⚠️هشدار به مامانای گل و گلاب و باباهای عزیز
به هر جون کندنی بود
صبر کردم تا اون روز رسید
از صبح رفته بودم جلوی دکه
تا روزنامه رو بیارن
و ببینم چی شد؟
لحظه ی موعود رسید
دستام به شدت می لرزید
چون از کله ی سحر نشسته بودم
سریع یه روزنامه خریدم.
نشستم همون جا رو جدول
و شروع کردم به گشتن اسم و فامیلم
انگار هر لحظه بیشتر فشارم
می افتاد
و چشمام سیاهی می رفت.😵💫
باورم نمی شد داشتم اسممو
می دیدم
اونم پزشکی
تو یکی از بهترین دانشگاه های تهران
یعنی رتبه م انقدر خوب شده بود؟
ادامه داره...
@kodaknojavan🌿🌷
به هر جون کندنی بود
صبر کردم تا اون روز رسید
از صبح رفته بودم جلوی دکه
تا روزنامه رو بیارن
و ببینم چی شد؟
لحظه ی موعود رسید
دستام به شدت می لرزید
چون از کله ی سحر نشسته بودم
سریع یه روزنامه خریدم.
نشستم همون جا رو جدول
و شروع کردم به گشتن اسم و فامیلم
انگار هر لحظه بیشتر فشارم
می افتاد
و چشمام سیاهی می رفت.😵💫
باورم نمی شد داشتم اسممو
می دیدم
اونم پزشکی
تو یکی از بهترین دانشگاه های تهران
یعنی رتبه م انقدر خوب شده بود؟
ادامه داره...
@kodaknojavan🌿🌷