🔞 تو مطب دکتر 🔞
وقتی پیش دکتر نشستم مامانم براش توضیح داد که تپش قلب دارم و... دکتره هم جلو مامانم باز تپش قلبمو گوش داد و دستشو تو سوتینم کرد و رو سینه هام بازی داد.
بعد دست چپش دستش رو گذاشت رو شونه ام (من سمت چپش نشسته یودم و سمت راستش یه پرده بود که پشتش یه تخت بود) و بهم نگاه کرد و با لبخند بهم گفت برو اونجا تا معاینه ات کنم و به پشت پرده اشاره کرد
منم خیلی عادی بلند شدم و رفتم پشت پرده واستادم
که اومد و گفت بخواب.......💦🔞
برای ادامه داستان کلیک کنید...... 🔞