جشن سده
🟥 یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس همگروه
🟧 پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز
🟨 دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیرهگون
🟩 نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
🟦 به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
🟪 بر آمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
⬛️ فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
⬜️ نشد مار کشته ولیکن ز راز
از این طبع سنگ آتش آمد فراز
🟫 جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
🔲 که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
🟥 بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
🟧 شب آمد بر افروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
🟨 یکی جشن کرد آن شب و باده خْوَرد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
🟩 ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
🟦 کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی از او یاد کرد
🔺 فردوسی بزرگ
کانال کهن دیار _دیلمان و اشکور
@kohandeyar
🟥 یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس همگروه
🟧 پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز
🟨 دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیرهگون
🟩 نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
🟦 به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
🟪 بر آمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
⬛️ فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
⬜️ نشد مار کشته ولیکن ز راز
از این طبع سنگ آتش آمد فراز
🟫 جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
🔲 که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
🟥 بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
🟧 شب آمد بر افروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
🟨 یکی جشن کرد آن شب و باده خْوَرد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
🟩 ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
🟦 کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی از او یاد کرد
🔺 فردوسی بزرگ
کانال کهن دیار _دیلمان و اشکور
@kohandeyar