کلمات


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Art


کارشناسِ ارشد زبان و ادبیات فارسی هستم.👩‍🏫
ادبیات درس می‌دم.
اینجا از ادبیات حرف می‌زنم.
این بار ادبیات رو با من یاد بگیر!🫀
برای اطلاع از شرایط کارگاه‌ها با ادمین در ارتباط باشید.
@Kalamaat_admin
تبلیغات داریم❣️

آیدی خودم در کانال نیست❣️

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Art
Statistics
Posts filter


خود را چو یافتی، همه عالم از آن توست

صائب‌ تبریزی
@kalamat_k


به کلمات خوش آمدید.
👩‍🏫من کارشناسِ ارشد زبان و ادبیات فارسی هستم.
اینجا از ادبیات حرف می‌زنیم.


۴/۸/۸۳
هوای بی‌نظیری است. پاک، روشن و کمی خنک مثل هوای دم صبح بیابان. دلم می‌خواست دفتر نمی‌آمدم. دلم نمی‌خواهد کار کنم.خسته‌ شده‌ام. دلم می‌خواست بمیرم لااقل برای مدتی.

روزها در راه
شاهرخ مسکوب

@kalamat_k


Forward from: کلمات
مشق بیدل

سیری در شعر و اندیشه بیدل دهلوی


مدرس: مهرداد مهرجو
پژوهشگر، دکتری ادبیات فارسی
و مولف کتاب‌های:
اشاره‌های خوشایند
از برف و پروانه مجموعه شعر
چشمان یک عبور؛ روایتی از سپهری‌پژوهی سروش دباغ

برای ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر به ادمینِ کلمات پیام بدید:

@Kalamaat_admin


دستمون رو گذاشت تو حنا!

در گذشته که وسایل آرایش و زیبایی مثل امروز نبود، مردان و زنان دست و پا و سر و مو و ریش و سبیل خود را حنا می‌بستند و از آن برای زیبایی و گاه برای جلوگیری از سردرد استفاده می کردند.
برای این کار، مردان و زنان به گرمابه می رفتند و در شاه‌نشین آن، یعنی جایی که پس از خزینه گرفتن در آن جا دور هم می‌نشستند، می‌رفتند. حنا را آب می‌کردند و در یکی از گوشه‌های شاه‌نشین می‌نشستند و دلاک حمام نخست موی سر و ریش و سبیل و گیسوی آنان را حنا می بست و سپس "دست و پایشان را توی حنا می گذاشت".
شخص حنا بسته مجبور بود که ساعت‌ها در آن گوشه‌ی حمام از جای خود تکان نخورد تا رنگ، خودش را بگیرد و دست و پایشان خوب حنایی شود. در این چند ساعت آنان برای آن که حوصله‌شان سر نرود با کسانی که مانند خودشان دست و پایشان توی حنا بود باب صحبت را باز می کردند.
این حالت که در آن شحص حنا بسته قادر به انجام هیچ کاری نبوده است بعدها رفته رفته از چهاردیواری حمام بیرون آمد و در دهان مردم به صورت ضرب‌المثل شد.

#قصه_داشت.
@kalamat_k 🧠


من مایرم هستم. دارم یاد می گیرم مرکز خودم باشم و شاید سلام یه جایی باشه که نشستیم دور هم، زیر یه درخت و براتون قصه‌ی جدال با روزهامو میگم...
@Salaam_tk
@Salaam_tk




هفت‌پیکر /نظامی ☀️

چون در آمد رخت به جلوه‌گری
عقل دیوانه شد که دید پری

که: چون.

نعلک‌گوش را چو کردی ساز
نعل در آتشم فکندی باز

نعلک‌گوش: گوشواره
نعل در آتش فکندن: بی‌قرار شدن.


لب به دندان گزیدنم تا چند؟
و آب دندان مزیدنم تا چند؟

آب دندان مزیدن: در حسرت چیزی دلخواه به سر بردن.

و آن کنیزان به رسم پیشینه
سیب در دست و نار در سینه
آمدند آن سریر بنهادند
حلقه بستند و حلق‌بگشادند

نار سینه: کنایه از پستان است.
حلقه بستند و حلق بگشادند: جمع شدن و حلق‌ها را برای آواز خواندن آماده کردند.

@kalamat_k


کدام شاعر بعد از مولوی در عرصه شعر و ادب و عرفان شهرت داشت؟
Poll
  •   سعدی
  •   جامی
  •   عطار
  •   سنایی
366 votes


غَنا/غِنا

این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. غَنا به معنای «توانگری» به فتح اول و غِنا به معنای «آواز خوش» به کسر اول تلفّظ می‌شود.
املای هر دو کلمه در عربی به صورت غناء است، ولی در فارسی همزۀ پایانی آن در گفتار و نوشتار معمولاً حذف می‌شود.

@kalamat_k


من حتی در روزهایی
‏که حالم با خودم خوب نبود
‏می‌خواستم حال تو را خوب کنم.


تورگوت اویار

@kalamat_k


مشق بیدل

سیری در شعر و اندیشه بیدل دهلوی


مدرس: مهرداد مهرجو
پژوهشگر، دکتری ادبیات فارسی
و مولف کتاب‌های:
اشاره‌های خوشایند
از برف و پروانه مجموعه شعر
چشمان یک عبور؛ روایتی از سپهری‌پژوهی سروش دباغ

برای ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر به ادمینِ کلمات پیام بدید:

@Kalamaat_admin


وعده سر خرمن

ریشه این ضرب المثل به کشاورزان بر می‌گردد؛ زمان خرمن برای کشاورزها زمان مهمی است؛ زیرا در آن روز تمام محصولاتشان آماده می‌شود. به همین دلیل وقتی بخواهند وعده انجام کاری را دهند، همان روز موکول می‌کنند.
از قضا در روز خرمن آنقدر سرشان شلوغ و سرگرم می‌شوند که یادشان می‌رود به وعده های‌شان عمل کنند. اینجاست که می‌گویند وعده سر خرمن به ما داد و عمل نکرد.
#قصه_داشت.
@kalamat_k


به یاد افسانه مشهور «ضیافت افلاطون» افتاد:
در زمان‌های خیلی پیش، جنسیت زن و مرد در انسان‌ها یک‌جور و باهم یکی بود تا این که مشیت خداوند بر آن قرار گرفت که آنان را به دو نیمه متفاوت، از یکدیگر جدا کند. از آن زمان افراد بشر در جهان سرگردانند و در جست‌و‌جوی یکدیگرند‌. عشق درواقع آن‌گونه اشتیاق و تمایلی است که ما، به آن نیمه از دست رفته خویشتن داریم.
اگر این افسانه را بپذیریم، در آن صورت هر کدام از ما در گوشه‌ای از جهان، همزادی داریم که با او در گذشته، جسم واحدی را تشکیل می‌داده‌ایم.

بار هستی
میلان کوندرا

@kalamat_k


هیهات تا که از نظرم رفت دلبرم
من خاکِ ره به سر، چه‌ کنم؟ خاک‌ بر سرم

ای‌کاش در عدم به سراغم رضا دهند
تا من بدان جهان دوم و بازش آورم

بیدل
@kalamat_k


احساس می‌کردند که از هم دورند و برای لمس کردن و نوازش یکدیگر، باید راهی طولانی بپیمایند. از عشق جسمانی لذت می‌بردند اما مایه خشنودی و رضایت خاطر آنان نبود. فقط شب‌ها در خواب با مهر و عطوفت به هم می‌پیوستند. دست یکدیگر را می‌گرفتند و ترزا نیروی مرموزی(نیروی روشنایی روز) را که میان آنان جدایی می‌انداخت، فراموش می‌کرد. اما این شب‌ها برای حمایت و مراقبت از ترزا کافی نبود. صبح وقتی توما او را می‌دید، قلبش فشرده می‌شد و به لرزه می‌افتاد: ترزا به شدت محزون و بیمارگونه به نظر می‌رسید.

بار هستی
میلان کوندرا

@kalamat_k


امروز در کلمات بخوانید‌
ریشه‌ کلمه رشت
جایزه بوکر عربی نامزد‌هایش را شناخت!
@kalamat_k


کَواره یعنی...
Poll
  •   کوله‌پشتی
  •   واحد اندازه
  •   سبد
  •   نوعی‌پارچه
249 votes


مهتاب


واژه مهتاب از ترکیب دو واژه «مه» (کوتاه شده ماه) و «تاب» (از تافتن) به معنی نور دادن ماه حاصل شده‌است.

#ریشه_کلمات
@kalamat_k


سر کوه بلند آمد عقابی
نه هیچش ناله‌ای نه پیچ و تابی
نشست و سر به سنگی هشت و جان داد

اخوان ثالث
@kalamat_k

20 last posts shown.