Video is unavailable for watching
Show in Telegram
دورهمی دانشجویان دانشکده کشاورزی کرمانشاه ورودی سال ١۳۵۵
زمانی که برگها در پائیز رنگارنگ به زمین میافتاد، اقامتگاه بومگردی سابات، با دود خوشبو هیزم و عطر نان تازه پخته شده توسط نصرت بانو و آواز کوردی آقای جمالی دورهمی آنها در ٥٠ سال از دورانی که دانشجوی جوانی بودند گذشته بود اما هنوز تجدید دیدار میکردند شروع شد.
آقای کیارش جمالی همیشه پرانرژی و سرزنده، اولین نفر بود که شروع به تعریف خاطرات کرد.اواز خواند و از استاد محبوبشان یاد کرد که چگونه در کلاسها لبخند میزد و با شور و شوق تدریس میکرد. با چهرهای گشاده و خندان و لبخند گرم، از روزهای شیرین خوابگاه و جشنهای دانشجویی گفت. آواز خواندن هم بخش جدایی ناپذیر این دورهمی بود. آقای مسعود قنبری با صدای رسا، اشعاری زیبا زمزمه کرد که دلتنگی دور از دانشگاه را به یاد میآوردند.
آقای شیرزاد محمدی میزبان دانشجویان گرامی همش این ور و اونور همراه دختران محترمش مشغول پذیرایی و مهمانداری بودن
اما ناگهان شور و هیجان جمع چند برابر شد! استاد عزیزشان که حالا سنی ازش گذشته بود، با لبخند و نگاه مهربان وارد محوطه شد. همه او را با خوشحالی استقبال کردند، برپا دادن ،
زمانی که برگها در پائیز رنگارنگ به زمین میافتاد، اقامتگاه بومگردی سابات، با دود خوشبو هیزم و عطر نان تازه پخته شده توسط نصرت بانو و آواز کوردی آقای جمالی دورهمی آنها در ٥٠ سال از دورانی که دانشجوی جوانی بودند گذشته بود اما هنوز تجدید دیدار میکردند شروع شد.
آقای کیارش جمالی همیشه پرانرژی و سرزنده، اولین نفر بود که شروع به تعریف خاطرات کرد.اواز خواند و از استاد محبوبشان یاد کرد که چگونه در کلاسها لبخند میزد و با شور و شوق تدریس میکرد. با چهرهای گشاده و خندان و لبخند گرم، از روزهای شیرین خوابگاه و جشنهای دانشجویی گفت. آواز خواندن هم بخش جدایی ناپذیر این دورهمی بود. آقای مسعود قنبری با صدای رسا، اشعاری زیبا زمزمه کرد که دلتنگی دور از دانشگاه را به یاد میآوردند.
آقای شیرزاد محمدی میزبان دانشجویان گرامی همش این ور و اونور همراه دختران محترمش مشغول پذیرایی و مهمانداری بودن
اما ناگهان شور و هیجان جمع چند برابر شد! استاد عزیزشان که حالا سنی ازش گذشته بود، با لبخند و نگاه مهربان وارد محوطه شد. همه او را با خوشحالی استقبال کردند، برپا دادن ،