پوچ و دروغیست که بجای دلیلآوری و گردن گزاردن به داوریِ خرد بمیان آوردهاند. بجای آنکه به دلیلهای او پاسخ دهند یا اگر ایرادی در آنها میبینند آن را بگویند ، همه چیز را نادیده گرفته چنین عنوانهای بیخردانهای را پیش کشیدهاند : «دعوای پیغمبری کرده» ، «دین تازه آورده» ، «دعوای مهدویت کرده» ، «به ائمهی اطهار و مقدسات مذهبی ناسزا گفته و جسارت کرده» ، «به مفاخر ملیمان توهین کرده» ، «در خردورزی افراط کرده» ، «با شعر دشمن بوده» ، «آنچه دربارهی ادبیات و تشیع گفته مغرضانه بوده» ، «به بزرگی سعدی و حافظ و مولوی ، غربیان هم معترفند» و مانند اینها.
👇