یادداشت های کیوان کثیریان


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


ارتباط با من @keyvankasirian

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter


چند روز پیش در بابلسر، کنسرت نمایش آرش را دیدم. نمایشی حدود یکصد و پنجاه نفره که برداشتی از نمایشنامه‌ی آرش نوشته‌ی بهرام  بیضایی است.
این نمایش، به گمانم بزرگترین اجرا در سال‌های اخیر است که در استان مازندران به صحنه رفته است.
این در حالی است که اجرای تئاتر در شهرستان‌ها همیشه با مشکلاتی چندبرابر نسبت به پایتخت مواجه است؛ از محدودیت امکانات بگیر تا کمبود سالن و از استاندارد نبودن اغلب سالن‌های موجود بگیر تا برخی سخت‌گیری‌های اضافه و تنگ‌نظری‌های مضاعف که گریبان نمایش در شهرستان را می‌گیرند. تئاتر کار کردن با امکانات کم در شهرستان -آن‌هم چنین نمایش بزرگی در شهری کوچک- واقعا عشق وافر و همت عالی می‌طلبد.
عباس ابوالحسنی کارگردان و دراماتورژ کنسرت نمایش آرش تلاش کرده است تا سرحد امکان به جوهره‌ی متن بیضایی وفادار بماند ولی ایده‌های خود را نیز در روایت و فرم اجرایی تجربه‌ کند.
استفاده‌ی موثر از موسیقی، آواها و صداها در خدمت مضمون، هماهنگی قابل توجه در حرکات فرم، استفاده‌ی مفید از صحنه‌ی ساده و کاربردی، بازی‌های روان بازیگران به ویژه بازیگر نقش آرش از جمله امتیازات نمایش است.
اما آنچه از همه‌چیز مهم‌تر به‌نظر می‌آید، درآمدنِ حس و حال و فضای ایران‌دوستی است. انرژی قابل توجهی از روی صحنه به بیرون پرتاب می‌شود که بی‌شک ریشه در باور عمیق و عشق به میهن دارد.
ما در شرایط کنونی بیش از هر زمانِ دیگر، به تقویت حس وطن‌دوستی نیاز داریم و وجود نمایش‌هایی چون آرش، تاثیری به‌سزا در این اتفاق خواهند داشت.
طبیعتا ابوالحسنی برای هماهنگی این تعداد بازیگر جوان و ترکیب کردنِ متناسبِ نمایش با موسیقی، تلاش بسیاری کرده تا نتیجه‌ی کار، قابل قبول از آب درآید و تا حدود زیادی در این راه موفق بوده است.
آرش نمایشی است که در شرایط حاضر باید حتما دید و به تمام آنها که امکان دیدنش را دارند توصیه می‌کنم تماشایش را از دست ندهند. اینگونه نمایش‌ها نیاز به طول مدت بیشتری برای اجرا دارند که در استمرار، بتوانند مخاطبان شهرهای اطراف را نیز جلب کنند و تاثیر خود را بگذارند. امیدوارم مسئولان فرهنگی استان مازندران نیز تمام توان خود را برای هرچه بیشتر دیده شدن چنین نمایش‌هایی به‌کار بندند و امکان اجرای آن در شهرهای دیگر استان را نیز فراهم کنند.
@kkasirian




Forward from: Cinemacinema.ir
یادداشت کیوان کثیریان در هفت پرده

دست به مهره بازیه!

https://cinemacinema.ir/?p=206095

@cinemacinemair


یک یادداشت در هفت پرده
کیوان کثیریان

هفت
جشنواره برویم یا نرویم؟ فیلم بسازیم یا نسازیم؟ فیلم را به جشنواره بدهیم یا ندهیم؟ تئاتر کار کنیم یا نکنیم؟ مجوز بگیریم یا نگیریم؟ داوری کنیم یا نکنیم؟ این پیشنهاد کار را قبول کنیم یا نکنیم؟ روی زمین یا زیر زمین؟ سر کنیم یا سر نکنیم؟ اعتراض کنیم یا ساکت باشیم؟
این‌ها به گمانم به کسی ربطی ندارد، همچنان تصمیم شخصی آدم‌ها است. انتخاب آدم‌هاست و وابسته به عقایدشان و اصولشان و وجدانشان و اولویت‌هایشان و حافظه‌شان و صداقتشان با خود. لازم نیست کسی برای آدم تعیین تکلیف کند. مهم لحظه‌ای است که در خلوت، به آینه نگاه می‌کنیم و به خودمان نمره می‌دهیم. کافیست در آن لحظه سرمان پایین نباشد.
البته که آدم باید پیش از ورود به هر بازی، میدان آن بازی را تحلیل کند. ببیند آن میدان، محترمانه و منصفانه هست یا نه. مهم‌تر از آن ببیند با ورود به آن میدان چه چیزهایی از دست می‌دهد و چه چیزهایی را به دست می‌آورد. سنگ محک و میزانِ این انتخاب، البته وجدان است و پایبندی به اصولی که به آن معتقدیم. بهتر آن است که از دروغ و تظاهر و تجاهل و فراموشکاری و منفعت‌جویی و عافیت طلبی پرهیز کنیم. اینها، مهم است. گرچه دارند سعی می‌کنند فراموش شود.
چه بسیار بازی‌هایی که شاید رجحان و آرامش، در وارد نشدن به میدانِ آن بازی باشد. مهم این است که مطمئن باشیم کارِ درست را انجام داده‌ایم.
تمام
@kasirian


Video is unavailable for watching
Show in Telegram


یک یادداشت در هفت پرده
کیوان کثیریان

شش
ببینید آقای مصباح چه نوشته و استوری کرده. تهیه کننده سینما(فیلم‌هایی نظیر)، مدیر کاخ جشنواره‌ی چهل و سوم و عضو هیات انتخاب جشنواره چهل و سوم.
به کلمات دقت کنید.
«جشنواره فیلم فجر با ساختار بیمار کنونی...، افسوس که ساختار پوسیده و مضمحل جشنواره فجر که دیگر کارکردی ندارد، خستگی را بر جسم و جانم ماندگار کرد.»

اینها را من نمی‌گویم ها. آقای مصباح می‌گوید. تهیه‌کننده‌ای که چند فیلم قابل قبول در کارنامه دارد(پوست، سینما شهرقصه، در آغوش درخت، پیلوت، یدو، بی‌مادر)، با حوزه هنری و کانون پرورش هم کار کرده، بارها با فیلم‌هایش در همین جشنواره حضور داشته، الان یکی از فیلم‌هایش نماینده ایران در اسکار است و طبعا از آدم‌های مورد وثوق است.
توجه کنید: ساختار بیمار و پوسیده و مضمحل و ناکارآمد. حرفی می‌ماند؟
و این یکی(اسلاید سوم و چهارم همین پست) حرف‌های آقای محمدرضا شفیعی است که من برای ایشان احترام زیادی قائلم. تهیه کننده پرکار تلویزیون و سینما که امسال صیاد را در جشنواره داشت و قبل‌ترها شعله‌ور و زندگی خصوصی آقا و خانم میم از جمله فیلم‌های قابل توجه کارنامه او هستند. طبعا سَمت و سوی ایشان روشن است. در سرمقاله‌شان اینطور نوشته‌اند و قربان قدوبالای بلورین جشنواره‌ی امسال و دبیرش رفته‌اند:

«آقای شاهسواری متشکریم… نه فقط برای برگزاری جشنواره‌ای با شور و حال… نه فقط بخاطر برگزاری جشنواره کم نقص و بی حاشیه… نه فقط بخاطر برگزاری جشنواره حرفه‌ای و به دور از جلوه‌گری‌های فیک…  بیشتر و بیشتر بخاطر جمع کردن مجدد همه سلایق و نگرش‌های هنری زیر پرچم جشنواره فیلم فجر نظام اسلامی. شاید خیلی‌ها این کار شما را کم اهمیت جلوه دهند اما آنهایی که دل در گرو انقلاب و مردم دارند می‌دانند چه کار ارزشمندی کردید.»

حالا من مانده‌ام بلاتکلیف؛ آقای مصباح که از مهم‌ترین دست‌اندرکاران بودند، جشنواره‌ای برگزار کرده‌اند که خودشان به آن می‌گویند؛ بیمار،  پوسیده و مضمحل و آقای شفیعی می‌گویند کم نقص و بی‌حاشیه و ارزشمند.
آیا این دو عزیز، این دو محمدرضا دارند درباره‌ی یک جشنواره‌ی واحد حرف می‌زنند؟

ادامه دارد
@kasirian




یک یادداشت در هفت پرده
کیوان کثیریان

پنج
متوجه برخی واکنش‌ها نمی‌شوم. متناقض است. اگر می‌گوییم بر همگان مشخص شده که مدت‌هاست بازیِ جشنواره میلی است، پس چرا در اختتامیه‌اش حاضر می‌شویم؟ چرا همان وقت که فهمیدیم میلی است بیانیه ندادیم و از بازی خارج نشدیم؟ نمی‌شود که به مراسم اختتامیه هم بیاییم و وقتی جایزه نگرفتیم اعتراض کنیم. بله جشنواره میلی است، اما یک شبه که میلی نشده. نمی‌شود که خودمان کلی پیشنهاد داوری را بپذیریم ولی معترض باشیم. در سال ۱۴۰۰ داور همین جشنواره‌ی فجر بودید، آن سال میلی بود یا نبود؟ حتی همین امسال در جشنواره‌ی فیلم کوتاهِ سیستم فعلی داور بودید. این تناقض‌ها را چطور هضم کنیم؟
نمی‌شود که در یک بازی شرکت کنیم ولی قواعدش را نپذیریم. یا در همین جشنواره بر سر آنها که تحریمش کردند فریاد بزنیم و حالا بگوییم مدت‌هاست بر همگان ثابت شده که میلی است. نه دیگر. اینطوری که نمی‌شود. آدم‌ها چیزی به نام حافظه هم دارند. فقط در شرایطی می‌شود بیانیه جدید داد که قبلی‌ها را رسما پس گرفته باشیم.
مثلا جهت یادآوری، این جمله‌ها را از نشست خبری در سال ۹۸ در دفاع از جشنواره فجر و تقبیحِ گروهی که بابت ماجرای هواپیمای اوکراین جشنواره را تحریم کردند، بخوانید:
«...[با تحریم] سنگ بنایی را می‌گذارد که نتیجه‌اش جز نفاق و تفرقه و نفرت‌پراکنی چیزی نیست و بقیه را در آمپاس اخلاقی قرار می‌دهد. بی‌انصافی است که این‌قدر آدم خودخواه باشد که به نوعی حرف بزند که در آن ملاحظه هیچ کس دیگری را نکند... ما هنرمندیم، ادعایمان می‌شود، پس بیاییم صدای مردم شویم. قهر کردن راه چاره نیست. من نمی‌یام، خب نیا. با نبودن تو چه اتفاقی می‌افته؟ هیچی.»
خب آن موقع، جشنواره میلی نبود؟
اینکه من در فیلمی بازی کنم و آن فیلم را به جشنواره‌ای بدهند که من آن جشنواره را قبول نداشته باشم، خب طبعا نباید در نشست آن جشنواره حاضر بشوم. یا دیگر لااقل به امید جایزه نروم در اختتامیه‌اش بنشینم. اینها که دست خودم است. کسی که به زور مرا نمی‌برد. وقتی پذیرفتیم در اختتامیه جشنواره‌ای شرکت کنیم یعنی آن جشنواره برایمان میلی نیست، یعنی همه‌ی سازو کار داوری آن را پذیرفته‌ایم. بقیه‌اش حرف جدی نیست. لااقل من جدی‌اش نمی‌گیرم.

پ.ن: با این توان بالای بازیگری، این واکنش‌ها خوب نیست. این واکنش‌ها می‌تواند برندینگ شخصی آدم‌ها را مخدوش کند. حیف است.

ادامه دارد
@kasirian


Video is unavailable for watching
Show in Telegram


یک یادداشت در هفت پرده
کیوان کثیریان

سه
من به نیتِ اولیه‌ی خانم آبیار در پذیرفتنِ عضویت در شورای پروانه نمایش، آگاه نیستم. شخصا، این پذیرش‌ها و همراهی‌ها با سیستم سانسور را - لااقل در پنج‌سال اخیر و حتما در دوسال و نیم اخیر- دیگر درک نمی‌کنم. اما معتقدم آدم در هر لحظه‌ای به این نتیجه رسید که حضورش در یک میدان، بازی کردن برای اهداف نامشروع دیگران است و دارد از نامش و حضورش سوءاستفاده می‌شود، باید بزند بیرون؛ در هر لحظه‌ای. البته به شرط آنکه "واقعا" بزند بیرون، نه ظاهرا و نه موقتا تا منفعت بعدی. ممکن است دیر باشد، ولی آن لحظه که فهم کرد و ایستادن در طرف درست را انتخاب کرد، لحظه‌ی محترم و مهمی است. ایستادن روی مطالبه و وعده هم مهم است. این اقدام خانم آبیار محترم و مهم بود.
اینجا کاری به مقاطع دیگرِ کارنامه‌ی آدم‌ها ندارم که باید جداگانه به آن نگاه شود. البته که بهتر است سایر وجوهِ کارنامه‌ی فعلی آدم هم با این نوع کنش‌ها هماهنگ باشد.
این قبیل کنش‌ها، اگر واقعی، دائمی، صادقانه، برپایه‌ی اصول اخلاقی، مبتنی بر آگاهی، فراتر از منافع شخصی و در خدمت منافع جمعی باشد، بسیار محترم است.

چهار
هر چیزی حدی دارد. پرروی دوطرفه باز نباشیم. بدوبدو برویم داوری جشنواره را بپذیریم. بنشینیم انبوه فیلم‌های ضعیف و ارگانی را داوری کنیم بعد که دیدیم هوا پس است، بیاییم پشت میکروفن در اختتامیه‌ی همان جشنواره، ژست انتقادی بگیریم و حرف از بهروز وثوقی و فریدون گله بزنیم که خودمان را به‌خیال خودمان سفید کنیم.
مگر با دسته‌ی کورها طرفی؟ اگر جشنواره جشنواره بود و دبیر دبیر بود و اگر بازارِ آدم حسابی‌ها رونق داشت، تا آخر عمر نوبت به تو نمی‌رسید جانم. اسم جشنواره خوب است، داشتنِ رزومه‌ی داوری‌اش خوب است، خودش بد است؟ آن هم تهِ اختتامیه؟ لااقل احترام جشنواره‌ای را که داورش بودی نگه‌دار. کاش نیم متر باشیم ولی کوتوله نباشیم. ظاهرا آدرس دسته کورها را به بعضی‌ها اشتباهی داده‌اند. به‌هرحال همه باید یادمان بماند... دست به مهره بازیه

ادامه دارد
@kasirian




یک یادداشت در هفت پرده
کیوان کثیریان

یک
نمی‌توانم قاطعانه بگویم اگر جای برخی فیلمسازان بودم فیلمم را به این جشنواره نمی‌دادم چون جای آنها نیستم و با محدودیت‌ها و مضایقات آنها درگیری ندارم. اما درباره‌ی مقطع زمانیِ پس از آن‌ می‌توانم حرف بزنم.
رفتار مجیدرضا مصطفوی را در مقطعِ پس از اعلام فیلم‌های بخش مسابقه و در طول جشنواره فجر پسندیدم.
در جریان هستم که با چه وعده‌هایی و با چه میزان از اصرار و فشار فیلمش را برای جشنواره گرفتند. بعد گفتند فیلم، هر هفت رایِ هیات انتخاب را داشته و بعد از آن فیلم را از بخش مسابقه بیرون کشیدند. بعدش یک بخش ویژه درست کردند و اصرار کردند فیلمش را در آن بخش نمایش دهد، نپذیرفت. در میانه‌ی جشنواره از چند مسیر مختلف اصرار و فشار... و باز هم نپذیرفت. در دو روز پایانی اصرار کردند به جای فیلم قاتل و وحشی بیاید و فیلم را نمایش دهد، نپدیرفت. به این رفتار ها که ترکیبی از اعتماد به نفس، پایمردی و عزت نفس است، خیلی احتیاج داریم. مصطفوی نه التماس کرد، نه هول شد، نه تطمیع شد، نه به کم قانع شد، نه از حقش گذشت. پیش از آن هم در برابر سانسور بیست و چند دقیقه‌ای تحمیلی به فیلمش کرنش نکرد و آن را نپذیرفت. گرچه از دوسال و نیم پیش به این طرف، درخواست دادن برای مجوز و گرفتن پروانه‌ها و مذاکره با نظام سانسور، محل بحث جدی است ولی الزامات اجتناب ناپذیر یک کار پرهزینه هم قابل درک است. کنش مصطفوی و ایستادگی‌اش لااقل از روز اعلام فیلم‌ها تاکنون، کاملا احترام‌برانگیز است.

دو
باید پذیرفت که رابطه‌ی هنرمند-از نوع اصیلش- با سیستم حاکم بر هنر که ابزار و سلاحش، مجوز و سانسور و تکنیک‌ها و فشارهای دیگر است، به بازیِ شطرنج می‌ماند. این را باید بدانیم. مصطفوی به شیوه‌ی خودش درست بازی کرد و به سود فیلمش امتیاز گرفت. به گمانم اکتای براهنی هم این شطرنج را به سود خودش تمام کرد. در شرایط مشابه با مصطفوی او به شیوه‌ای دیگر اما درست بازی کرد و نتیجه‌ای را که می‌خواست گرفت. تن به سانسور فیلمش نداد، بیانیه‌اش را هم منتشر کرد، فیلمش را کامل نمایش داد و درنهایت در این مرحله، فضایی را که دوست داشت، پیرامون فیلمش ساخت. حالا باید برود به مرحله‌ی بعد و به پشتوانه‌ی نتایجِ همین تک اکران، روی مطالبه برای نمایش عمومی فیلمش تمرکز کند.

ادامه دارد
@kasirian








ظاهرا فیلم قاتل و وحشی حمید نعمت‌الله به رغم حرف عضو شورای پروانه ساخت و پروانه نمایش، در جشنواره به نمایش درنمی‌آید.
این اتفاق اگر قطعی شود، خیلی معنادار است. این یعنی دیگر دایره‌ی اعتمادِ سیستم سانسور خیلی خیلی تنگ شده. این یعنی دستگاه سانسور، دیگر شوراهای منصوب خودش را هم قبول ندارد. یعنی مجوزهای این شوراها هم کشک. این یعنی فرمان از جای دیگری صادر می‌شود. این یعنی حتی تصمیمات شوراهای نظارتی هم مورد پذیرش دستگاه سانسور نیست.
واقعا دلخوش به چه چیزی هستیم؟ به تک نمایش‌هایی که دلشان خواست مرحمت می‌فرمایند، دلشان نخواست نمی‌فرمایند؟ به کاغذها و پروانه‌ها و مجوزهایی که عشق‌شان کشید می‌دهند و عشقشان نکشید نمی‌دهند؟ این داستان ادامه دارد. تا عزت نفسمان را بازیابی نکنیم و تا جمیعا علیه سانسور قیام نکنیم، این داستان ادامه دارد. تا آغوشمان روی ساز و کارهای سانسور باز باشد، همین است که هست.

پ.ن: برای هادی نائیجی عزیز احترام قائلم. به عنوان هادی نائیجی. نه به عنوان عضو شوراهای پروانه ساخت و پروانه نمایش و روحانی قابل اعتماد سیستم نظارت. که اگر مورد اعتماد بود و حرفش اعتبار داشت، حالا فیلم حمید نعمت‌الله لااقل در همان‌جشنواره خودشان با مجوزی که نائیجی می‌گوید، نمایش داده می‌شد. نه آقا هادی نائیجی عزیز. این فجر نوید چیزی را نمی‌دهد.
@kasirian


Video is unavailable for watching
Show in Telegram


ظاهرا فیلم قاتل و وحشی حمید نعمت‌الله به رغم حرف عضو شورای پروانه ساخت و پروانه نمایش، در جشنواره به نمایش درنمی‌آید.
این اتفاق اگر قطعی شود، خیلی معنادار است. این یعنی دیگر دایره‌ی اعتمادِ سیستم سانسور خیلی خیلی تنگ شده. این یعنی دستگاه سانسور، دیگر شوراهای منصوب خودش را هم قبول ندارد. یعنی مجوزهای این شوراها هم کشک. این یعنی فرمان از جای دیگری صادر می‌شود. این یعنی حتی تصمیمات شوراهای نظارتی هم مورد پذیرش دستگاه سانسور نیست.
واقعا دلخوش به چه چیزی هستیم؟ به تک نمایش‌هایی که دلشان خواست مرحمت می‌فرمایند، دلشان نخواست نمی‌فرمایند؟ به کاغذها و پروانه‌ها و مجوزهایی که عشق‌شان کشید می‌دهند و عشقشان نکشید نمی‌دهند؟ این داستان ادامه دارد. تا عزت نفسمان را بازیابی نکنیم و تا جمیعا علیه سانسور قیام نکنیم، این داستان ادامه دارد. تا آغوشمان روی ساز و کارهای سانسور باز باشد، همین است که هست.

پ.ن: برای هادی نائیجی عزیز احترام قائلم. به عنوان هادی نائیجی. نه به عنوان عضو شوراهای پروانه ساخت و پروانه نمایش و روحانی قابل اعتماد سیستم نظارت. که اگر مورد اعتماد بود و حرفش اعتبار داشت، حالا فیلم حمید نعمت‌الله لااقل در همان‌جشنواره خودشان با مجوزی که نائیجی می‌گوید، نمایش داده می‌شد. نه آقا هادی نائیجی عزیز. این فجر نوید چیزی را نمی‌دهد.
@kasirian




با سانسورچی همراه نشویم، بر سرش فریاد بزنیم
کیوان کثیریان

تمام دوستان و همکارانی که فیلم پیرپسر اکتای براهنی را دیده‌اند، واکنش‌های بی‌سابقه‌ای نسبت به آن نشان داده‌اند؛ آن را از بهترین فیلم‌های سال‌های اخیر دانسته‌اند و بازیگران آن به ویژه حسن پورشیرازی را ستوده‌اند. من فیلم را ندیده‌ام ولی این اجماع همگانی روی یک فیلم، می‌تواند خبر از خلق یک فیلم خوب و ویژه در سینمای ایران بدهد. به اکتای براهنی تبریک می‌گویم که با فیلمش توانسته این میزان رضایتمندی و ستایش را از مخاطبان کسب کند. براهنی با فیلم اول خود هم نشان داده بود که سینما را بلد است و آشنایی توامانش با ادبیات او را به یک فیلمساز مستعد و امیدوار کننده بدل کرده بود. میان ساخت دو فیلم او ۶ سال فاصله افتاد؛ از سال ۹۴ که نخستین فیلمش را ساخت تا سال ۱۴۰۰ که دومی را. اولین فیلمش دو سال پشت خط اکران ماند و دومی-تا به اینجا- سه سال. اما اینجا پای حرف دیگری درمیان است.
آیا زمان آن فرا نرسیده همکاران رسانه‌ای و منتقدان، با همین اجماع، علیه سانسور بشورند و فریاد بزنند؟ آیا نباید با مطالبه‌ای محکم و شفاف، کارگزاران سانسور را به پاسخگویی مجبور کنند؟ آیا اینکه چرا و با چه مشکلی سه سال است مخاطب ایرانی از دیدن این فیلم و چند فیلم‌ دیگر محروم شده، نباید سوال برانگیز باشد و بهانه‌ای برای طغیان علیه سانسور بی‌مبنا و مخرب علیه هنر و سینما؟ آیا عمله‌های سانسور باید همچنان حاشیه‌ی امنیت داشته باشند؟ بعد قطره چکانی و با منت، فیلم‌ها را یک سئانس آزاد کنند و ما ببینیم و هی بگوییم؛ "عه! این مگه چی داشت؟ مشکل این مگه چی بود؟ بابا این جاهایش رو حذف کنید مشکل حل میشه!"
آیا باید احساس پیروزی کنیم که فیلمِ سه سال توقیف شده را بالاخره دیدیم؟ باید از دستگاه سانسور تشکر کنیم که این فیلم‌ها را نشان ما دادی؟ از یک کارگزار سانسور تشکر کنیم که؛ "دستت درد نکند حالا که آمدی شدی دبیر جشنواره‌ی فجر، لطف کردی و مرحمت کردی و این چندتا فیلم را نشان ما دادی؟ آفرین که کلی فیلم ضعیف و بد را آوردی گذاشتی در بخش مسابقه جشنواره‌ات که به‌شان سیمرغ بدهی، بعد فیلم‌های به این خوبی و با این کیفیت را گذاشتی بیرون و یک سئانس نشان ما دادی. دمت هم گرم! ممنون که شرایطی فراهم کردی که بازی حسن پورشیرازی را ببینیم."
ولی یادمان نرود همین پورشیرازی باید بنشیند جایزه گرفتن یکی دیگر را از تلویزیون تماشا کند.
واقعا نباید از عمله سانسور پرسید؛ شما که اینهمه سال در این شوراهای رنگارنگ حضور داشتی چرا کاری نکردی؟ چرا با سانسور و توقیف همسو و همراه بودی؟ نباید بپرسیم چرا پیرپسر بیش از سه سال است که توقیف است؟ نباید بپرسیم چرا قاتل و وحشی و غریزه و رکسانا و بی‌سروصدا این‌همه وقت توقیف هستند؟ چرا علت مرگ نامعلوم سه سال توقیف بود؟ احتمالا فیلم‌ نعمت‌الله و مجیدرضا مصطفوی را هم ببینید، حسی از جنس تماشای پیرپسر خواهید داشت. بازی لیلا حاتمی و معادی را هم ببینید احتمالا به وجد می‌آیید. ولی خب بعدش چه؟ بعدش فریاد نزنیم که چرا؟
عمله‌ی ظلم و سانسور در سینما، از ما دور نیستند، به ما نزدیکند، خیلی نزدیک. دارند با همین تک نمایش‌ها چهره‌ی کریه سانسور را تطهیر می‌کنند. توقع تشکر هم دارند. گاهی یک چیزهایی یادمان می‌رود. گاهی بابت همین تک نمایش‌ها ممنون می‌شویم و خیالمان جمع می‌شود و یادمان می‌رود قبلش باید بابت چند سال توقیف یک اثر هنری و تضییع حقوق فیلمساز و عوامل و مخاطبان یک فیلم، بر سر سانسورچی فریاد می‌زدیم و نزدیم. حالا باید بابت به محاق بردن فیلم‌های خوب سینما بر سر سانسورچی فریاد بزنیم و از او پاسخ بخواهیم. این تک نمایش‌ها نباید چیزی را برایمان عوض کند. مراقب باشیم این تک نمایش‌ها تبدیل به سوپاپ نشود، بلکه اینها باید آتش مطالبه را شعله‌ور کند. این نمایش‌ها از کفِ حق ما و فیلمساز و سینماگران و مخاطبان، بسیار پایین‌تر است.

پیشنهاد می‌کنم بعد از اینکه از دیدن فیلم‌های بخش ویژه خوشحالی کردیم، برویم سراغ آنکه از اینکه مردم این فیلم‌ها را نمی‌بینند، ناراحت باشیم و بنشینیم، فکر کنیم ببینیم که حالا خودمان برای احقاق حق مردم و فیلمساز و تحدید دستگاه سانسور چه کاری می‌توانیم بکنیم. البته بدون اینکه به سانسورچی پیشنهاد و یا باج بدهیم.
@kasirian

20 last posts shown.