اشـoshoـو


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter




‍ بزرگترین معجزه زندگی این است که:
آدمی معمولی باشیم
نفس همواره سعی دارد از ما آدمی فوق العاده بسازد. 
نفس می خواهد کسی باشیم که چشمها را به خود جلب می کند و همه را مات و مبهوت خود می سازد.

معجزه این نیست که در هوا پرواز کنی،
معجزه این است که:
به چنان سطحی از قدرت باور نکردنی درون برسی که بتوانی معمولی بودن خود را با طیب خاطر بپذیری. آنگاه که دیگر طالب تحسین و تمجید نیستی ...

#اشو
#ریشه_ها_و_بالها
@oshoi

327 0 15 8 16

#مراقبه_شبانه ۱۹ اسفند
@oshoi

861 0 11 1 17

موسیقی بی کلام

دالایی لامای تبت

@oshoi


همهِ عشق و احترام من نثار کسی است که:
خود را دربست بپذیرد، همانگونه که هست
چنین آدمی شهامت دارد

#اشو
@oshoi


یک زندگی ساده که نیازهایت را برطرف می‌کند را زندگی کن
بدون خواسته‌ای جنون آمیز

تو نیاز به خوراک داری، نیاز به پوشاک داری، نیاز به سرپناه داری، تمام است. نیاز به کسی داری که عشق بورزی، نیاز به کسی داری که دوستت داشته باشد؛ عشق، خوراک، سرپناه

ولی تو میلیون‌ها خواسته خلق می‌کنی.
این برای تمام افراد جاه طلب رخ می‌دهد آنان خواسته‌های بسیار دارند و تا زمانی که به هدفشان برسند، کاملاً از یاد برده‌اند که اصلاً در طلب چه چیزی بوده‌اند!!

نخست اینکه برای چه این همه خواسته داشته‌اند؟
اینک کاملاً به آنان رسیده‌اند ولی وقتی می‌رسند کلاً از یاد برده‌اند که چرا و برای چه این همه دویده‌اند.

وقتی تمام زندگی‌ات را با جاه‌طلبی‌هایت دویده‌ای، نمی‌توانی به آسانی متوقف شوی. دویدن، خود وجودت می‌شود
اگر بخواهی متوقف شوی، لحظه همین است، دیگر آینده‌ای برای آن وجود ندارد، همین لحظه است.

نیازها ساده هستند. انسان می‌تواند یک زندگی ساده و مختصر را زندگی کند و لذت ببرد
برای لذت بردن از خوراک نیاز به خوراک شاهانه و عالی نیست، بلکه فقط نیاز به ذائقه‌ای عالی است
تا زمانی که قادر شوی خوراک گران‌ قیمت انباشته کنی، ظرفیت لذت بردن از آن را از کف داده‌ای
تا وقتی که لحظه وجود دارد از هر آنچه که هست لذت ببر...
تا زمانی که زنده هستی از آن لذت ببر زمان را هدر نده و زندگی کردن و لذت بردن از برکات زندگی را با دویدن به دنبال آرزوهای احمقانه به تعویق نینداز

پس به نیازهایت بازگرد
خواسته‌ها جنون آمیز هستند
نیازها طبیعی هستند
"خوراک، سرپناه، عشق"
تمام انرژی زندگیت را فقط به این سطح نیازها پایین بیاور، و خوشبخت خواهی بود.

و انسان خوشبخت نمی‌تواند غیر از انسان بادیانت باشد
و انسان ناخوشبخت نمی‌تواند کسی بجز انسان بی دیانت باشد
شاید چنین انسانی دعا بکند، شاید به معبد و مسجد برود این اهمیتی ندارد. انسان ناشادمان چگونه می‌تواند نیایش کند؟
دعای او یک شکایت و اکراه عمیق خواهد بود
یک قهر و رنجیدگی خواهد بود
نیایش شکرگزاری است،
نه شکایت و طلبکاری


#اشو
@oshoi

811 0 27 1 33

هر وابستگی یک چیز یخ‌زده می‌شود،
بی‌جان است؛

از زندگی مرتعش نیست،
یک پاسخِ همیشه در‌حالِ‌حرکت نیست.
لحظه‌ به‌ لحظه زنده نیست،
تثبیت شده است.

عاشق کسی هستی __ اگر عشق باشد،
نمی‌توانی پیش‌بینی کنی که لحظه‌ی بعدی چه رخ خواهد داد.
پیش‌بینی کردن غیرممکن است.
حالت‌های عاطفی مانند آب و هوا عوض می‌شوند.
نمی‌توانی بگویی که لحظه‌ی بعد معشوق با تو عاشقانه رفتار خواهد کرد. شاید لحظه‌ی بعدی احساس عاشقانه نداشته باشد.
نمی‌توانی انتظار داشته باشی.
اگر لحظه‌ی بعد تو را دوست داشته باشد، خوب است، شاکر هستی.

اگر لحظه‌ی بعدی تو را دوست نداشته باشد، کاری نمی‌توان کرد؛ ناتوان هستی.
باید این واقعیت را بپذیری که او در حالت عشق‌ورزی نیست.
چیزی نیست که در موردش گریه کنی،
موقعیت را می‌پذیری.
معشوق را وادار نمی‌کنی که تظاهر کند،
زیرا تظاهر کردن خطرناک است.

#اشو
@oshoi




تغییر یعنی این که:

انسان چیزی را از میان بر نمی دارد و کناره گیری نمی کند
ولی در عین حال به آنها نیز توجهی نمی‌کند.

توجهش را از روی چیزهای دنیا بر می‌دارد
چون توجه خوراک و تغذیه کننده است
با توجه، انسان به اشیا وابسته می‌شود. اگر زنی شما را مجذوب خود کند؛ میل دارید بارها و بارها به او نگاه کنید. بدین ترتيب آن میل را تقویت کرده و به آن واقعیت می بخشید.

اگر عاشق چیزی باشید به آن توجه کرده و وابسته میشوید
توجه پلی است به سوی وابستگی
نیازی نیست که از چیزی کناره گیری کنید. تنها کافی است که پل توجه را قطع کنید.
در دنیا زندگی کنید بدون این که به چیزی توجه کنید.
به حرکت خود طوری ادامه دهید که گویی در خلا  قرار دارید.
این تعمق بر مرکز است.

#اشو
#کتاب_تائوئیزم2
@oshoi




تصنیف زیبایی از استاد شهرام ناظری
رباعی :ابوسعید ابوالخیر


جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست
در عشق تو بی جسم همی باید زیست

از من اثری نماند این عشق ز چیست
چون من همه معشوق شدم عاشق کیست

@oshoi


عشق نه مادی است نه معنوی
عشق به سادگی عشق است
چگونه عشق می تواند مادی یا معنوی باشد ؟
تقسیم بندی وجود ندارد
عشق صرفا یعنی:
توانایی سهیم شدن با دیگری

#اشو
@oshoi


برای دوست داشتن دیگران لازم نیست که هر بار آنها را ببوسید
و کاسه‌های برنجتان را میان گرسنگان تقسیم کنید
و یا مدام تکرار کنید که دوستشان دارید.
بلکه عشق حقیقی آن است که دیگران را کمتر در معرض #قضاوت قرار دهید
و بگذارید خودشان باشند و آنچه می‌خواهند بپوشند و آنگونه که می‌خواهند زندگی کنند.
و همانی باشند که خود می‌خواهند،
نه آنگونه که شما می‌خواهید
.

بمحض اینکه مردی عاشق یک زن یا بالعکس زنی عاشق یک مرد میشود،
توقعات شروع میشوند.
زن توقع دارد که حالا چون مرد عاشق او شده، پس بایستی بغایت کامل باشد.
انگار که مرد بیچاره مرتکب گناه شده است!
مرد هم برای اینکه خواسته زن را اجابت کند، به ناگهان حد و حدود خویش را رها کرده و نادیده میگیرد.
او دیگر نمیتواند انسان باشد;
یا باید "سوپرمن" شود یا اینکه راه تظاهر و تقلب را در پیش گیرد.
طبیعتا از آنجایی که سوپرمن شدن کاری است بس دشوار،
بنابراین همه راه دوم را انتخاب میکنند.
آنها شروع به تظاهر و نقش بازی کردن مینمایند.
به نام و تحت لوای عشق ، کلک بازی میکنند.
بنابراین هیچگاه توقع #کامل_بودن از کسی نداشته باشید.
شما اصولا حق ندارید هیچ توقع و انتظاری ازکسی داشته باشید.
اگر کسی تو را دوست دارد، از او متشکر باش. ولی چیزی از وی مطالبه نکن،
زیرا او هیچ اجبار و الزامی ندارد که تو را دوست داشته باشد.
عشق ورزیدن همچون معجزه است;
مشاهده این معجزه کافی است تا تو را دچار شور و هیجان کند
.

عشقی که با آن آشناییم زود گذر است.
روزی هست و روزی دیگر نیست.
زودگذر بودن عشق، بیانگر آن است که واقعی نیست.
چیز دیگری است که لباس عشق را به تن کرده!
شاید شهوت یا نیازی جسمانی است.
شاید نیازی روانی است.
ترس از تنها بودن.
تلاش برای مشغول شدن با دیگری.
رغبتی برای پر کردن خلا به این یا آن طریق.
می تواند هزار و یک چیز دیگر غیر از عشق باشد.
اساسی ترین کیفیت عشق، ماندگار بودن است.
آنگاه که طعم جاودانگی عشق،
طعم ابدیت عشق را بچشی، دگرگون میشوی. دیگر جزیی از دنیای خاکی نیستی. وارد دنیای معنوی و مقدس میشوی
البته تو به همان شیوه ی معمول زندگی ات را خواهی گذراند.
حتی معمولی تر و طبیعی تر از هر زمان دیگر خواهی بود،
زیرا همه ی ریا کاری ها و رفتارهای خود محورانه  را ترک گفته ای.
همه چیز را در مورد کسی بودنت فراموش کرده ای و کاملا معمولی شده ای.
اما در این معمولی بودن،
شوریدگی ، شکوه، زیبایی و جذابیت هست.
تو سرشار از نور و نشاط میشوی.
زیرا سرشار از عشق هستی.
همیشه آماده ای تا از خود ببخشی،
زیرا به منبعی پایان ناپذیر دست یافته ای.
دیگر ممکن نیست بدبخت وغمگین باشی.
در عشق ورزی همیشه بخاطر داشته باش:
#هیچوقت_در_پی_کمال_مطلوب_نباش.
درغیر اینصورت، عشق در زندگی تو جریان پیدا نخواهد کرد
و تبدیل به موجودی سرد و عاری از احساس میشوی.
آدمهایی که تنها بدنبال کمال مطلوب میباشند، بسیار بی ارزش و روان رنجور هستند.
حتی اگر عاشق یا معشوقی بیابند،
توقع دارند که طرف مقابل، از هر لحاظ کامل باشد.
چنین توقعی به نابودی عشق می انجامد.

#اشو
@oshoi




#این_داستان_همه_ماست

وقتی وارد این دنیا می‌شوی،
همچون یک برده‌ی گدا وارد می‌شوی.

#چرا؟

زیرا نوزاد کاملاً ناتوان وارد این دنیا می‌شود.
اگر نوزاد توسط دیگران حمایت نشود
نمی‌تواند بقا یابد، و بدون پشتیبانیِ
مادر و پدر و خانواده نمی‌تواند زنده بماند.
او چون یک گدا می‌آید،
او پیوسته گداییِ خوراک، گرما و مراقبت می‌کند، و او چنان ناتوان است که برده می شود
و به دلیل همین موقعیتِ کودکان،
مادر و پدر، جامعه، حکومت و کلیسا
در طی قرون متمادی از کودکان بهره‌کشی کرده‌اند.

آنان به او خوراک می‌دهند،
تغذیه‌اش می‌کنند
و از او حمایت می‌کنند،
ولی #با_شرط‌_ها_و_شروط_ها

آنان شرایط بسیاری بر کودکان تحميل می‌کنند
و او باید آن شرایط را قبول کند،
زیرا ناتوان است.
مسأله، بقای او است.
کودک نمی‌تواند «نه» بگوید.
او با «نه گفتن» قادر نخواهد بود
که به زندگی ادامه دهد،
او باید آری بگوید. این بردگی اوست.
دنیا و ما هنوز آنقدرها انسان نشده‌ایم،
نه آن قدر که قادر باشیم از استثمار کودکان خردسال پرهیز کنیم.

کودکان بیشتر از بقیه‌ی طبقات مردم دنیا مورد بهره‌کشی ظالمانه واقع شده‌اند.
کودکان رنج بسیار برده‌اند؛  هیچ کسِ دیگر همچون آنان آزار نمی‌بیند.
و تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسد
که بتوان آنان را از این ساختار بیرون آورد، زیرا
آنان وابسته هستند؛
آنان ناتوان هستند.
و مادر و پدر می‌پندارند که عشق دارند،
ولی اگر عشق شرطی باشد،
عشق نیست
.
مادر و پدر می‌کوشند تا نوزاد را
به مسیحی یا هندو متحول کنند.
این یک مسابقه‌ی سیاسی است
که با فرزند خودت بازی می‌کنی.
تو ذهن او را شرطی می‌کنی.
تو به او می‌گویی
که چه چیز درست است
و چه چیز نادرست است.
تو خودت هم نمی‌دانی؛
تو ذهن او را در مورد اینکه خدا هست و یا نیست شرطی می‌کنی؛
تو خودت هنوز طلب نکرده‌ای.
تو پیوسته انواع زباله‌های دانش ات را
به سر کودک می‌ریزی.
قبل از اینکه او هشیار شود،
همه‌ این چیزها در او ریشه می‌گیرند.
اینها در او تولید سردرگمی می‌کند
و روانش را پریش می‌سازد.
او تمام عمر، به سبب این عشق تو رنج خواهد کشید.

#اشو
#راز_جلد_دوم
@oshoi






عروج در عشق_قسمت3از 3



من نوعی متفاوت از عشق را آموزش می‌دهم. عشقی که با دوستی پایان نمی‌گیرد، بلکه با دوستی شروع می‌شود.
عشقی که در سکوت، در آگاهی آغاز می‌شود. این عشقی است که مخلوق خودت است، عشقی که کور نیست.
چنین عشقی می‌تواند تا ابد دوام داشته باشد، می‌تواند عمیق‌تر و عمیق‌تر رشد کند.

چنین عشقی بسیار حسّاس است. در این نوع رابطه، فرد می‌تواند حتی قبل از اینکه دیگری صحبت کند، نیاز او را احساس کند.

من چند زوج را شناخته‌ام، تعداشان بسیار محدود است ـــ من با زوج‌های بسیار آشنا هستم، ولی فقط با دو یا سه زوج برخورد کرده‌ام که در عشق سقوط نکرده‌اند، بلکه در عشق عروج کرده‌اند. و شگفت‌انگیزترین نکته در موردشان این است که آنان بدون کلمات شروع به احساس کردن همدیگر کرده‌اند..

اگر مرد احساس تشنگی داشت، زن برایش آب می‌اورد. هیچ چیز گفته نشده، فقط یک همزمانی. اگر معشوق تشنه باشد، عاشق باید شروع کند به احساس تشنگی. یک انتقال احساسی پیوسته در جریان است، نیازی به کلمات نیست. انرژی‌ها می‌توانند بدون زبان مستقیم باهم در رابطه باشند.

چنین عشقی هیچ نیازی از دیگری ندارد.
وقتی یکی چیزی دریافت می‌کند یا پیشکش می‌کند، با سپاس دریافت می‌شود
این عشق هرگز قید و بندی نمی‌شناسد، زیرا قیدی وجود ندارد.

در چنین عشقی سکس شاید گاهی اتفاق بیفتد، شاید برای ماه‌ها اتفاق نیفتد، و در نهایت کاملاً ناپدید می‌شود. در چنین فضایی، سکس دیگر شهوانی نیست بلکه فقط راهی برای باهم بودن است، هرچه عمیق‌تر در هم فرورفتن است، تلاشی است برای رسیدن به اعماق دیگری. هیچ ربطی به تولیدمثل بیولوژیک ندارد.


در سکس فقط بدن‌ها باهم دیدار می‌کنند، آنگاه سکس به‌تدریج ناپدید می‌شود. آنگاه یک نوع دیدار جدید اتفاق می‌افتد که فقط دیدار انرژی‌ها است. نگه‌داشتن دست‌های همدیگر، نشستن باهم و نگاه‌کردن به ستاره‌ها: این لذتی را می‌دهد که بیشتر از هر ارگاسم جنسی است ـــ دو انرژی که درهم ذوب می‌شوند.

ارگاسم سکسی، جسمانی است، باید که پایین‌ترین نوع باشد. آن ارگاسم که جسمانی نباشد زیبایی عظیمی دارد و درنهایت به شناخت خود منتهی می‌شود
و اگر عشق نتواند اشراق را به شما بدهد، آن را عشق نخوانید
عشق واژه‌ای بسیار زیباست. وقتی می‌گویی، “سقوط در عشق” falling in love از آن را بصورت زشت استفاده می‌کنی. بگو “سقوط در سکس” falling in sex، صداقت داشته باش. در عشق فرد همیشه عروج می‌کند، هرگز سقوط نمی‌کند. ولی نخست باید از آن چاله بیرون بیایید. به یکدیگر کمک کنید.

بیولوژی کمکی نخواهد کرد. فقط با یکدیگر انسانی رفتار کنید، و این نکته را درک کنید که آن عشق که شما را کور کرده بود دیگر وجود ندارد. چشمانتان باز است. سعی نکنی دیگری را فریب بدهی که هنوز هم عاشق هستی. فقط بگو، “آن احساس دیگر وجود ندارد. من در این مورد غمگین و متاسفم، دوست داشتم که آن احساس وجود می‌داشت، ولی وجود ندارد. و می‌دانم که در تو هم وجود ندارد.”

وقتی این نکته درک شد که آن احساس رفته است، اینک دست‌کم فقط انسان باشید: به‌همدیگر کمک کنید تا از آن چاله بیرون بیایید. اگر کمک کنید، مشکلی وجود ندارد. ولی بجای کمک کردن، هر طرف می‌خواهد رابطه را تمام کند ولی اجازه نمی‌دهد که آن دیگری از چاله بیرون بیاید. آنها پیوسته همدیگر را به آن چاله پایین می‌کشند.

درک کنید: دلیلش ترس است؛ آن عشق قدیمی رفته است، عشق جدید هنوز وارد نشده. نمی‌تواند در آن چاله وارد شود، شما باید نخست از آن چاله بیرون بیایید. پس ترس از ناشناخته است.

گذشته چنان زیبا بود که می‌خواهی آن را تکرار کنی، پس سعی می‌کنی با زور آن را تحمیل کنی، دیگری هم همین کار را می‌کند. ولی این چیزها در حیطه‌ی قدرت شما نیست که بتوانید آن را تحمیل کنید. عشق اجباری، عشق نیست.

اگر قرار باشد با زور شمشیر کسی را ببوسی ـــ ”مرا ببوس”! این چه نوع بوسه‌ای خواهد بود؟ تو با نگاه کردن به آن شمشیر شاید او را ببوسی، ولی این ابداً یک بوسه نخواهد بود.

هر عشقی که به هردلیل اجباری باشد، عشق نیست. و شما هردو عشق را شناخته بودید، به دلیل آن لحظه‌ها؛ پس می‌توانید به آسانی مقایسه کنید که این دیگر همان احساس نیست. به همدیگر کمک کنید تا بیرون بیایید ـــ و اگر به همدیگر کمک کنید، بسیار آسان است ـــ
و با وقار ازهم جدا شوید.

باردیگر سعی نکن سقوط کنی، بلکه سعی کن عروج کنی.
نگذار که بیولوژی بر تو مسلّط شود.
آگاهی تو باید چیره باشد.

پایان

#اشو
از مرگ به جاودانگی جلد چهارم
آخرین سخنان آتشین اشو در آمریکا ۱۹۸۵
برگردان: محسن خاتمی
@oshoi


عروج در عشق_قسمت2از 3

این یکی از مصیبت‌ها در دنیاست که:
عشّاق پیوسته تلاش می‌کنند طرف دیگر را تغییر بدهند. آنها نمی‌دانند که اگر آن شخص واقعاً تغییر کند، عشق آنها ازبین خواهد رفت، زیرا آنها از همان نخست عاشق این فرد تغییرکرده نشده بودند
آنان عاشق کسی شده بودند که تحت تاثیر “اینگونه باش” قرار نگرفته بود.

با عروج در عشق آگاه می‌شوی که دیگری الزامات محدوده‌ی خودش را دارد و تو نباید در آن مداخله کنی.
اگر عشق به ازادی تبدیل شود، آنگاه نیازی به جدایی نیست. فکر جدایی به این سبب برمی‌خیزد که تو می‌بینی که بیشتر و بیشتر یک برده شده‌ای؛ و هیچکس دوست ندارد برده باشد.

ولی شما همیشه وقتی از من سوال می‌کنید که در چاله افتاده و نمی‌توانید خارج شوید. یک چیز قطعی است: من وارد آن چاله نمی‌شوم تا تو را بیرون بیاورم! هردوی شما باید ترتیبش را بدهید. اگر من برای کمک به شما وارد چاله شوم، شما هردو بیرون می‌روید و من در آن چاله خواهم ماند! و من کسی را نمی‌شناسم تا از او سوال کنم، “چطور از اینجا بیرون بیام؟!”

من هرگز از هیچکس یک سوال هم در مورد زندگی خودم نپرسیده‌ام. این زندگی من است، و باید آن را زندگی کنم، من باید مشکلات آن را حل کنم. من هرگز از کسی توصیه نگرفته‌ام، هرگز توصیه هیچکس را نپذیرفته‌ام که از همان ابتدا درخواست نکرده بودم
من به آن مردم گفتم:
“باید درک کنید که توصیه تنها چیزی است که همه رایگان می‌دهند و هیچکس دریافت نمی‌کند”

چرا زحمت بکشی؟ توصیه کسی که از او درخواست توصیه نکرده باشی نمی‌تواند خیلی خردمندانه باشد!
انسان خردمند هرگز مفاهیم خودش را برکسی تحمیل نمی‌کند.
اگر کسی از او سوال کند او فقط بینش خودش را می‌دهد.
این یک دستور و فرمان نیست که دیگران باید انجامش دهند؛ هیچ “باید”ی در آن وجود ندارد.

شما این را مدیون کائنات هستید تا این جدایی را بصورت زیبا انجام دهید. تمام قول‌ها و وعده‌ها را فراموش کنید ـــ آنها در آن فضا و زمان خودشان درست بودند، ولی زمان تغییر کرده، شما هم باید تغییر کنید. هردوی شما در یک تقاطع ایستاده‌اید، آماده‌اید تا در جهت‌های متفاوت حرکت کنید؛ شاید هرگز دوباره باهم دیدار نکنید
تا می‌توانید این جدایی را با وقار انجام دهید و وقتی که درک کردید که این باید اتفاق بیفتد، چه با وقار و چه بدون وقار، پس بهتر است که آن را باوقار انجام دهید.

دست‌کم معشوق تو در خاطره‌ات زنده خواهد ماند و تو در خاطره‌ای او زنده خواهی بود. به‌نوعی خاص، آن لحظات باهم‌بودن برای همیشه شما را غنی خواهد ساخت.
ولی باوقار ازهم جدا شوید.

و اگر عشق را ــ که پدیده‌ای بسیار دشوار است ـــ شناخته باشید، این کار دشواری نیست. تو بدون تامل و فکردوباره سقوط کردی؛ می‌توانی درک کنی که عشق چقدر به آسانی ناپدید شد. حقیقت آن را بپذیر؛ و همدیگر را سرزنش نکنید، زیرا هیچکدام مسئول نیستید.

باوقار به همدیگر کمک کنید، در یک دوستی عمیق ازهم جدا شوید. معمولاً‌ وقتی عشّاق ازهم جدا می‌شوند، دشمن همدیگر می‌شوند. این نوع عجیبی از سپاسگزاری است! آنها باید واقعاً باهم دوست شوند
و اگر عشق بتواند به دوستی تبدیل شود؛ احساس گناه وجود ندارد، احساس انزجار وجود ندارد؛ کسی احساس نمی‌کند که فریب خورده یا از او سوءاستفاده شده. هیچکس از دیگری بهره‌کشی نکرده؛ این فقط یک انرژی بیولوژیک بوده که شما را کور کرده بود.

#اشو
از مرگ به جاودانگی جلد چهارم
آخرین سخنان آتشین اشو در آمریکا ۱۹۸۵
برگردان: محسن خاتمی
@oshoi


برای عشق دو امکان وجود دارد:

یا اینکه به جنسیت سقوط کرده و یک امر جسمانی شود
یا اینکه به اخلاص عروج کرده و امری روحانی شود
.

#اشو
@oshoi

20 last posts shown.