تعارف شابدولعظیمی !
درفرهنگ ما تعارف کردن! گاهی ازادب واحترام گذشته وبه نوعی خالی بندی! بیمارگونه میرسدو مثل معروف آن تعارف شابدولعظیمی است که دعوت بچیزی استکه واقعی نباشد/
--
آنچه من میدانم: اینستکه دربازارشاه عبدالعظیم کباب کوبیده های معروفی داشت که نزدیک ظهربوی آن تمام بازارراپرمیکرد - گذشته ازآنکه منقل کباب پزها مشرف به بازاربودگاهی هم ازروی عمد «دُنبه» بروی آتش میگذاشتند که بوی کباب اشتهای مسافران راتحریک میکرد ودرضمن شاگردی هم بمیان بازارمیفرستادند که بااصراراززائران دعوت بخوردن کباب میکردند / من کودک بودم که بامادربزرگم بانجا رفتیم که با اصراریکی ازآن شاگردهای حرفه ای که جلوی ماسبزشدوشکم گرسنه من ومهربانی مادربزرگم بداخل رفته وحسابی زدیم ببدن؟ ودرموقع بیرون آمدن جلوی ماراگرفتند که میشود 12 قران که مادر بزرگ ذبل ونازنینم که روحش درعرش بالا شاد؛ گفت آقاجان مادعوت بودیم وباانگشت آن پسرک رانشان دادکه همچنان درمیان عابران مردم رابخوردن کباب تازه دعوت میکرد!؟ باری قاسم کبابی باغیظ فرمود - ننه جان هیچ کجای دنیا مجانی نمیدن! اینجا که بازار حضرتی شابدوالعظیمه!
@jahane_kohan
درفرهنگ ما تعارف کردن! گاهی ازادب واحترام گذشته وبه نوعی خالی بندی! بیمارگونه میرسدو مثل معروف آن تعارف شابدولعظیمی است که دعوت بچیزی استکه واقعی نباشد/
--
آنچه من میدانم: اینستکه دربازارشاه عبدالعظیم کباب کوبیده های معروفی داشت که نزدیک ظهربوی آن تمام بازارراپرمیکرد - گذشته ازآنکه منقل کباب پزها مشرف به بازاربودگاهی هم ازروی عمد «دُنبه» بروی آتش میگذاشتند که بوی کباب اشتهای مسافران راتحریک میکرد ودرضمن شاگردی هم بمیان بازارمیفرستادند که بااصراراززائران دعوت بخوردن کباب میکردند / من کودک بودم که بامادربزرگم بانجا رفتیم که با اصراریکی ازآن شاگردهای حرفه ای که جلوی ماسبزشدوشکم گرسنه من ومهربانی مادربزرگم بداخل رفته وحسابی زدیم ببدن؟ ودرموقع بیرون آمدن جلوی ماراگرفتند که میشود 12 قران که مادر بزرگ ذبل ونازنینم که روحش درعرش بالا شاد؛ گفت آقاجان مادعوت بودیم وباانگشت آن پسرک رانشان دادکه همچنان درمیان عابران مردم رابخوردن کباب تازه دعوت میکرد!؟ باری قاسم کبابی باغیظ فرمود - ننه جان هیچ کجای دنیا مجانی نمیدن! اینجا که بازار حضرتی شابدوالعظیمه!
@jahane_kohan