Forward from: تاریکجا
جنینِ چشم
بر خطوط میدوند این چشمهای به غایت زیبا که تو داری
این چشمها که تو داری فقط
دویدنی دویدنِ خون در رگ
بر خطوط بر این خطوطِ مُعوج و پرتکرار.
از دور از دور دیوانهی چشمهای دوان تو خواهم بود
روانِ تو خواهم بود وقتی ز دور
رود دود میکند در چشم
پس چشمِ خیسِ تو خواهم بود چکنده بر خطوطْ خطوطْ تنِ زخمِ کاغذم.
بچک چنان تنِ شکستهی باران بر این خطوط
ببار بر کفِ دستم تا تقدیر
دَوَد به خشکی رگ چون دود
دَوَد دود دَوَد دود از برابرِ چشم چنان اسمِ اسم چنان اسمِ اعظم.
◾️کیوان طهماسبیان
◾️◾️ترسگفتار درس، و دیگر شعرها
| تاریکجا |
بر خطوط میدوند این چشمهای به غایت زیبا که تو داری
این چشمها که تو داری فقط
دویدنی دویدنِ خون در رگ
بر خطوط بر این خطوطِ مُعوج و پرتکرار.
از دور از دور دیوانهی چشمهای دوان تو خواهم بود
روانِ تو خواهم بود وقتی ز دور
رود دود میکند در چشم
پس چشمِ خیسِ تو خواهم بود چکنده بر خطوطْ خطوطْ تنِ زخمِ کاغذم.
بچک چنان تنِ شکستهی باران بر این خطوط
ببار بر کفِ دستم تا تقدیر
دَوَد به خشکی رگ چون دود
دَوَد دود دَوَد دود از برابرِ چشم چنان اسمِ اسم چنان اسمِ اعظم.
◾️کیوان طهماسبیان
◾️◾️ترسگفتار درس، و دیگر شعرها
| تاریکجا |