به بیان میدلتون:
با بتهوون ظرفیت موسیقی چنان ارتقا یافته است که فرضهای قدیمی در هم شکسته شدهاند. اما میتوان این موضوع را خیلی ساده نسخۀ بیشازحد منسجمی دانست که ریشه در تفسیر آشنای اتریشی ـ آلمانی دربارۀ تاریخ موسیقی قرن نوزدهم دارد و سنت بیشازحد مفتخر وینی را محور هنجاری خویش قرار میدهد. ترجیح آدورنو برای «روش درونبود» ــ تحلیل و ارزیابی آثار بر حسب مضامین، گرایشهای درونی، شیوههای وجودی آنها و نه تطبیق آنها با هم ــ یعنی اینکه او با تفسیر بتهوون، که او را معیار نقد «موسیقی خودآیین بورژوازی» میگیرد، این معیار را به همۀ موسیقیهای آن دوره تسری میدهد و مابقی را ناقص میداند. درعینحال، خود بتهوون آنطور که آدورنو ادعا میکند نمونۀ جامع کشمکشهای اجتماعی دورهاش نیست؛ از یک نظر، او به اندازۀ آهنگساز خیلی معروفتر دورهاش، یعنی روسینی، [در این زمینه نمونهای] «جزئی» است. درواقع، گاهی بتهوونِ آدورنو به بت شباهت پیدا میکند: این تصویر [که او از بتهوون نمایش میدهد] به گرایشهای موسیقاییای که از نظر آدورنو ممتاز است، عینیت میبخشد.
از کتابِ پس از آدورنو؛ تیا دنورا؛ ترجمهٔ حسن خیاطی
به بیان میدلتون:
با بتهوون ظرفیت موسیقی چنان ارتقا یافته است که فرضهای قدیمی در هم شکسته شدهاند. اما میتوان این موضوع را خیلی ساده نسخۀ بیشازحد منسجمی دانست که ریشه در تفسیر آشنای اتریشی ـ آلمانی دربارۀ تاریخ موسیقی قرن نوزدهم دارد و سنت بیشازحد مفتخر وینی را محور هنجاری خویش قرار میدهد. ترجیح آدورنو برای «روش درونبود» ــ تحلیل و ارزیابی آثار بر حسب مضامین، گرایشهای درونی، شیوههای وجودی آنها و نه تطبیق آنها با هم ــ یعنی اینکه او با تفسیر بتهوون، که او را معیار نقد «موسیقی خودآیین بورژوازی» میگیرد، این معیار را به همۀ موسیقیهای آن دوره تسری میدهد و مابقی را ناقص میداند. درعینحال، خود بتهوون آنطور که آدورنو ادعا میکند نمونۀ جامع کشمکشهای اجتماعی دورهاش نیست؛ از یک نظر، او به اندازۀ آهنگساز خیلی معروفتر دورهاش، یعنی روسینی، [در این زمینه نمونهای] «جزئی» است. درواقع، گاهی بتهوونِ آدورنو به بت شباهت پیدا میکند: این تصویر [که او از بتهوون نمایش میدهد] به گرایشهای موسیقاییای که از نظر آدورنو ممتاز است، عینیت میبخشد.
از کتابِ پس از آدورنو؛ تیا دنورا؛ ترجمهٔ حسن خیاطی