کژ نگریستن


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Telegram


این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید
https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ
ادمین
@rezamajidi1355555

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Telegram
Statistics
Posts filter


♦️لَختی با عینک ژیژک به جهان و پدیدارهایش نگریستن،♦️
✍ رضا مجد


📒از دیدگاه لاکان، روانکاوی اساساً و ماهیتاً نظریه و فنی برای درمان اختلالات روانی نیست، بلکه نظریه و ورزه ایست برای رودررو کردن انسانها باریشه ای ترین بُعد هستی شان. روانکاوی به افراد نمی آموزد که چگونه خود را با نیازهای واقعیت اجتماعی همساز کنند؛ در عوض، روانکاوی توضیح می دهد که در درجه اول چگونه چیزی خود را به صورت "واقعیت" تاسیس می‌کند. روانکاوی تنها این توانایی را به انسان نمی دهد که حقیقتِ واپس زده شده ی خود را بپذیرد، بلکه توضیح می‌دهد که چگونه بُعدِ حقیقت در واقعیت انسانی ظاهر می شود. به اعتقاد لاکان، تشکلات بیمارانه ای چون عصب پریشی ها، روان پریشی ها، و بیراهی ها (انحراف ها) نقش های محترمانه تری هم دارند: آنها رهیافت های فلسفیِ بنیادیِ ما نسبت به واقعیت هستند. وقتی که از عصب پریشی وسواس رنج میبرم،این "بیماری" کلِ رابطه ی من و واقعیت را به رنگ خود را در می آورد و ساختار کلیِ شخصیت مرا تعریف می‌کند. نقد اصلی لاکان به دیگر رهیافتهای روانکاوانه مربوط می‌شود به جهت گیری بالینی آنها: از نظر لاکان، هدف درمان روانکاوانه رسیدن به آفیت و زندگی اجتماعی موفق، و یا ارضای شخصی بیمار نیست، بلکه رویارو کردن بیمار با محور مختصات و بن‌بست های بنیادی چشمداشتِ اوست .
در مقایسه با فروید، اولین نکته ی چشمگیر در کار لاکان آن است که کلید او برای "بازگشت به فروید" از خارج از حوزه ی روانکاوی می آید: لاکان، برای بازگشت ذخایر پنهان فروید، به انبوهی از نظریه های جورواجور متوسل می شود، از زبان شناسی فردینان دو سوسور و انسان شناسی ساخت گرای لوی استروس گرفته تا نظریه ریاضی مجموعه ها و فلسفه های افلاطون و کانت و هگل و هایدگر. در نتیجه،اکثر مفاهیم کلیدی لاکان همتا و قرینه‌ای در نظریه ی خود فرود ندارند: فروید هرگز از سه گانه ی "خیالگان- نماد گان -واقع سخن نگفت؛ هرگز از "دیگری بزرگ "به عنوان ساحت نمادین حرف نزد؛ او از "منخود" سخن می گفت نه از "سوژه". لاکان این اصطلاحات را از رشته‌های دیگر به وام می‌گیرد و از آنها به صورت ابزاری برای روشن سازی تمایزاتی استفاده می‌کند که به طور ضمنی در آثار فروید موجودند، گیریم که او خود از آنها آگاهی ندارد برای مثال اگر روانکاوی یک نوع "درمان به وسیله گفتار" است و اگر اختلالات آسیب شناختی را صرفاً با کلمات درمان میکند. پس باید برداشت خاصی از کلام و گفتار داشته باشد. حرف لاکان این است که فروید از استلزامات ضمنی مفهوم گفتار در نظریه و ورزه [پراتیک] خود آگاهی نداشت، و ما فقط در صورتی می‌توانیم این مفهوم را ساخته و پرداخته کنیم که به زبان شناسی سوسور، نظریه ی فعالیت‌های کلامی، و دیالکتیک هگلیِ بازشناسی مراجعه کنیم‌....📒
ادامه دارد

@Kajhnegaristan


♦️"عینیت و واقعیت در فیزیک
و در روانکاوی لکانی"♦️


📒تعریفی از علم در اذهان بعضی از دانش آموختگان ما وجود دارد که یک تعریف کارتزین نیوتونی از علم است. تعریفی که توسط بنیانگذاران تئوری کوانتومی یعنی بوهر، بورن، پالی و هایزنبرگ از یک طرف و فلاسفه مدرن از قبیل دریدا، فوکو، کویره و ویتکنشتاین از طرفی و همچنین از طرف روانکاو ژک لکان به زیر سؤال رفته است. پست مدرنیست ها، فمینیست ها و روشنفکران چپ نیز این تعریف از علم را مورد انتقاد قرار داده اند.
در حقیقت تعریف جاری از علم بیشتر یک تعریف «آمپی ریستی» empiristic است که در آن دانش از تجربه به دست می آید و افکار ما از حواس ما ناشی می شوند. در این تعریف دانش بر روی تجربه و مشاهده استوار است نه بر اساس یک تئوری. این تعریف آمپی ریستی از دانش در اوایل قرن بیستم توسط « آمپیریوکریتی سیت » ها empiriocriticist به زیر سؤال رفته و بعدها تعریف خود آنها نیز توسط بنیانگذاران تئوری کوانتومی تغییر کرده است. خاطرنشان می کنم که آمپیریوکریتی سیت ها ملهم از تئوری ترمودینامیک در فیزیک بوده اند. آنها معتقد بودند که این تئوری اصولاً مادی بودن ذره، یعنی کل ماتریالیسم را به زیر سؤال برده است و این کوانتوم تئوریسین ها بودند که توانستند موج و ذره را دو مرتبه در کنار هم قرار داده و ماده و ماتریالیسم را نجات دهند.

همچنین خوب است به خاطر بیاوریم که آمپی ریسم در قرن ۱۷ در انگلستان به وجود آمد ولی هرگز نتوانست در اروپای قاره ای در مقابل « رسیونالیسم »rationalisme دکارت و اسپینوزا قرار بگیرد. لکان در سال ۱۹۳۶ در مقاله ای با عنوان « ماوراء اصل واقعیت » هیوم و آمپی ریسم و ” associationisme ” او را نقد می کند و همگی را به کناری می نهد.
هدف من از سخنرانی امروز ارائه دادن تعاریفی است که فیزیکدانان بزرگ از علم، از مقوله « واقعیت » reality و از مقوله « عینیت »objectivity دارند و نشان دادن این نکته که بدون کمک ژک لکان، این دانشمندان گرانقدر قادر به حصول توافقی ما بین خودشان نخواهند بود. لازم به تذکر است که فیزیک معاصر خودبخود متوجه نظریات پسیکانالیز شده است. پالی، بوهر و جوردن در نوشته های خود به ارتباط عمیقی که مابین کوانتوم تئوری و پسیکولوژی موجود است اشاره کرده اند. جوردن راجع به تقارن هایی که مابین فیزیک کوانتومی و روانکاوی فرویدی و حتی پاراپسیکولوژی موجود است بحث می کند.
پالی، از مقوله های کوانتومی به ایده ناخودآگاه و « آرکه تایپ های » archetype یونگ و حتی به « دریافت فراحسی » extrasnstory perception ‌می رسد. انیشتین می گوید:‌ برای من هیچ شکی وجود ندارد که تفکر به طور عمده در ناخودآگاه حرکت می کند، هر آنچه که مفهومی conceptual است منتج از تأمل contemplation است.
سوکال می گوید: « حتی خوانندگان غیر دانش مدار non-scientist ما از خود سؤال خواهند کرد که آخر چگونه ممکن است ارتباطی بین تئوری کوانتومی و روانکاوی ژک لکان وجود داشته باشد؟ ». در واقع باید این جمله سوکال را به این صورت اصلاح کرد که اگر تعجبی باشد باید از جانب همین غیر دانش مدارها باشد و گرنه برای یک غول فیزیک مثل بوهر که از بنیانگذاران « فلسفه مکملی » complementarity است چنین چیزی یک امر بدیهی است. فلسفه ی مکملی به طور ساده به این معناست که علم دیگر نمی تواند خود را بی نیاز از آنچه به طور کلی فرهنگ بشری را تشکیل می دهد بداند. علم جدا از فلسفه، هنر، مذهب و آنچه خلاقیت بشری ایجاد کرده است وجود خارجی نخواهد داشت.
فلسفه مکملی به این معناست که احساس و هیجان مکمل منطق و عقل است و فرهنگهای مختلف مکمل یکدیگرند. با چنین تعاریفی چگونه ممکن است یک شاخه از علم خود را از شاخه دیگر بی نیاز بداند؟ بوهر می گوید: « روانشناسی از این نظر متفاوت است که به روابط متقابلی وابسته است که بر پایه وحدت خودآگاهی قرار دارند و از این نظر مشابهت بهت انگیزی با نتایج فیزیکی کوانتوم دارند. در اینجا ما بخصوص در مورد ویژگیهای کامل شناخته شده هیجان و اراده فکر می کنیم که نمی توان آنها را با تصاویر قابل رؤیت نشان داد. بخصوص تضاد ظاهریی که بین جریان درونی مداوم تفکر بر اساس تداعی ( تفکر تداعی گرا ) از یک طرف و حفظ وحدت شخصیت از طرف دیگر وجود دارد، بسیار شبیه رابطه ای است که بین تعریف موجی حرکت ذرات مادی از یک طرف و فردیت فناناپذیر این ذرات از طرف دیگر وجود دارد ».📒
ادامه دارد...

@Kajhnegaristan


'
اسپینوزا با این استدلال شروع می‌کند که بدن نمی‌تواند ذهن را به اندیشیدن وادار کند، استدلالی که به سنت‌های مختلفی که بدن را منبع گناه و امیال حیوانی می‌دانستند و دائماً با روح در جنگ بودند، دلگرمی می‌دهد. اما اگر روح یا ذهن از دستورات بدن رها شود، بدن نیز دیگر تحت فرمان ذهن نیست. اسپینوزا در یک قضیه‌ی منفرد مفهوم تعیّن‌یابی بدن از جانب ذهن را از هر معنایی تهی می‌سازد و ما را مجبور به توجه به بدن و زنجیره‌ی بدن‌ها می‌کند. اما با انجام این کار، او مفهوم «فرمان» (واژه‌ی موردنظر اسپینوزا، برگرفته‌شده از واژگان حقوقی) یا سلطه‌ی ذهن بر بدن، مفهومی در سنت مسیحی، را به سطح تمرکزی ماتریالیستی بر بدن جابه‌جا می‌کند؛ «فرمان» ذهن بر بدن به‌عنوان رابطه‌ای خیالی، در یکی از معانی خیالی این مفهوم نمی‌تواند تعیّن‌یابی اعمال بدنی از جمله گفتار و نوشتار را توضیح دهد.

@Kajhnegaristan

- وارن مونتاگ


♦️کژنگریستن به یک متن سرراست♦️
✍ رضا مجد


📙این متن نمونه ی بارز همان چیزی است که تحت مفهوم تاریخ جوهر انگارانه (که شکل و فرم های ظهور و بروز گوناگون دارد که مهمترین اش تاریخ خلقیات نویسی است که هفتاد و اندی سال است که به یکی از قرائت های مسلط شیوه ی تاریخ نگاری تاریخ اندیشه بدل شده است) است که در مقاله ی ادامه دار "هاویه ای بنام لحظه ی اکنون" سعی در تبیین و توضیح آن هستم. این نوع جوهر انگاری تاریخی سنتی را پایه گذاری می کند که از فروغی و جمال زاده شروع می شود و در بازرگان و... دیگران ادامه پیدا می کند. همانطور که پیشتر گفته ایم و یکی از اهداف منتقدانه و روشنگرانه ی استاد عزیزم جناب دکتر آرش حیدری جامعه شناس و مدرس دانشگاه است، و خود من نیز به شدت تحت تاثیر این گفتمان انتقادی هستم،در واقع تلاش می کند ریشه ی شکست و بحران های اجتماعی/اقتصادی/سیاسی ایران را در خلقیات و روحیات ایرانی ها ببیند. و در قالب گزاره هایی چون : "ما ایرانیها مدرن نیستیم، ما ایرانیها بی فرهنگ هستیم، یا همچون گزاره ی مورد ادعای متن بالایی ما ایرانیها یک ملت دلال و فرصت طلب هستیم" سعی در توضیح وضعیت برمی آید. اینبار آن جوهر ثابت و ازلی و ابدی خود را در قالب کاراکتر "مای ایرانی" نشان می دهد.
در این متن نویسنده به شکل زیرکانه ابتدا تصویری از "خائوس" و لحظه ی آشوب و هرج و مرج گونه ارائه می کند، یا به بیانی ابتدا از فاجعه و لحظه ی اضطرار شروع می کند، بعد از تداوم آن و علت تداوم این وضعیت پرسش می کند: چرا هیچ اتفاقی نمی افتد؟ چرا هیچ مداخله ای یا اعتراضی به این وضعیت نمی شود؟ مقصر اصلی تداوم این وضعیت کیست؟ و طبیعتا انگشت اشاره مثل همیشه به سوی "توده ی مردم" و "مای ایرانی" نشانه می رود. "ما ایرانیها" مقصریم، چرا؟ چون که... و شروع می کند به صدور گزاره ها و حکم های کلی و انتزاعی مثل: چون ما ایرانیها فرصت طلب هستیم، دلال و سودجو هستیم، می دانید نقطه ی طنز این ماجرا کجاست؟ گیر کردن این منطق مقصریابی در یک دور بسته و ازلی و ابدی، اینکه چرا ما توسعه پیدا نمی کنیم؟ چون جامعه مان استبدادی بوده است. باعث عقب ماندگی و بی فرهنگی مردم شده است، دوباره که سوال می کنی: چه چیز باعث سلطه و تداوم استبداد می شود؟ جواب می دهند: "ما ایرانیها" یا "مردم". باز اگر سوال کنی: چه چیزی باعث شده "ما ایرانیها" استبداد را باز تولید کنیم؟ جواب این است که: "ما ایرانیها". یعنی از هرکجای این دور شروع کنی به یک چیز خواهی رسید،"ما ایرانی ها".معلول بجای علت بازنموده می شود،معلولی که بطور همزمان هم معلول است و علت خویش.
جدا از اینکه اینگونه متون بجای فهم پذیر کردن وضعیت آنرا هرچه بیشتر غیرقابل فهم و تغییر تفسیر می کند.حالا بپردازیم به این مفهوم عجیب الخلقه ی "ما ایرانی ها".چیزی که در متن مفروض گرفته شده، یک جوهر کلی و همه شمول و ثابتی در قالب جوهر "ما ایرانی ها"است، تو گویی ما ایرانیها یک ذات واحد و یگانه داریم  و یکی مان نمونه ایست از باقی ایرانیان. یک نفری که باقی ایرانیها از روی آن کپی شده اند. ذات یگانه ای که نه تنها ازلی ابدی است بلکه فرامکان و فرازمان نیز هست، فراتاریخی نیز هست، یک الگوی الاهیاتی که خود را سکولار نشان می دهد. کارکرد این ذات را در سطوح محتلفی می توان نشان داد در گفتمان جنسیتی، از ذات مردانه و زنانه سخن به میان می آید، گزاره هایی چون: "زنان ذاتا لطیف اند"، و در طیف مقابل هم مردان هستند که "ذاتا خشن هستند". ولی برخلاف تصوری که غالب شده هیچ ذات ازلی و ابدی ای وجود ندارد، ذاتی کلی و ثابت و صلب،آنچه ذات نامیده می شود یک پیشاپیش یک نظام زبانی،مکانی و کلامی است که چیزی را به عنوان ذات بازمی نمایاند، ذات ها برساخته های نظام های فکری هستند که در نظام های مختلف سطوح مختلفی به خود می گیرد. نباید فراموش کرد که این گونه متون صرفا یک سری متون تصادفی و منظرگرایانه و فردمحور نیست، بلکه از دل یک سنت فکری یک نظام معنایی و معرفتی بیرون می آیند، که پیامد خواسته یا ناخواسته اش این است وضعیت موجود را بجای شفاف تر کردن، بیشتر مبهم می کند، و پدیده ها را بجای شناختنی کردن بیشتر ناشناختنی تر و گنگ تر می کند، یکی از پیامدهای هولناک و مهمتر این نظام فکری، از سوژه های فعال اجتماعی، ناظرانی منقاد بر می سازد،تماشاگران منقاد و منفعلی که خیره به سکون و سکوت و انقباظ تاریخی است.
چرا که همچون جمله ی پایانی متن بالایی، تغییر وضعیت یک راه دارد که آن هم فعلا مسدود است،پس تغییر اصولا محال است و محال. چرا که نگاه کاملا جوهرگرایانه و الاهیاتی است و جوهر و ذات هم هیچ وقت تغییر نمی کند و چیزی ازلی/ابدی است. این گفتمان یک گفتمان در خدمت وضعیت مستقر و موجود است، و تکثیر این نوع متون به شکل زیرپوستی،همدستی و شراکت در نظام سلطه و انقیاد، و مسئول و شریک در بازتولید و ماندگاری وضعیت موجود است.📙



@Kajhnegaristan


یکی پرسیده 👈 با این تورم و قیمتهای سر به فلک کشیده چرا جدیدأ کسی صداش در نمیاد و چرا کسی اعتراض نمیکنه به این وضعیت؟

جواب 👈 نه عزیزجان دیگه کسی نباید هم اعتراض کنه به این وضعیت چون یک ملت دلال و فرصت طلب شدیم به چند دلیل 👇

۱ ـ بخاطر اینکه پولارو دلار خریدیم ناراحت میشیم اگه بیاد پایین ... تازه دست به دعا برای بالا رفتن دلار هم هستیم ...

۲ ـ طلا خریدیم و دوست نداریم قیمتش بیاد پایین ...

۳ ـ سهام خریدیم و میخایم گرونتر بشه تا سود بیشتری بکنیم ...

۴ ـ برای خرید پراید ۱۵۰ میلیونی هم صف میکشیم چون میخایم ٢۰۰ بشه تا بفروشیم ...

۵ ـ یه زمین و خونه اونم با جور کردن وام و قرض و قوله از قدیم و ندیم داشتیم که الآن قیمتش نجومی و میلیاردی شده و دلمون نمیخواد ارزون بشه ...

۶ ـ ما ملتی شدیم که حاضریم بجای خوردن گوشت و ماهی ، تخم مرغ و سیب زمینی خالی بخوریم ولی ارزش مال و اموالمون کم نشه ...

آری عزیزجان ملت شدن میلیاردرهای بی پول ...

طرف خونه اش شده چندین میلیارد ولی ۱۰ میلیون نداره پشت بام خونشو ایزوگام کنه ...

طرف ماشینش شده ۱ میلیارد و الی بیشتر ولی ۱۰ میلیون نداره چهار حلقه لاستیک نو بندازه زیرش ...

طرف سرمایه اش میلیاردی شده ولی برای هر چیز مفت و نذری حاضره بره تو صف و اگر یارانه 1.5 دلاریشم قطع کنن خودشو به در و دیوار میزنه که این فلان فلان شده ها یارانمو قطع کردن ...

در کل ملت میلیاردر شدن ولی میلیاردرهای غیر مرفه ...

با دست خودمون داریم خودمون رو نابود میکنیم و خوشحالیم که میلیاردریم ، اگه قبلأ کشور چند هزار دلال داشت الان شدیم یک ملت دلال و فرصت طلب ...

پس مسئولین چیکار میکنن ؟

هیچی شوربختانه مسئولین هم مثل ملت سرگرم دلالی اند آنهم از نوع کلانش ...

حالا کی میخواد وضعیت خوب بشه ؟

هیچکی ، چون کسی حاضر نیست چیزی رو ارزون بده ...

خب تا کی این وضعیت باید ادامه داشته باشه ؟

تا زمانی که خودمون به خودمون رحم کنیم که قطعا این امر محاله و حالا حالاها هم این وضعیت ادامه خواهد داشت ...

چراااااا ؟

چون میلیاردر شدیم و دیگه دوست نداریم میلیونر بشیم ...


#جامعه_مدنی👇

rel='nofollow'>Https://t.me/jamey_e_madani


♦️گفتاری لاکانی در رابطه با عمل و شر در ادبیات♦️
🎙ارائه: رضا مجد

@Kajhnegaristan


♦️عشق ژانوس وار(دوچهره):
عشق به عنوان بهترین تجربه ی بشری؛ و عشق در قالب یک تجربه ی ویرانگر♦️
🎙ارائه: رضا مجد

@Kajhnegaristan


وحشت از عشقِ واقعی؛ از منظری ژیژکی
ارائه: رضا مجد


@Kajhnegaristan


♦️شخص روانکاو♦️

پایان
@Kajhnegaristan


♦️سوژه ای که فرض می شود بداند؛ گفتاری در باره ی روانکاوی لاکانی از وجه کلینیکال♦️

@Kajhnegaristan


#اطلاعیه


سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز
دوستان گرامی برایتان یک خبر خوب از طرف کانال کژنگریستن داریم. از آنجایی که به زودی دو دوره‌ی بسیار مهم قرار است برگزار بشوند و زمان زیادی برای عضو‌گیری نداریم و از آنجا که پول بخصوص برای اهل فلسفه و اهل دانش حقیقی و اصیل همیشه یک مساله بوده و گاها صدهزار تومن باعث می شود یک اهل فلسفه از شرکت از یک دوره ی دلخواه باز بماند تصمیم بر این است که هر کسی که در هر دو دوره (هزینه هر دوره، یک میلیون تومان) شرکت کند «دوره‌ی روانکاوی فرویدی و لاکانی و دوره‌ی اسپینوزا و نیچه» تنها ملزوم به پرداخت شهریه یکی از دوره‌ها خواهد بود، یعنی با هزینه‌ی یک دوره می‌تواند در دو دوره شرکت کند‌. دوستان فرصت زیادی هم نداریم پس هرکس علاقه‌مند است سریع اقدام کند و همچنین با اشتراک‌گذاری این پست از ما حمایت کنید.


سلام دوستان ضمن عرض ادب خدمت شما یزرگواران یاید خدمتتان عرض کنم که آخرین مهلت ثبت نام در دوره های «روانکاوی فرویدی و لاکانی» و دوره ی «اسپینوزا و نیچه» تا آخر این هفته یعنی روز جمعه است دوستانی که علاقه مند شرکت در دوره های فوق الذکر هستند لطفا به آی دی بنده مراجعه بکنند


#اطلاعیه                                        #اطلاعیه



سلام دوستان عزیز
یک دوره ی جامع و کامل از تاریخ مفاهیم و چگونگی تکوین ورشد روانکاوی فرویدی و لاکانی در حال ثبت نام و برگذاری است این دوره بر خلاف تمام کارگاه ها و دوره ها روانکاوی فروید و لاکان را به صورت تئوریک مورد بررسی قرار نمی دهد بلکه برای اولین بار این دوره تصمیم داره روانکاوی فروید و لاکان را به شکل تکنیکال و بالینی مورد بررسی و تشریح همه جانبه قرارر بده بدی دوره های تئوریک ایم بود که شرکت کننده در دوره نمی دونست ابژه ی کوچک آ، فانتزی، ژو ئیسانس،« نیاز، درخواست، میل،» و تفاوت این سه واژه و مابه ازای تکنیکال و بالینی تمام این واژه ها در روانکاوی بخصوص در تحلیل مراجع چیست شما هیچ وقت نمی توانید صرفا با شرکت کردن با صدها دوره و خوندن نایاب ترین کتاب ها دراین زمینه باز نمی توانید یک اشتراک معانی بین ساحت عملی و تکنیکی و ساحت تئوریک و مفاهیم برقرار کنید جز با شرکت در چنین دوره هایی که توسط اساتید و روانکاوان مجرب و شاگردان لاکان پایه ریزی شده و هنوز ادامه داره.  این دوره از دو ترم تشکیل شده شهریه ی ثبت نام دوره یک میلیون تومان است  و از آنجا که طبق تجربه های قبلی در خیلی مواقع هرگونه برنه ریزی بشری باز از عهده ی اتفاقات پیش رو یا اندازه ی واقعی ترم نمی آد می بینی در هر ترم از نظر زمانی وقت خیلی کم می آد و این باعث می شه که مفاهیم مهم دوره بخصوص حمع بندی اصلی ترم که شاکله ی ترم است قربانی زمانبندی دقیق حساب نشده ی دوره می شود.  برای احتراز از اینگونه اشتباهات جلوی هردو ترم باز گذاشته شده و ازقبل تعداد جلسات تعیین نشده تا بالاخره خود ترم به اون پایان منطقی خودش برسد.  دوستان مشتاق و علاقه مند برای پرسیدن سوالاتی راجع به دوره به آی دی بنده رجوع کنند.
رضا مجد


@rezamajidi1355555


✍امیر خراسانی

فشار مخاطب
حتماً شما هم دیده‌اید که برخی از اهل تحقیق، اعم از جامعه‌شناس و حقوق‌دان و اقتصاددان و غیره، پس از مدتی حضور رسانه‌ای امر بر ایشان مشتبه می‌شود و تصور می‌کنند بنا است نقش «صدای مردم» را ایفا کنند. به همین دلیل، این روزها شاهد پوپولیسم «عالم‌نمایانه‌ی» غریبی هستیم که در رسانه‌های مختلف بازتاب دارد. این پدیده اتفاقاً نشان می‌دهد که بسیاری از اهل دانشگاه تجربه‌ی تنک و رقیقی از ساحات پیچیده‌ی حیات اجتماعی دارند. واقعا از کسانی که پایان‌نامه‌ی دکتری را به کارشناسی ارشد و ارشد را به کارشناسی دوخته‌اند، بی‌آنکه تجربه‌ای از فضاهای دیگر داشته باشند (حالا به هر دلیلی)، توقع بلوغ سیاسی و رسانه‌ای داشتن دشوار است.
1. مخاطب مردم نیست: این واژه‌ی مردم هم از واژه‌های گنگی است که هر کسی آن را به شیوه‌ای پرتاب می‌کند. تدقیق پیچیدگی‌های این مفهوم کار اینجا و اکنون نیست اما دست‌کم می‌توان با اتکا به تجربه‌ از گنگی سرکوب‌گر این واژه سخن گفت. بنا بر همین خصلت است که کافی است ده نفر به یک نفر فشار بیاورند که فلان موضع را بگیر یا ده نفر بابت یک اظهار نظر به فردی بتازند، آنگاه فرد به سادگی تصور می کند که مردم چیزی از او می‌خواهند. نه بزرگوار اکانت شبکه‌های اجتماعی مردم نیستند حتی صاحبان آن اکانت واقعی یا فیک، سازمان‌یافته یا غیر آن، هم مردم نیستند، آنها یک بخش فعال از افکار عمومی اند که باید وانمود کنند «صدای مردم» هستند.
2. تو نماینده‌ی مردم نیستی: اصلاً به فرض محال ناگهان خواست مردم بر شما مکشوف شد، مگر شما سخنگوی خواست مردمی! در مقام تحلیل‌گر مردم موضوع تحقیق شما هستند نه محتوای پیام شما. در مقام تحلیل‌گر فرض بر این است که شما به نتیجه‌ای رسیده‌ای که «مردم» (یا همان چیزی که خودش را مردم معرفی می‌کند) توان صورتبندی آن را ندارند، شما بنا است نتیجه‌ی محققانه‌ی خود از خیر عمومی را بازگو کنی. فرض بر این است که شما تحلیل‌گری نه بلندگوی بخشی از افکار عمومی. فضیلت اهل تحقیق در تعهدی است که به فهم خودش از حقیقت دارد نه «بازنمایی» صدای یک «مردم موهوم.»
3. در همان میانه بایست: بحث بر سر بی‌موضع بودن یا نداشتن گرایش سیاسی نزد تحلیلگر نیست. هیچ کس بی‌طرف نیست. اتفاقاً مقصودم آن است که نسبت‌ها و تحلیل خود را از همان جایی که ایستادی نشان بده. فشار مخاطب اگر حذف نشود، تحلیل‌گر به کنش‌گر کور بدل خواهد شد. تحلیل‌گر، علی‌الاصول، در میانه ایستاده است، در میانه‌ی مناسبات چند لایه. تحلیل‌گر باید بتواند دیگران را به میانه فراخواند نه اینکه موضع «توده‌ی مبهم» مخاطبان را به جای تحلیل جا بزند.
4. غیب نشوید: بنا نیست تحلیل‌گر درباره‌ی همه چیز نظر بدهد، بنا نیست همه جا حاضر باشد، حتی بنا نیست همه جا در مقام تحلیل‌گر سخن بگوید، گاهی می‌تواند یک فعال اجتماعی باشد گاهی یک کنشگر سیاسی برای تحمیل اراده‌ی معینی. اما در روزگاری که در رسانه‌ها‌ی جدید و قدیم، درون‌مرزی و برون مرزی، یک شبه تحلیل‌گر ساخته می‌شود. در روزگاری که نامی بی‌هیچ ردی در گذشته ناگهان می‌شود تحلیل‌گر فلان و بهمان، کسانی که در این کشور با سرمایه‌های ملی همین کشور علوم انسانی خوانده‌اند، نمی‌توانند همیشه پنهان بمانند، نمی‌توانند زهد‌ پیشه کنند و بگویند ما جذاب‌تر از آن هستیم که در جایی ظاهر شویم. اگر از پزشکان انتظار می‌رود در هنگامه‌ی سیل و زلزله مسئولیت اجتماعی خود را انجام دهند، از اصحاب علوم انسانی نیز انتظار می‌رود کمی از دکور خود فاصله بگیرند و در زمانه‌ی قطبی‌شدن جامعه به میان بیایند و با حاکمان و افکار عمومی از موضع میانه سخن بگویند. میانه همان میانه‌ی مناسبات چند لایه‌ی داخلی و خارجی است، میانه جایی است که توازن قوا را می‌توان دید و توضیح داد.

@Kajhnegaristan


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
#فلسفه
🎥 ویدیو: اراده آزاد یا توهم اراده آزاد؟

📕آیا شما با اراده آزاد تصمیمی را میگیرید، یا از قبل تصمیم گرفته میشود و سپس شما به آن آگاه میشوید؟

آیا ارتباطی بین ذاتا تصادفی مکانیک کوانتومی با ارده آزاد میتوان برقرار کرد؟

آیا اگر اراده آزادی نداریم‌ مسئول رفتارهایمان هستیم ؟📕


@Kajhnegaristan


♦️سرنوشت یا به زبان روانکاوانه ی رویکرد تحلیل رفتار "پیش نویس زندگی"♦️
✍رضا مجد


📒مفهوم‌ سرنوشت که یک مفهوم کلاسیک و سنتی ای است به یک سرگذشت جبری و از قبل تعیین شده دلالت می کند، سرنوشتی که به زبان عامیانه از قبل در پیشانی ما حک شده است و منِ سوژه ی سرنوشت جز تن دادن به جبر ناگزیر آن چاره ی دیگری ندارم. با پیشرفت روانکاوی در حوزه ها و رویکردهای مختلف دانش ما در حوزه ی زندگی فردی و چگونگی آن هم بیشتر شده است. یکی از رویکردهایی که حرف زیادی در این زمینه دارد رویکردِ تحلیل رفتار متقابل یا TA است. از نظر TA در دوران نوزادی سوژه های بشری بخصوص در خانواده های مشکل دار، کودکان در همان دوران اولیه ی زندگی شان که هنوز فاقد نگاه عقلانی و جامع به جهان اطراف و رخدادهای آن هستند در معرض پیش نویس های زندگی قرار دارند بدین صورت که کودک با قرار گرفتن در وضعیت های ناخوب و ناایمن و همچنین رفتارهای بیمارگونه و پرخاشگرانه ی والدین پیامی بدین مضمون که "من خوب نیستم، شما خوبید" یا "من خوب نیستم،شما هم خوب نیستید" را درونی می کند که این پیام با تکرار شدن رخدادهای ناخوب و بد بعدی، محکم‌تر و قطعی تر و عمیق تر می شود بطوری که کودک با بزرگتر شدن و بلوغ تمام انرژی اش را صرف تحقق این پیام که حالا به اعماق ناخودآگاهی پس زده شده و به یک پیش نویس زندگی غیرقابل تغییر تبدیل شده، می کند. البته پیش نویس های زندگی انواع متفاوت و مختلفی دارند که به شکل تقریبی در سه شکلِ 1. پیش نویس بازنده 2. پیش نویس خنثی(نه برنده و نه بازنده)3. و پیش نویس برنده خلاصه می شوند. این نوعِ واکنش کودکان به رخدادهای تلخ و تروماتیک زندگی شان است که نوعِ پیش نویس را تعیین می‌کند. مثلا رفتارهای خشن و پرخاشگرانه ی یکی از والدین در دوران کودکی می‌تواند باعث درغلتیدن کودک در یکی از ضلع های مثلث کارپمن به عنوانِ ضلعِ قربانی و ضلعِ ناجی و ضلع ستمگر بشود. که در این صورت باقی زندگی کودک صرف انجام بازی مشهور ناجی و ستمگر و انتظار کشیدن ناجی خواهد شد، یا امکان دارد کودک دیگر به این رخدادهای تروماتیک با افتادن در چهار وضعیتِ ۱. من بدم، تو خوبی ۲. من بدم،توهم بدی۳. من خوبم، تو بدی۴.من خوبم،توهم خوبی و درونی کردن آن در قالب پیش نویس زندگی اش پاسخ گوید. لازم بذکر است که سوژه به عنوان فاعل کنش ها و رفتارهایش حتی در شکل سوژه ی منفعل پیش نویس زندگی، حضور دارد ولی سوژه در این شکل از اختیارات و اعمالش اتفاقا برای متحقق شدن اون تصمیم اولیه که بعد به شکل پیش نویس مثلا بازنده درآمده،استفاده می کند. آنهم بدین شکل که با نادیده گرفتن بخش ی از واقعیت زندگی اش جهان و زندگی و رخدادهای آن را هم ارز پیش نویس زندگی اش و بازنمای آن تحریف می کند. دیسکانتیو یا مفهوم نادیده گرفتن از نظر TA به فرایندی اشاره دارد که کودک از طریق آن به انکار ناخودآگاهانه ی بخشی از واقعیت و اطلاعاتی می‌پردازد که منجر به حل مسائل می شود یا باعث شکل گیری نگاه بالغانه و منطبق با واقعیت واقعی می شود تا بدین شکل کودک آن ابزار و مصالح لازم برای تحریف جهان و زندگی خودش بدان شکل که خودش دوست دارد یا مطابق با پیش نویس هایش است دربیاورد را بدست بیاورد. با عنوان مثال کودکی را فرض کنید که در یک خانواده ای مدام با پیام های منفیِ "تو هیچی نمی شویِ" والدینش مواجه می شود. اگر کودک تصمیم بگیرد این پیام را با باورکردنش درونی کند و این تصمیم بعدا مثلا در مدرسه با پیام های منفی مشابه از طرف معلمین یا دیگران و هم کلاسی هایش تقویت شود نه تنها این پیام ها به شکل مهارها یا بازدارنده ها عمل می کنند بدین شکل که این پیام ها در قالب پیام های مهارکننده و بازدارنده ی "موفق نباش" مانع بلوغ و دیدن تمامیت حقیقت می شود و همچنین باعث تقویت پیش نویس زندگی در قالب بازنده می شود.📒


@Kajhnegaristan


‼️"دیگری" یا "غیر" در قالبِ مانع یا امکان؟⁉️
✍رضا مجد
قسمت اول


📙بخش بزرگ مساله ی برساخت یک جامعه ی نو و خلاق و گشوده مستلزم بریدن از سخن گفتن از"دیگری" یا "غیر" و نقد او، به سخن گفتن از "خود" و به نقد "خود" پرداختن است.این نظر جامعه شناس وطنی مان دکتر مصطفی مهرآیین است.
در نظریه ی گفتمان لاکلائو و موفِ، آنها برخلاف سنتِ مارکسیستی (که هم قائل به تمایزی بین روبنا و زیربنا هستند، همچنین زیربنا را برسازنده و عنصر اصلی تغییرات و دگردیسی های مناسبات اجتماعی می دانند) معتقدند تمام فرماسیون های اجتماعی و همچنین سوژگی و مواضع آن هم، محصول فرایندهای گفتمانی هستند، به زبانی ساده آنها معتقدند که این منطق و استدلال ها و مفاهیم و دیدگاه های ارائه شده از سوی ایدئولوژی و گفتمان حاکم است که منطق و استدلال و دیدگاه سوژه ها را برمی سازد، اینگونه یک نظام‌سلطه بدون استفاده از زور و قدرتِ برهنه و تحمیلِ قهریِ نظریات اش، به سوژه های خویش، با استفاده از ابزارکارآمدترِ ایدئولوژی و تبدیل آن به گفتمانی هژمونیک و بهره گیری از مفهوم آلتوسریِ سازوبرگ های ایدئولوژیک دولت، آنها را درونی سوژه ها بکند. طوریکه سوژه ها بدون هیچ گونه اجبار و زوری اَعمالِ مدنظر حاکمیت را به شکل خودآیین و ارادی و انتخاب خود لحاظ می‌کنند.
از نظر جامعه شناسی چون مهرآیین،در اینکه یک چنین نظامِ حاکمیتی و اجتماع برساخته ی آن، چیزی فراتر‌ از یک زندان فراختر و بدون نگهبان و سلول های تنگ و دیوارهای بلند خفقان آور نیست( ولی نباید فراموش کرد زندان بانهای بیرونی‌ درونی شده و در واقع در این روایت، این خودمائیم که زندانبان و محدود کننده و دیوار کِشَنده ی خودمان شده ایم) لازم است که از زیر سیطره ی ناخودآگاه ایدئولوژی ها و سلطه ی گفتمان های هژمونیک خودمان‌‌ را برهانیم.
بهترین و ایجابی ترین شکل تئوریک و پراتیک رهایی مان، علاوه بر نقد بی امان گفتمان حاکمیت، به قول دکتر مهرآیین :" همچنین باید انرژی و توان فکری و قلمی خود را صرف اندیشیدن به راه متفاوتی بکنید که با آن همدلی دارید و قادر به پروراندنِ فکریِ آن،هستید".
دکتر مهرآیین در مقام یک متفکر علوم اجتماعی، به درستی انگشت به پروبلماتیک ایده پردازی و ایده سازی در مقامِ فقدان و نقصانی در ارکان اندیشه ورزیِ "رهایی بخش" جامعه ی ایرانی گذاشته است که از دید دیگر جامعه شناسان و متفکران این عرصه سالهاست که مغفول مانده است.
اگر بخواهیم به زبان نظریه ی گفتمان این مسئله ی مطرح شده ی جنابِ مهرآیین را بیان بکنیم،‌ باید گفت هر گفتمانی بعد از برتری جویی و فرادستی به سایر گفتمان های مطرح در یک جامعه ی انسانی، به منظور حفظِ هویت و اعمال کارکردهای وعده داده شده اش، ناگزیز از بازآفرینی و احیای مداوم درونی خود از یک سو، و خلق تخاصم و "غیریت" با دیگر گفتمان های رقیب از سویی دیگر می باشد، و درست در هنگامِ ناتوانی در بازنمایی "دالی" که گفتمانش بازنمود آن است و در ناتوانی در محقق کردن وعده هایش که در مفصل بندی اش در قالب گفتمانِ هژمونیک آنها را ارزش های درونی خود صورتبندی کرده بود،از شکلِ گفتمانی، فرمِ ایدئولوژیک محض به خود گرفته و منجر به فعال سازی دیگر پادگفتمان ها و "دیگری"های خود در حوزه ی "گفتمان گونگی" می شود. "گفتمان گونگی"جایی است که در واقع تبعیدگاه دیگر دال ها و عناصر دورریخته شده و سرکوب شده و مفصل بندی نشده در گفتمان غالب و حاکم است، و از نظر مهرآیین وظیفه ی هر اهل دانش و اهل قلم و مصلح اجتماعی ای است که علاوه بر نقد گفتمان حاکم، باید با پرورش و تولید خلاقانه ایده ها و مفاهیمی در قالبِ طرح صفحه ی جدیدِ منبعث از پادگفتمان های جدید و منطبق با مخیله ی اجتماعی بپردازند که گفتمانِ حاکم، آنها را نفی و سرکوب کرده و به "حوزه ی "گفتمان گونگی" تبعیدشان کرده است.
دکتر مهرآیین به عنوان مثال از پادگفتمانِ "دموکراسی" که از گفتمان حاکمیت حذف شده،در تقابل با "گفتمانِ استبداد سخن به میان می آورد، و معتقد است که در مقابل مفاهیم سَلبی که مادیتِ ایدئولوژیک یافته اند، چون مفهوم خشونت که در قالب ارعاب و شکنجه تجسد مادی یافته از مفهوم عشق، و رواداری باید حرف زد.
اینگونه دکتر مهرآیین راه رهایی جوامع استبدادی و تحت سلطه را تفکر‌ِ واکنشی و دگربنیاد عنوان می کند، که دقیقا همسو با نظریه ی گفتمان کسانی چون لاکلائو و موفِ هم سازگار و همخوان است.📙
...ادامه دارد

@Kajhnegaristan


سرایت این نابهنجاری فلسفی، به فیلسوفی دیگر بنام مایمون


@Kajhnegaristan


ظهور یک «نابهنجاری وحشی» بنام اسپینوزا، چگونه هر آرامش تاریخی را بهم می زند

@Kajhnegaristan


سرمایه داری و ژوئیسانس مصرف(با تکیه بر خوانشی دلوزی)[و نیز پیشاپیش با یک عینک ته استکانی لاکانی]

20 last posts shown.