آیا انتقال قدرت از خامنهای به مجتبی، به معنای سلطنت موروثی است؟
در میان مسلمانان تنها ملّتی که خلافت را نپذیرفت ایرانیان بودند. چرا که مسلّح به نظریهی سیاسی شاهی آرمانی (ایرانشهری) بودند. ازین حیث، جمهوری اسلامی برپایی نخستین خلافت در ایران است. انتقال حکومت از خمینی به خامنهای، نه بر اساس اصل توارث در پادشاهیها، بلکه به روش خلفای راشدین انجام شد. با اینحال به گوش میرسد که خامنهای بهعنوان خلیفهی جا حتّی با آن میزان از آلودگی به اخوانیگری، قصد دارد تا فرزند خود را به روش موروثی به حکومت برساند، که این خود گواه فشار واقعیّت موثّر نظام سیاسی ایران بر پندارهای ایدئولوژیکی رسوب کرده در مغز خلیفهی جمهوری اسلامی دارد.
امّا این نوع انتقال قدرت، آیا آنگونه که جمهوریطلبان میگویند، به روش سلطنت موروثی است؟
خیر!
قانون ارث ارتباط نزدیکی با جاودانگی و انتقال متسلسل تاجوتخت دارد: همانطور که مالکیّت بدون هیچ دورهای از وقفه از پدر به پسر منتقل میشود، تاجوتخت نیز بدون هیچ وقفهای به پادشاه جدید انتقال مییابد. امّا تاجوتخت، بهمنزلهٔ چیزی که به همه مربوط است، ارثی شخصی به شمار نمیآید، بلکه همانطور که یکی از نویسندگان دوران تودور بیان کرد، ارثی عمومی محسوب میشود:
«پادشاهان، وارث پادشاهان نیستند، بلکه وارث پادشاهیاند».
در اینباره حقوقدانان فرانسوی، مانند تره روژ، تأکید داشتند که وارث تاجوتخت، در معنای دقیق، بههیچوجه وارث پیشینیان خود نیست، چراکه او صرفاً در ارتباط با ادارهٔ اموری وارث میشد که به او تعلّق ندارد، زیرا اینها اموری عمومی بودند.
امّا جمهوری اسلامی نسبت به مفهوم تاجوتخت (Crown) طاغی و یاغی (Rebel) است. جا با ابطال مشروطیّت که جزئا و کلّا تعطیلبردار نیست، تشکیل خلافت داده، بنابراین انتقال حکومت از خامنهای به پسرش، اگرچه به سبک خلافتی نیست، امّا از جنس موروثی سلطنتی نیز نیست. چون تختوتاجی وجود ندارد که امور عمومی از طریق آن به وارث بعدی برسد. بنابراین انتقال امر غیرشخصی به طریق شخصی، معنایی جز انتقال بر اساس قاعدهی غصب و دزدی ندارد، پس باطل است.
در میان مسلمانان تنها ملّتی که خلافت را نپذیرفت ایرانیان بودند. چرا که مسلّح به نظریهی سیاسی شاهی آرمانی (ایرانشهری) بودند. ازین حیث، جمهوری اسلامی برپایی نخستین خلافت در ایران است. انتقال حکومت از خمینی به خامنهای، نه بر اساس اصل توارث در پادشاهیها، بلکه به روش خلفای راشدین انجام شد. با اینحال به گوش میرسد که خامنهای بهعنوان خلیفهی جا حتّی با آن میزان از آلودگی به اخوانیگری، قصد دارد تا فرزند خود را به روش موروثی به حکومت برساند، که این خود گواه فشار واقعیّت موثّر نظام سیاسی ایران بر پندارهای ایدئولوژیکی رسوب کرده در مغز خلیفهی جمهوری اسلامی دارد.
امّا این نوع انتقال قدرت، آیا آنگونه که جمهوریطلبان میگویند، به روش سلطنت موروثی است؟
خیر!
قانون ارث ارتباط نزدیکی با جاودانگی و انتقال متسلسل تاجوتخت دارد: همانطور که مالکیّت بدون هیچ دورهای از وقفه از پدر به پسر منتقل میشود، تاجوتخت نیز بدون هیچ وقفهای به پادشاه جدید انتقال مییابد. امّا تاجوتخت، بهمنزلهٔ چیزی که به همه مربوط است، ارثی شخصی به شمار نمیآید، بلکه همانطور که یکی از نویسندگان دوران تودور بیان کرد، ارثی عمومی محسوب میشود:
«پادشاهان، وارث پادشاهان نیستند، بلکه وارث پادشاهیاند».
در اینباره حقوقدانان فرانسوی، مانند تره روژ، تأکید داشتند که وارث تاجوتخت، در معنای دقیق، بههیچوجه وارث پیشینیان خود نیست، چراکه او صرفاً در ارتباط با ادارهٔ اموری وارث میشد که به او تعلّق ندارد، زیرا اینها اموری عمومی بودند.
امّا جمهوری اسلامی نسبت به مفهوم تاجوتخت (Crown) طاغی و یاغی (Rebel) است. جا با ابطال مشروطیّت که جزئا و کلّا تعطیلبردار نیست، تشکیل خلافت داده، بنابراین انتقال حکومت از خامنهای به پسرش، اگرچه به سبک خلافتی نیست، امّا از جنس موروثی سلطنتی نیز نیست. چون تختوتاجی وجود ندارد که امور عمومی از طریق آن به وارث بعدی برسد. بنابراین انتقال امر غیرشخصی به طریق شخصی، معنایی جز انتقال بر اساس قاعدهی غصب و دزدی ندارد، پس باطل است.