دچار وسوسهی بوسهی تو بود لبم
سخن ز بوسه که شد میروی؟ یکی طلبم!
تو نیستی و خیالت مرا بغل کرده
ببین چقدر ز دنیای واقعی عقبم...
گره نزن به سر زلف و روی شانه بریز
بخواه تا که بیفتد بال به جان شبم!
به تلخ کامی فنجان قهوه می مانم
چقدر از هوس بوسهٔ تو لب به لبم!
شنیده ام غزلم را برای یارش خواند
از اینکه شعر مرا دوست داشت در عجبم!
#امیرحسین_پاسبان
سخن ز بوسه که شد میروی؟ یکی طلبم!
تو نیستی و خیالت مرا بغل کرده
ببین چقدر ز دنیای واقعی عقبم...
گره نزن به سر زلف و روی شانه بریز
بخواه تا که بیفتد بال به جان شبم!
به تلخ کامی فنجان قهوه می مانم
چقدر از هوس بوسهٔ تو لب به لبم!
شنیده ام غزلم را برای یارش خواند
از اینکه شعر مرا دوست داشت در عجبم!
#امیرحسین_پاسبان