زبان مثل روحی تسخیر ناپذیر ولی تسخیر کننده، به جداره های دهان از سه سو فشار آورده بود؛ و دهان بر سر جادهها ، در برابر اجتماعات کوچک باز شده بود و زبان زرین حرکت کرده، گفته بود :«آزادی!» و آنگاه حرکت کرده، بر سر چهار راهها فریاد زده بود : «آزادی!» و تجاوز، آری، از خطههای محدود جغرافیای چهارراهها تجاوز کرده بود و در میدان نعره برداشته بود :«آزادی!»
روزگار دوزخی آقای ایاز
رضا براهنی
@kalamat_k
روزگار دوزخی آقای ایاز
رضا براهنی
@kalamat_k