خرمگس


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Blogs


 "من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم"
«دفاعیات سقراط»
یادداشتهای فرهاد قنبری
برخی مطالب در اینستاگرام [به آدرس زیر] هم اشتراک گذاری می شود👇
https://www.instagram.com/farhad_ghanbariii

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Blogs
Statistics
Posts filter


Forward from: خرمگس
به نام «حافظ» به کام ابتذال

سالی چندین بار اهالی سینما و سریال و تلویزیون در قالب جشن فجر، جشن خانه سینما، جشن حقیقت، جشن مقاومت و...، دور هم جمع شده و از میان خود چند نفر را به عنوان داور انتخاب کرده و جوایزی را نوبتی به یکدیگر اهدا می‌نمایند.
حال اینکه این سریالها و فیلمهای سینمایی و برنامه های تلویزیونی چه تولید فرهنگی داشته که این میزان جشنواره تولید کرده بماند، اما چرا اسم یکی از جشنواره ها رو گذاشته اند، جشنواره «حافظ»!
سلبریتی به غایت بی‌سواد و اَدایی و یا این آثار سخیف و مبتذلی که در تلویزیون و سریال و سینمای ایران تولید می‌شود چه ارتباط و نسبتی با اندیشه و جایگاه هنرمند بزرگی چون حافظ دارد؟
آیا این جماعت حافظ شناسند، حافظ پژوهند یا در زمینه تحلیل و نقد ادبی فعالیت می‌کنند؟ جماعتی که عموما توان روخوانی بدون غلط یک غزل حافظ را ندارد چه نسبتی با حافظ می‌تواند داشته باشد؟

اسم جشن‌تان را هر چه می‌خواهید (مثلا در حوزه کاری خود هر که را استاد خود می‌دانید، بگذارید) اما سوء استفاده از نام بزرگترین هنرمند و یکی از بزرگترین متفکران تاریخ این سرزمین، توهینی بزرگ به تاریخ فرهنگ و هنر ایران است.
@kharmagaas


Forward from: خرمگس
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
بلایی که هیتلر و استالین و بمب اتم و سلاح شیمیایی و هیچ چیز دیگری نمی‌توانست بر سر اجتماع و فرهنگ و هنر غربی بیاورد، را جریان به غایت سخیف و مبتذلی به نام «پست‌مدرنیسم» بر سر این جوامع نازل کرده است.
پست‌مدرنیسم (یا به روایت صحیح‌تر مدرنیته متاخر) در قامت یک جنبش اعتراضی و در پاسخ به بحران‌های مدرنیته در اروپای پس از جنگ جهانی دوم ظاهر شد و در دهه‌های اخیر به اوج خود رسید. این جریان که در تقابل با راسیونالیسمِ تجربه‌گرای جهان مدرن شکل گرفته بود، کم کم به ضدیت افراطی با عقل مدرن گرایش یافت و با شالوده‌شکنی و ساختارشکنی سعی در تعریفی متفاوت از مفاهیم داشت.
این جریان شالوده هر مکتب و ایدئولوژی و فراروایتی را فروریخت و میدان یکه تازی هر ابتذال و بدویت و تحجری به نام «روایت متفاوت» را فراهم کرد.
نتیجه آنکه هنر و ادبیات و فلسفه و هر دستاورد شگرف تاریخ غرب مدرن اینگونه به سخره گرفته شد و بسیاری از بنیان‌های اجتماعی از جمله هویت اجتماعی و جنسیت و خانواده ارزش خود را از دست داده است و فرومایگی با تمام قدرت در حال جولان دادن به نام هنر و فرهنگ و عشق و اندیشه و فلسفه و همه دستاوردهای تمدنی بشر است.
@kharmagaas

4k 0 137 155

جهان فکاهی

(امروز دیگر مردم "سرکوب" نمی شوند،
"سرگرم" می شوند...
رسانه ها از مخاطب خود می پرسند که "چه برنامه هایی را بیشتر دوست داری" تا پروژه ی "احمق سازی" خود را تکمیل کنند)
تئودور آدورنو

موزی که به عنوان یک اثر هنری به دیواری در موزه چسبانده شده و با میلیون‌ها دلار به فروش می‌رسد.
@kharmagaas


Forward from: خرمگس
یک جَو بی معنی و بدی در جامعه راه افتاده است و بسیاری از فعالین شبکه های اجتماعی هر رذالتی را با این منطق که جامعه فقیر شده است توجیه می کنند.

درست است که اوضاع اقتصادی مناسب نیست و جامعه فقیر شده است اما چاقوکشی و کیف قاپی و موبایل قاپی و دزدیدن اموال عمومی و دزدی آثار فرهنگی و.. ربط چندانی به فقر ندارد و عموم افرادی که به چنین کارهایی مبادرت می کنند نه فقیر و نه محتاج نان شب بلکه اراذل و اوباش هستند.
با این منطق که جامعه فقیر است هر رذالتی را توجیه نکنیم.
کسی که توانایی تهیه و خرید موتور و خودرو برای دزدی و کیف‌قاپی را دارد با همان وسیله می‌تواند (به مانند میلیون‌ها شهروند دیگر) کسب درآمد قانونی داشته باشد.
@kharmagaas


⏪ یکی از کارکردهای امثال رسایی و علیزاده و رائفی‌پور این است که به جای نقد یک ایده و تفکر، به اتهام زنی و دروغ‌پراکنی و شخصی کردن مسئله می‌پردازند و چنان در نفرت عمومی می‌دمند که هر فرد مورد اتهام آنها از سوی جامعه به مثابه قدیس و منزه برکشیده می‌شود.

⏪ از بسیاری از سلبریتی ها و شومن‌ها تا بسیاری از چهره‌های سیاسی که امروز به قهرمانان طبق متوسط تبدیل شده‌اند به واسطه این شکل از خبرسازی های (عموما دروغ و غیراخلاقی) این افراد بوده است.

⏪ به این واسطه از رشیدپور و فردوسی‌پور گرفته تا بسیاری از فعالان توییتری و اساتید دانشگاه و ظریف و...، به واسطه نوع خبرسازی امثال علیزاده و رائفی‌پور به چهره‌ای محبوب تبدیل شده و اجازه و فرصت و شرایط نقد منطقی آنها سلب شده است.

⏪ در جامعه امروز هر کسی که می‌خواهد، ناکارآمدی و بی‌سوادی و هوچیگری و ضعف‌های خود را پوشش داده و از هر نقدی در امان باشد، کافیست پولی به مصافی‌ها برای ضدتبلیغ علیه خود پرداخته یا علی علیزاده و رسایی و رائفی‌پور و را علیه خود تحریک کند تا به سرعت به خواسته خود برسد.
@kharmagaas


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
ظریف: وقتی پهپاد آمریکایی را زدیم توییت من مانع جنگ شد

معاون راهبردی رئیس جمهور:
خاطرتان هست زمانی که پهپاد آمریکایی را در آب‌های سرزمینی ایران در خلیج فارس سرنگون کردیم؟ آمریکایی‌ها ادعا داشتند این پهپاد در آب‌های بین‌المللی سرنگون شده.
وقتی این خبر را شنیدم، فوراً با آقای عراقچی، وزیر کنونی امور خارجه، تماس گرفتم و گفتم باید به این ادعا پاسخی بدهیم.
آقای عراقچی با ستاد کل تماس گرفت و تأیید کردند که پهپاد در آب‌های ایران سرنگون شده است.
نقشه‌ای که از موقعیت پهپاد داشتیم، شبیه نقاشی بچه‌ها بود، اما من همان را در توییتر منتشر کردم.
این نقشه بچگانه به‌قدری پمپئو را عصبانی کرد که گفت ظریف در توییتر نقاشی بچه‌گانه می‌کشد. اما همین نقاشی ساده توانست از بهانه‌ای برای جنگ جلوگیری کند.

پ.ن: خیلی دلم می‌خواست به مانند آقای ظریف در جهانی زندگی می‌کردم که با یک توییت ایشان جلو جنگ‌ها گرفته می‌شود اما متاسفانه در جهانی زندگی می‌کنم که با هزاران توییت مقامات بالاتر از ایشان از سراسر جهان هم، حتی برای یک روز ماشین کشتار غرب در اسرائیل متوقف نمی‌شود.
@kharmagaas


من نمی‌دانم جامعه ما به چه اپیدمی نزدیک است اما یقین دارم بدترین اپیدمی که جامعه ما به آن دچار است، جامعه‌شناس و تحلیلگر و روشنفکر معرفی کردن این مجانین و دیوانگان و شعرباف‌هایی است که مثل قارچ سمی رشد کرده و از دانشگاه‌ها تا رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی را به اشغال خود درآورده‌اند.
@kharmagaas


Forward from: خرمگس
فرهاد قنبری
بحران اتوریته

غیاب اتوریته یا بحران اقتدار مسئله ای است که امروز به وضوح در جامعه ما قابل مشاهده است. در جامعه ما هر فردی در هر جایگاهی اعم از کارمند و مدیر دولتی، بازاری، پزشک، معلم، راننده تاکسی، پلیس، قاضی و.. هر گونه که دلشان بخواهد و بدون هیچگونه ترسی از قانون رفتار می کنند. کارمندی که باید به کار ارباب رجوع رسیدگی کند، ساعت ها با تلفنش بازی می کند. معلمی که باید تدریس کند، دانش آموزان را کتک می زند. پزشکی که به وقت بیمار پشیزی ارزش قائل نیست و به چشم مشتری صِرف نگاه می کند و دستمزده اضافی طلب می‌کند، پرستاری که جان بیمار برایش ارزشی ندارد، پلیسی که رشوه می خواهد. هنرمندی که متهم به تجاوز است و به جای ترس از مجازات، به ریش ملت می خندد. قاضی که متهم را مورد تمسخر قرار می دهد. بازاریی که جنس تقلبی را با قیمتی چند برابر ارزش واقعی به فروش می رساند. دلال دارو و خودرو و ارزی که دم دستگاه و حکومت خودش را دارد. راننده تاکسی که در هوای برفی و بارانی چند برابر کرایه اش را طلب می کند و..
در همه موارد یاد شده اگر اعتراضی بنماییم و یا تهدید به شکایتی داشته باشیم، بدون شک با پاسخ همراه با تمسخری به این مضمون که «برو هر غلطی میخای بکن» مواجه می شویم.

اما ریشه اصلی از بین رفتن اتوریته و اقتدار قانون در جامعه در چیست؟ و یا چه عواملی باعث شده است که کارمندان دولت و فعالین بخش خصوصی و دولتی به راحتی و بدون هیچ ترسی از مجازات به اقدامات خلاف قانون اقدام نمایند؟ چه چیزی باعث شده است که پزشک و وکیل و...، به راحتی از پرداخت مالیات طفره بروند یا در قبال خدمتی که انجام می دهند پول بیشتری طلب کنند؟ یا چه چیز باعث می شود معلم و استاد دانشگاه تدریس درستی انجام نداده و دانش آموزان و دانشجویان را تهدید به ندادن نمره و تنبیه بدنی نمایند و یا مامور قانون اقدام به اخذ رشوه نماید؟ چه چیزی باعث شده است که قانون اقتدار و برش خود را از دست بدهد و بسیاری بدون هیچ ترسی به شکستن آن اقدام نمایند؟

⏺ برای پاسخ به این سوالات فارغ از عوامل مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باید دو عامل بسیار مهم را مد نظر قرار داد.

اولین مورد گسترش فساد و قانون شکنی در میان مدیران و مسئولان و وضع کنندگان و مجریان اصلی قانون است. مردم هر روزه در اخبار می بیینند و می شنوند که بردار رئیس جمهور، معاون رئیس قوه قضاییه، برادر معاون اول رئیس جمهور، داماد و دختر فلان وزیر، داماد مشاور امنیت ملی و نماینده مجلس و مدیر کل و رئیس ایران خودرو و رئیس سازمان تامین اجتماعی و قاضی و...، به جرم سوء استفاده از قدرت به دادگاه فراخوانده شده و محاکمه می شوند. طبیعی است که در جامعه ای که برادر و فرزند و نزدیکان بالاترین مقامات سیاسی و اجرایی کشور به دزدی و اختلاس و سوء استفاده از قدرت متهم هستند چگونه می توان از یک راننده تاکسی و معلم و کارمند و پرستار و وکیل و...، انتظار داشت که مجری و مطیع صریح قانون باشند؟ بدیهی است که چنین فردی در صورت اعتراض به عدم رعایت قانون پوزخندی زده با گفتن "مملکت بخور بخور شده اونوقت تو زورت به من رسیده" بی مسئولیتی و زیاده خواهی و کم کاری خود را توجیه خواهد کرد.

مسئله بعدی در از بین رفتن اتوریته و اقتدار در جامعه زیاد بودن عناوین مجرمانه در قوانین کشور است.
در اکثر کشورهای دنیا عناوین مجرمانه چیزی حدود نود تا صد مورد است، حال اینکه در ایران نزدیک به دو هزار عنوان مجرمانه وجود دارد. طبیعی است با بیست برابر بودن عناوین مجرمانه، مردم کشور نیز چیزی حدود بیست برابر مردم دنیا اقدام به قانون شکنی می کنند و همین امر خود به خود جایگاه و اقتدار خود را از دست می دهد.
در ایران از لباس پوشیدن و خوراک تا تماشای تلویزیون و...، عناوین مجرمانه خاص خود را دارند و احتمالا بسیاری از شهروندان یکبار هم که شده (به واسطه مواردی مانند داشتن ماهواره، پوشش و ظاهر، مصرف و نگه داری مشروبات الکلی، بیرون آوردن حیوان خانگی و امثالهم) مرتکب اعمال مجرمانه شده اند و یا همین نحوه حضور ما در شبکه های اجتماعی مانند توییتر و تلگرام و استفاده از پروکسی و فیلترشکن خود قانون شکنی و اقدام مجرمانه محسوب می‌شود. بدیهی است این میزان عناوین مجرمانه در طولانی مدت باعث مبتذل شدن قانون و از میان رفتن اقتدار نهادهای قانونگذار و مجری قانون شده و در پیش پا افتاده شدن قانون و قانون شکنی نقش پر رنگی ایفا می کند.

نکته دیگر اینکه دموکراسی در غرب حکومتی بسیار قدرتمند است که جای تخلف کارمند و بوروکرات و تکنوکرات و شهروند عادی را تا حد بسیار مناسبی سلب می‌کند اما در خاورمیانه هر صورتی از دموکراسی در نهایت منجر به از میان رفتن اتوریته قانون شده و میدان را برای جولان کلاهبرداران و رشوه‌گیران و خلافکاران و قاتلان و الوات و اراذل و اوباش باز می‌گذارد.
@kharmagaas


محافظه‌کاران ظریف را جاسوس سرویس‌های اطلاعاتی غرب می دانند که وظیفه داشت تا با امضاء و تصویب برجام، تیشه به ریشه نظام و کشور بزند. آنها در این سالها پس هر حادثه‌ای از سیل و طوفان و زلزله تا قحطی و گرانی و غیره جواد ظریف را مقصر اصلی می‌دانستند.

اصلاح‌طلبان ظریف را آرش کمانگیر زمان و دیپلمات برجسته تاریخ ایران می‌دانند که با هوش ذاتی و درایت خود توانست کشور را خطر جنگ و حمله خارجی و فروپاشی و قحطی نجات دهد.

براندازان ظریف را مردی با خنده های مکارانه می‌دانند که در پس چهره خندان خود وظیفه بزک کردن وضع موجود در عرصه بین‌الملل را برعهده داشت و او را عامل اصلی کسب برخی توفیقات بین‌المللی نظام می‌دانند.

اما آقای ظریف هیچکدام از اینها نیست. ایشان یک هیچ بزرگ است که در منازعات مبتذل سیاسی ایران از او ابلیس یا شیطان ساخته می‌شود.

⏪ فارغ از جنجال برخی مرده‌خوارهای‌ سیاسی، این نکته را باید به خاطر داشت هر کسی که خود یا خانواده‌اش تابعیت کشور دیگری دارند، نباید حتی در حد مدیر میانی یک سازمان دولتی مورد استفاده قرار گیرند. تابعیت دوگانه برای مسئول ایرانی توهینی زشت به تاریخ و هویت این سرزمین است.
@kharmagaas


- این توصیه پزشکیان که در زمستان برای صرفه‌جویی در انرژی در منزل لباس گرم بپوشید، سخن کاملا منطقی و درستی است اما عده‌ای شهروند به غایت بی‌کیفیت و همیشه طلب‌کار (عموما بی‌مصرف و غیرقابل تحمل) در ایران به مرض همیشه غر زدن و فحاشی دارند و هر سخن منطقی را مورد توهین و تمسخر قرار می‌دهند.

- طرف برای مبارزه با جمهوری اسلامی همه بخاری و اجاق گازهای خود را روشن می‌گذارد تا کمبود گاز و برق پیش آمده و به نارضایتی دامن بزند.
علاوه بر اینکه چنین خریتی در تاریخ مبارزه سیاسی هیچ کشور نمونه و مشابه ندارد، بلکه دولت باید یک حد متعارف مصرف انرژی تعریف کرده و مصرف اضافه بر آن را به قیمت آزاد و واقعی حساب کند تا هم اسراف‌کاران هزینه مصرف بالا و هم اپوزسیونِ گازی، هزینه مبارزه خود را بپردازد.

- هیچ کشور دنیا دولت و ملتی اینگونه منابع انرژی خود را هدر نمی‌دهد و در مقابل هر نصیحت درستی ، واکنش منفی نشان نمی‌دهد.
@kharmagaas


ز سگان کویت ای جان که دهد مرا نشانی
که ندیدم از تو بوئی و گذشت زندگانی
دل من نشان کویت ز جهان بجست عمری
که خبر نبود دل را که تو در میان جانی
ز غمت چو مرغ بسمل شب و روز می‌طپیدم
چو به لب رسید جانم پس ازین دگر تو دانی
به عتاب گفته بودی که برآتشت نشانم
چو مرا بسوخت عشقت چه بر آتشم نشانی
همه بندها گشادی به طریق دلفریبی
همه دست‌ها ببستی به کمال دلستانی
تو چه گنجی آخر ای جان که به کون در نگنجی
تو چه گوهری که در دل شده‌ای بدین نهانی
دو جهان پر از گهر شد ز فروغ تو ولیکن
به تو کی توان رسیدن که تو گنج بی کرانی
همه عاشقان عالم همه مفلسان عاشق
ز تو مانده‌اند حیران که به هیچ می نمانی
چو به سر کشی در آیی همه سروران دین را
ز سر نیازمندی چو قلم به سر دوانی
دل تشنگان عاشق ز غم تو سوخت در بر
چه شود اگر شرابی بر تشنگان رسانی
اگر از پی تو عطار اثر وصال یابد
دو جهان به سر برآرد ز جواهر معانی

عطار
@kharmagaas


"مردی پیش بویزید بسطامی شد، گفت:
- چرا هجرت نکنی و به سفر بیرون نشوی تا خلق را فائده دهی؟
جواب داد:
- دوستم مقیم است؛ به وی مشغولم و به دیگری نمی‌پردازم.
آن مرد گفت:
- آب که دیر ماند در جایگاه خویش بگندد.
بویزید جواب داد:
- دریا باش تا هرگز نگندی"
@kharmagaas
کشف الاسرار - رشیدالدین میبدی


Forward from: خرمگس
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
صنعت معنویت و آرامش

در جهان مدیازده و خالی از معنای امروز بسیاری از امور معنوی به کاریکاتور مضحکی برای شوآف و تجارت تبدیل شده‌ است.
در ترکیه و ایران و جهان عرفان و مولوی به صنعت پولسازی بدل شده است.
تراپیست‌ها که قرار بود طبیب روان زخم خورده انسان‌ها باشند به تاجران افسردگی بدل شده‌اند.
مسیح به ماکتی بی‌روح برای تجار و مجسمه سازان و نقاشان بدل شده است.
آیین‌های دینی به نمایش عدد و کارناوال تغییر شکل داده است.
بودیسم به صنعت جذابی برای جذب توریسم و شوآف بدل شده است و..

انسان منزوی و تنهای امروزی باید بداند که برای رهایی از افسردگی و بی‌معنایی و رنج فزاینده حاصل از آن به چرخیدن بی‌معنی دور خود، خرید عکس و ماکت پیامبران، داشتن تراپیست و یخ زدن در زیر برف و کولاک نیازی ندارد.
انسان قرن بیست و یکمی برای تولید معنا و معنویت و رسیدن به آرامش درونی بیش از هر چیز نیازمند خلوت‌گزینی و تفکر و مطالعه آثار برجسته هنری و فلسفی و ادبی و عرفانی و دینی و تلاش برای فهم معنا و اندیشه پنهان در آنها و همچنین تامل و اندیشه بر روی مسائل بنیادی هستی و مواجهه غیرابزاری و اصیل و شاعرانه با جهان و محیط پیرامون خویش است.
@kharmagaas


Forward from: خرمگس
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
«صنعتِ عرفان»

"نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند"

در جهانی که عمیقأ از معنا تهی شده است، هیچ دستاورد و میراث تمدنی بشر هم توانایی در امان ماندن از این وضعیت را ندارد.
به این تصویر بنگریم، عده‌ای با کلاه و لباس‌های عجیب در مکانی شبیه «گود زورخانه» در حال چرخیدن به دور خویش‌اند و تماشاگران بسیاری هم گوش تا گوش سالن نشسته و مشغول تماشای این نمایش‌اند.
این مراسم را شاید بتوان نمایش خیابانی «توریست جذب‌کن» و پولساز نامید اما هیچ ربطی به عرفان و معنویت ندارد.
برای عارفان «رقص سماع» و تصوف نه نمایشی برای جذب تماشاگر و فروش بلیط، بلکه شیوه‌ای از فهم و حضور در جهان بود.

آنچه در ترکیه و گاهی ایران (سلبریتی‌ها و کارگاه عرفانی‌ها وپکیج‌فروشان عرفان و..) اتفاق افتاده است، تبدیل تصوف و مولوی به «صنعت پول‌ساز» است.
اینکه عده ای تصور می کنند با «ملت عشق و مست عشق» و چرخیدن به دور خود، مولوی و عارف و صوفی می شوند، حقیقتا از طنزهای تلخ و سخیف روزگار ماست.
@kharmagaas


فرهاد قنبری
یک اقلیم و دو ملت

⏪ در ایران پس از مشروطه و به ویژه از دهه چهل و پنجاه شمسی طبقه‌ای در ایران رشد کرد که بر آزادی‌های فردی و لذت‌گرایی و مصرف‌گرایی و تقلید از ظواهر پر زرق و برق غرب تاکید داشت. این طبقه یکی از دلایل تند شدن فضای سیاسی کشور و اقبال اکثریت جامعه به روحانیون و انقلابیون مذهبی بود.(و در چنین فضایی است که کتابی مانند غربزدگی آل احمد که در نقد تقلید از ظواهر غرب است، مورد استقبال عمومی قرار می‌گیرد). ارزش‌هایی این طبقه تجددمآب که عموما فاقد خودآگاهی تاریخی بوده و بدون توجه به فرهنگ و تاریخ و سنت‌های این سرزمین، مدل و الگوی زیستی و سیاسی مشابهی شبیه جوامع غربی را می‌طلبد، در دهه شصت و به واسطه فضای انقلابی و جنگ متوقف شد اما از دهه هفتاد و هشت و نود شمسی با سرعت بیشتری گسترش یافت و به بخش بزرگی از جامعه سرایت کرد. این طبقه امروز بخش بزرگی از جامعه ایران را تشکیل می‌دهد. این طبقه امروز به مانند جوانان غربی لباس می‌پوشد، به فیلم و سریال و موسیقی غربی بیشتر از آثار کلاسیک ادبی کشور علاقمند است، شناختش از بازیگران هالیوود و خوانندگان مشهور پاپ و رپ جهان بیشتر از حافظ و سعدی و فردوسی و.. است، به هیچ منبع اقتداری تن نمی‌دهد، به سنت‌ها بی‌اعتناست، بدون خودآگاهی ساختاری و تاریخی مدام در حال مقایسه خود با همتایان خود در اروپا و آمریکاست و به کلان‌ روایت‌هایی مانند دانش و سنت و ایدئولوژی و وطن و امثالهم تره هم خُرد نمی‌کند.
این طبقه دیگر آن اقلیت فوکولی شمال شهر تهران و اقلیتی بسیار ناچیز در چند کلان شهر نیست و درصد قابل تاملی از شهروندان کشور را شامل می‌شود. این قشر به واسطه تربیت و سبک زندگی جدید به مانند آن نسل‌ انقلابی و جبهه رفته نیست که از حق و جان و رفاه و آسایش خود به خاطر ارزشهای مانند وطن و باور و امثالهم بگذرد. این قشر عموما تحت تاثیر رسانه‌های فارسی‌زبان دشمن ایران است و در صورت فشار داخلی بیشتر، حتی به دشمن موجودیت و کلیت جامعه و وطن خود تبدیل شده و در این راه به هیچ صراطی مستقیم نباشد.

⏪ در سوی دیگر طبقه سنت‌گرا قرار دارد که در یک قرن گذشته از اکثریت به اقلیت تقلیل یافته است. ترمینولوژی این جریان اجتماعی و سیاسی برای امت صدر اسلام و عصر خلافت اسلامی و در بهترین حالت برای ایران ماقبل مشروطه است. عموم این افراد هیچ شناختی از انسان جدید و زیست جهان جدید ندارند، تصورشان از شهروند دیندار قرن بیست و یکمی هنوز آن انسان بی سواد حاشیه نشینی است که پای منبر می نشیند و در پایان «مسئلتن» گفته و سوالی درباره روش درست وضو و طهارت می‌پرسد و یا حمد و قنوتش را می خواند تا حاج آقا غلطهای تلفظی آن را بیان کند، از نقش رسانه در جهان امروز بی‌اطلاعند، علاقه‌مندی‌ها و سرگرمی‌های نسل‌های جدید را به رسمیت نمی‌شناسند، با هنر و ادبیات و موسیقی و سینما بیگانه‌اند، در مورد مرزهای علم جدید چیزی نمی دانند، عموما با فلسفه و نظریات فلسفی و اجتماعی آشنا نیستند و تصور می کنند با گفتن «فروید کافر» و «داروین بی دین» و «مارکس ضدخدا» و امثالهم حسابشان را با اندیشه های جدید تسویه کرده اند و دیگر کسی سراغ اندیشه های آنها را نخواهد گرفت، نگاهشان به دانش آموز و دانشجوی امروزی شبیه نگاه ملاهای قدیم به اکابر و مکتب خانه هاست که همه اختلاف نظرها با یک چوب تر قابل رفع و رجوع است، در یک فضای آکواریومی و به دور از واقعیات اجتماعی زندگی می کنند و تصور می کنند انسان ایران قرن بیست و یکمی هنوز همان رعیت اهل قاجار است که با چند عتاب و دستور و توبیخ از مسیر گناه و اشتباه برگشته و به راه راست هدایت شود.

⏪ در جامعه امروز ایران این دو قشر در مقابل هم قرار گرفته‌اند.طبقه شبه‌مدرن به واسطه تقلید از مظاهر تمدن مدرن و عدم فهم درست مبانی فکری و فلسفی مدرنیته، به دشمن سنت و تاریخ و میراث فکری و فرهنگی خود تبدیل شده و چون فاقد مبانی فکری و اندیشگانی است توان برقراری ارتباط با «دیگری» را ندارد و در بسیاری موارد به زامبی و توجیه‌گر بی‌چون و چرای امپریالیسم و جنایت غرب و اسرائیل و دشمن کینه‌توز هر چیز خودی بدل شده است. در مقابل طیف سنت‌گرا که خود را نماینده ارزشهای تاریخی و دینی معرفی می‌کند چون درک صحیحی از «سنت» ندارند و توان فهم این واقعیت که سنت اگر توان برقراری ارتباط با زیست جهان ایرانی امروزی را نداشته باشد، به چیزی بی روح و بی معنی که مدام توسط این و آن به سخره گرفته خواهد شد، را ندارند و در جهان فروبسته و دُن‌کیشوتی خود مشغول مبارزه با آسیاب‌های چوبی‌ است.
این دو طیف درست است که در یک جغرافیا و در همسایگی هم زندگی می‌کنند اما چون هر دو از یک بحران (بحران اندیشه و مفاهیم) رنج می‌برند، هزاران کیلومتر از هم فاصله داشته و در هوا و اتمسفر کاملا متفاوت و متضادی تنفس می‌کنند.
@kharmagaas


فرهاد قنبری
تجزیه طلبی و حق حاکمیت

صادق زیباکلام:
«اگر پنجاه درصد به علاوه یک در منطقه‌ای خواهان جدایی از کشور باشد آن حق را باید به رسمیت شناخت!»

⏪ یکی از بزرگترین خیانت‌هایی که در حق نسل ما صورت گرفت، معرفی امثال زیباکلام به نام استاد و اندیشمند و متفکر بود. امثال زیباکلام و بسیاری از این نام‌های ریز و درشت، سال‌های سال در دانشگاه‌ها و رسانه‌های مختلف با روح و روان جوانانی که برای فهم بهتر جهان به مطالعه فلسفه و سیاست روی آورده بودند بازی کردند. آنها گفتند و نوشتند که هر چه نکبت و بدبختی در جهان هست زیر سر ماست، گفتند که اسرائیل تنها دموکراسی خاورمیانه است، گفتند مقصر حمله صدام، ایران بود، گفتند مقصر چهل سال فشار اقتصادی و تحریم و فروش تسلیحات نظامی به عراق و هر کنش ضدایرانی از سوی غرب، خود ایران بود، گفتند نوروز و یلدا و هر آیین ملی نژادپرستی است، گفتند وطن‌دوستی نژادپرستی است و گفتند و گفتند تا تجزیه‌طلبی و وطن‌فروشی را به نوعی کنشگری طبیعی تبدیل کردند.

⏪ حال بیایم به این گزاره سراسر احمقانه و ضدملی و خطرناک ایشان درباره تجزیه‌طلبی بپردازیم. بیایم یک فرض محال را در نظر بگیریم و آن اینکه مثلا صدرصد ساکنان یک شهر یا استان یا یک منطقه از کشور برای خود هویت دیگری جعل کرده و خواهان جدا شدن از ایران باشند.
برای مثال امروز تمام ساکنان استان قم یا شهر شیراز و تهران و...، در یک همه پرسی اعلام کنند که خود را اصالتا عربستانی یا مغولستانی و افغان می‌دانند، آیا حق جدایی از ایران را دارند؟ و آیا قم و شیراز و تهران چیزی جز ساکنان امروز آن دو شهر نیستند؟

در این زمینه باید توجه داشته باشیم که تصمیم کل ساکنان یک منطقه برای جدایی، حقی برای حاکمیت سرزمینی ایجاد نمی‌کند و یک منطقه یا شهر چیزی بسیار فراتر از نظر ساکنان فعلی آن منطقه است. (همانگونه که اگر یک اولترا میلیاردر تمام زمین‌ها و خانه‌های شهر قم و تهران را از ساکنان آنجا خریداری نماید، حق اعلام استقلال و جدایی از ایران را نخواهد داشت، چرا که حق حاکمیت این شهر و تاریخ و هویت و...، آن را نخریده است)

⏪ باید به این جماعت به غایت جاهل (وشیفته جلب توجه تروریست‌های تجزیه‌طلب) که در جایگاه استاد و تحلیلگر مشغول تیشه زدن به ریشه این سرزمین هستند خاطرنشان کرد که هر خطه از ایران سوا از نظر ساکنان امروز آن بخشی از حاکمیت و تمامیت ارضی ایران است و تاریخ و هویتی بسیار فراتر از تصمیم و نظر ساکنان امروز آن شهر و منطقه دارد و طبیعتا هر کسی که تصور می‌کند ایرانی نیست باید بار و بندیل خود را بسته و به سرزمینی که تصور می‌کند به آن تعلق دارد مهاجرت نماید.
باید به ایشان و امثال ایشان خاطرنشان کرد که شخص تجزیه‌طلب یا توجیه کننده چنین نگاه خطرناک و جاهلانه‌ای در صورت هرگونه تحرک بر علیه تمامیت ارضی کشور باید در چشم یک عنصر بیگانه و جاسوس نگریسته شده و با او نه به مثابه یک شهروند معترض یا روشنفکر بلکه عنصری بیگانه و ضدامنیت ملی برخورد گردد.
@kharmagaas


عیاشی بر روی جنازه یحیی سنوار

- ما تمام روایت‌ها درباره یکی از شقی‌ترین اقوام تاریخ در برابر یکی از غمناکترین تراژدی تاریخ را بارها شنیده‌ایم. ما بارها شنیده‌ایم که با سر بریده و تن بی‌جان حسین ‌بن‌علی و فرزندان و نزدیکانش در کربلا و مسیر شام و کاخ یزید چه معامله‌ای شد. ما داستان شام غریبان عاشورا را بارها شنیدیم اما به ندرت توان درک این میزان شقاوت و عقده و حُقد و کینه‌ای را داشتیم.

- ما بارها در اساطیر جهان اوج حقد و کینه قاتلان نسبت به شکست‌خوردگان را خوانده‌ایم. ما معامله آشیل با جنازه هکتور، کرئون با جنازه پولونیکس، آترئوس نسبت به فرزندان برادرش و...، را خوانده‌ایم اما چنین حقارت و فلاکتی را تا امروز مشاهده نکرده‌ایم.

- ما امروز در اسرائیل با فرومایگان حقیری طرفیم که حتی در آثار بدبین‌ترین کارگردانان و نویسندگان و نقاشان تاریخ هنر هم مشاهده نکرده‌ایم.(حداقل من به شخصه به خاطر ندارم که در اثر هنری، قاتل بر روی جنازه مقتول به عیاشی و پایکوبی مشغول شده و با به نمایش گذاشتن آن عقده‌های درونی خود را بروز دهد)

⏪ غزه امروز برای وجدان های آزاد، تمام اسطوره «نوع‌دوستی» انسان غربی را لجن مال کرد.
@kharmagaas


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
نظر رحیم معینی کرمانشاهی در بیان رابطه شعر و ادبیات با ترانه‌سُرایی.
@kharmagaas





حقیقتا با چه جانورانی در یک سرزمین زندگی می‌کنیم، چه جانورانی...

ما با جماعتی طرفیم که به مرور توسط رسانه‌ها انسانیت زدایی شده و به جانور-زامبی که هیچ نمونه مشابهی در طبیعت ندارد بدل شده است. جانوری که دشمن کینه‌توز این سرزمین است، هیچ شفقت و انسانیت و مروتی سرش نمی‌شود، پایش بیفتد با سنگ و چوب و چاقو مخالف خود را زجرکش می‌کند، بر بالای جنازه مظلومترین انسانهای قرن معاصر هلهله و شادی سر می‌دهد و از هر چیزی که رنگ بوی دین و مذهب داشته باشد اعلام بیزاری می‌کند.
و نکته تلخ‌تر اینکه نباید خود را گول بزنیم و تصور کنیم اقلیتی ناچیزند. این جماعت زامبی به هیچ‌وجه اقلیت ناچیزی نیست و روز به روز در حال تکثیر بیشتر است.
@kharmagaas


"از آنجا که خاصیت پول در توانایی خریدن و تملک هرچیزی است، ممتازترین شیئی است که ارزش تملک دارد. گستره قدرت من به پهناوریِ قدرت پولی است که در اختیار دارم. این شخصیتم نیست که مرا تعریف و حدود توانایی‌ام را تعیین می کند، بلکه این پول است که مرا تعریف می کند و توانایی‌هایم را مشخص می‌نماید. گرچه زشتم، ولی می‌توانم پَری چهره ترین زنان را به گِرد خود جمع کنم. اثرات زشتی و قدرت یاس آورش با پول فسخ می شوند و من از زشتی به دَر می‌آیم. حتی اگر چلاق باشم، با داشتن پول، بادپا به نظر می‌رسم"
(امبرتو اکو)

- این فرد به غیر از ثروت هیچ چیز قابل ارائه‌ای ندارد و نظرات او در چارچوبی خارج از این ثروت، با نظرات یک لات و معرکه‌گیر فرقی ندارد.
- بی‌معنایی حاصل از لذت‌گرایی افراطی این دست آدمها را روزی سمت اسلام، روز دیگر سمت بودا، روزی دیگر به سمت همان آدم غرق در الکل و مواد و...، می‌کشاند.
- دین و مذهب برای این دست افراد بیشتر جنبه توریستی و گریز مقطعی از دلزدگی حاصل از لذت‌گرایی مفرط است و مسلمان شدن او به مانند بسیجی شدن تتلو است.
- مانور رسانه‌های به اصطلاح ارزشی و انقلابی بر روی چنین افرادی، گل به خودی است.
@kharmagaas

20 last posts shown.