گوش کن ساده بگویم که تو را میخواهم
گرچه دیر آمدهام، گرچه همه بیگاهم
همه یک سو و تو یک سو، چه بگویم دیگر
تا بدانی که چهاندازه تو را میخواهم؟!
قلعه و میمنه و میسره بر هم زدهام
تا سوار تو چه بازی بکند با شاهم
خواهمت چیدن از آن شاخهٔ جادو اما
گویدم دست که از دامن او کوتاهم
خندقی بین من و توست، کمک کن شاید
پرکنیم این خلأ _ این فاصلهها _ را با هم
من در این عشق نهادم قدم و خواهم رفت
تا به پایانش اگر راهم، اگر بیراهم
نه به خود میروم این ره که کسی میبرَدم
شاید آن من _ من دیگر _ من ناآگاهم
حسین منزوی
@onlyshear
گرچه دیر آمدهام، گرچه همه بیگاهم
همه یک سو و تو یک سو، چه بگویم دیگر
تا بدانی که چهاندازه تو را میخواهم؟!
قلعه و میمنه و میسره بر هم زدهام
تا سوار تو چه بازی بکند با شاهم
خواهمت چیدن از آن شاخهٔ جادو اما
گویدم دست که از دامن او کوتاهم
خندقی بین من و توست، کمک کن شاید
پرکنیم این خلأ _ این فاصلهها _ را با هم
من در این عشق نهادم قدم و خواهم رفت
تا به پایانش اگر راهم، اگر بیراهم
نه به خود میروم این ره که کسی میبرَدم
شاید آن من _ من دیگر _ من ناآگاهم
حسین منزوی
@onlyshear