🔍بررسی سند روایت:
✔️ عز الدین عبد الحمید بن ابی الحدید : ثقة
✔️أبو بكر أحمد بن عبد العزيز الجوهری متوفای 323 هـ : ثقة (درشماره ۱برسی کردیم)
✔️عمر بن شبة : ثقة / طبق برنامه ی جوامع الکلم (بررسییش گذشت)
✔️ابراهيم بن المنذر : صدوق حسن الحديث / طبق برنامه ی جوامع الکلم
✔️عبد الله بن وهب : ثقة / طبق برنامه ی جوامع الکلم
✔️عبد الله بن لهيعة : ثقة
در وثاقت ابن لهیعه اختلاف شده است ؛ چون بعد از آتش گرفتن کتاب هایش از حفظ روایت نقل می کرد ؛ اما نکته اینجاست که «عبد الله بن وهب از عبادله است» و قبل از آتش گرفتن روایات ابن لهیعه از او روایت نقل کرده است ، لذا طبق مبنای سخت گیرترین علمای اهل سنت نیز روایت ابن وهب از ابن لهیعه صحیح است و بحثی در آن نیست همانطور که محمد ناصر الدین ألبانی گفته است :
◾️فإذا عرفت هذا تبین لک أن الحدیث صحیح لأنه قد رواه عنه أحد العبادلة و هو عبد الله بن وهب
◽️ پس زمانی که این را شناختی، برایت روشن میشود که این حدیث صحیح است؛ زیرا یکی از عبادله که عبد الله بن وهب است، آن را از ابن الهیعه نقل کرده است.
📚 سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج ۱ ص ۵۹۵-۵۹۶ ج ۲۹۸
✔️محمد بن عبد الرحمن بن نوفل : ثقة / طبق برنامه ی جوامع الکلم
شمس الدین ذهبی از او به عنوان امام یاد کرده ، وی را فرزند یکی از صحابه و خودش را یکی از تابعین دانسته است .
✔️أبو الأسود ( ع ) محمد بن عبد الرحمن ، بن نوفل ... الإمام أبو الأسود القرشي ... ولده عبد الرحمن من صغار الصحابة . ... . وهو من العلماء الثقات عداده في صغار التابعين . مات سنة بضع وثلاثين ومائة
📚سیر اعلام النبلاء ، ج 6 ص 150
4⃣روایت چهارم:اعتراف تابعی و امام اهل سنت، عامر شعبی از شعبی روایت شده است: قال أبو بکر: وحدثنا أبو زید عمر بن شبة، قال: أخبرنا أبو بکر الباهلی، قال: حدثنا إسماعیل ابن مجالد، عن الشعبی، قال: سأل أبو بکر فقال: أین الزبیر؟ فقیل: عند علی وقد تقلد سیفه، فقال: قم یا عمر، قم یا خالد بن الولید ؛ انطلقا حتی تاتیانی به، فانطلقا، فدخل عمر، وقام خالد علی باب البیت من خارج، فقال عمر للزبیر: ما هذا السیف؟ فقال نبایع علیا، فاخترطه عمر فضرب به حجرا فکسره، ثم أخذ بید الزبیر فأقامه ثم دفعه، وقال: یا خالد دونکه فأمسکه، ثم قال لعلی: قم فبایع لأبی بکر، فتلکأ واحتبس، فأخذ بیده، وقال: قم، فأبی أن یقوم، فحمله ودفعه کما دفع الزبیر فأخرجه، ورأت فاطمة ما صنع بهما، فقامت علی باب الحجرة، وقالت: یا أبا بکر، ما أسرع ما أغرتم علی أهل بیت رسول الله والله لا أکلم عمر حتی ألقی الله قال: فمشی إلیها أبو بکر بعد ذلک وشفع لعمر، وطلب إلیها فرضیت عنه.
📚 شرح نهج البلاغة ج ۲ ص ۳۵
🔍بررسی سند روایت :
✔️عز الدین عبد الحمید بن ابی الحدید : ثقة در بررسی سند روایت قبل ، وثاقتش را بیان کردیم
✔️أبو بكر أحمد بن عبد العزيز الجوهری متوفای 323 هـ : ثقة(ایضاگذشت)
✔️عمر بن شبة : ثقة / طبق برنامه ی جوامع الکلم
✔️أحمد بن معاوية الباهلي : ثقة
ابن حبان نام او را در زمره ی ثقات آورده است ؛
أحمد بن معاوية بن بكر الباهلى ...
📚الثقات ج 8 ص 41 رقم 12157
خطیب بغدادی نيز روایاتش را بدون اشکال دانسته است :
أحمد بن معاوية بن بكير بن معاوية أبو بكر الباهلي ... وكان صاحب أخبار وراوية للآداب ولم يكن به بأس
📚تاريخ بغداد ج 5 ص 162 رقم 2608
✔️إسماعيل بن مجالد : صدوق حسن الحديث / طبق برنامه ی جوامع الکلم
✔️عامر الشعبي : ثقة / طبق برنامه ی جوامع الکلم
شمس الدین ذهبی از او به عنوان امام و علامه ی عصرش (علامه ی تابعین) یاد کرده است ؛
الشعبی ( ع ) عامر بن شراحيل بن عبد بن ذي كبار -وذو كبار : قيل من أقيال اليمن - الإمام ، علامة العصر
📚سیر أعلام النبلاء ، ج 4 ص 294-295
ادامه!!! 👇👇
✔️ عز الدین عبد الحمید بن ابی الحدید : ثقة
✔️أبو بكر أحمد بن عبد العزيز الجوهری متوفای 323 هـ : ثقة (درشماره ۱برسی کردیم)
✔️عمر بن شبة : ثقة / طبق برنامه ی جوامع الکلم (بررسییش گذشت)
✔️ابراهيم بن المنذر : صدوق حسن الحديث / طبق برنامه ی جوامع الکلم
✔️عبد الله بن وهب : ثقة / طبق برنامه ی جوامع الکلم
✔️عبد الله بن لهيعة : ثقة
در وثاقت ابن لهیعه اختلاف شده است ؛ چون بعد از آتش گرفتن کتاب هایش از حفظ روایت نقل می کرد ؛ اما نکته اینجاست که «عبد الله بن وهب از عبادله است» و قبل از آتش گرفتن روایات ابن لهیعه از او روایت نقل کرده است ، لذا طبق مبنای سخت گیرترین علمای اهل سنت نیز روایت ابن وهب از ابن لهیعه صحیح است و بحثی در آن نیست همانطور که محمد ناصر الدین ألبانی گفته است :
◾️فإذا عرفت هذا تبین لک أن الحدیث صحیح لأنه قد رواه عنه أحد العبادلة و هو عبد الله بن وهب
◽️ پس زمانی که این را شناختی، برایت روشن میشود که این حدیث صحیح است؛ زیرا یکی از عبادله که عبد الله بن وهب است، آن را از ابن الهیعه نقل کرده است.
📚 سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج ۱ ص ۵۹۵-۵۹۶ ج ۲۹۸
✔️محمد بن عبد الرحمن بن نوفل : ثقة / طبق برنامه ی جوامع الکلم
شمس الدین ذهبی از او به عنوان امام یاد کرده ، وی را فرزند یکی از صحابه و خودش را یکی از تابعین دانسته است .
✔️أبو الأسود ( ع ) محمد بن عبد الرحمن ، بن نوفل ... الإمام أبو الأسود القرشي ... ولده عبد الرحمن من صغار الصحابة . ... . وهو من العلماء الثقات عداده في صغار التابعين . مات سنة بضع وثلاثين ومائة
📚سیر اعلام النبلاء ، ج 6 ص 150
4⃣روایت چهارم:اعتراف تابعی و امام اهل سنت، عامر شعبی از شعبی روایت شده است: قال أبو بکر: وحدثنا أبو زید عمر بن شبة، قال: أخبرنا أبو بکر الباهلی، قال: حدثنا إسماعیل ابن مجالد، عن الشعبی، قال: سأل أبو بکر فقال: أین الزبیر؟ فقیل: عند علی وقد تقلد سیفه، فقال: قم یا عمر، قم یا خالد بن الولید ؛ انطلقا حتی تاتیانی به، فانطلقا، فدخل عمر، وقام خالد علی باب البیت من خارج، فقال عمر للزبیر: ما هذا السیف؟ فقال نبایع علیا، فاخترطه عمر فضرب به حجرا فکسره، ثم أخذ بید الزبیر فأقامه ثم دفعه، وقال: یا خالد دونکه فأمسکه، ثم قال لعلی: قم فبایع لأبی بکر، فتلکأ واحتبس، فأخذ بیده، وقال: قم، فأبی أن یقوم، فحمله ودفعه کما دفع الزبیر فأخرجه، ورأت فاطمة ما صنع بهما، فقامت علی باب الحجرة، وقالت: یا أبا بکر، ما أسرع ما أغرتم علی أهل بیت رسول الله والله لا أکلم عمر حتی ألقی الله قال: فمشی إلیها أبو بکر بعد ذلک وشفع لعمر، وطلب إلیها فرضیت عنه.
📚 شرح نهج البلاغة ج ۲ ص ۳۵
🔍بررسی سند روایت :
✔️عز الدین عبد الحمید بن ابی الحدید : ثقة در بررسی سند روایت قبل ، وثاقتش را بیان کردیم
✔️أبو بكر أحمد بن عبد العزيز الجوهری متوفای 323 هـ : ثقة(ایضاگذشت)
✔️عمر بن شبة : ثقة / طبق برنامه ی جوامع الکلم
✔️أحمد بن معاوية الباهلي : ثقة
ابن حبان نام او را در زمره ی ثقات آورده است ؛
أحمد بن معاوية بن بكر الباهلى ...
📚الثقات ج 8 ص 41 رقم 12157
خطیب بغدادی نيز روایاتش را بدون اشکال دانسته است :
أحمد بن معاوية بن بكير بن معاوية أبو بكر الباهلي ... وكان صاحب أخبار وراوية للآداب ولم يكن به بأس
📚تاريخ بغداد ج 5 ص 162 رقم 2608
✔️إسماعيل بن مجالد : صدوق حسن الحديث / طبق برنامه ی جوامع الکلم
✔️عامر الشعبي : ثقة / طبق برنامه ی جوامع الکلم
شمس الدین ذهبی از او به عنوان امام و علامه ی عصرش (علامه ی تابعین) یاد کرده است ؛
الشعبی ( ع ) عامر بن شراحيل بن عبد بن ذي كبار -وذو كبار : قيل من أقيال اليمن - الإمام ، علامة العصر
📚سیر أعلام النبلاء ، ج 4 ص 294-295
ادامه!!! 👇👇