عزیزدردانه ای که خطرناک ترین تبهکار ایرانی سوئد شد: اداره مهاجرت سوئد اقامت دائم مهدی سید را پس از ۳۵ سال زندگی در سوئد باطل کرد
استکهلمیان - هدف و آرزوی همه والدینی که وطن خود را بعنوان مهاجر ترک می کنند، رقم زدن آینده ای بهتر برای فرزندانشان است. اما در بسیاری از موارد، این رویای والدین مهاجر در خارج از کشور به کابوسی ختم می شود که هرگز در تصورشان نیز نمی گنجید.
چه کسی تصور می کرد که کودک عزیزدردانه و شیرین زبان مامان، روزی مشهورترین و خطرناک ترین تبهکار ایرانی سوئد شود:
«برادر کوچیک من مهدی همیشه عزیزدردانه مامان بود، اما زن بیچاره تصور نمی کرد که این نیم وجبی روزی وحشتناک ترین تبهکار شود. راستشو بگم خانواده ما تا آلان هم از هیچ چیز سر در نیاورده. اما جریان چطور به اینجا رسید؟ برادر کوچیک ما همونجوری که ما رو تربیت کرده بودند تربیت شد: با عشق، با مراقبت و در خانه ای پر مهر. خانواده ای که مواظب یکدیگر بودند. مادر عزیزمان هر کاری را برای ما انجام داد، و از همه بیشتر برای آن نیم وجبی عزیزدردانه. ما را در زمان جنگ قاچاقی از ایران خارج کرده و به سوئد آورده بودند، به بهشت. فکر می کردیم که همه مشکلاتمان تمام شده، اما وای وای، چقدر در اشتباه بودیم.»
ترجمه بخشی از کتاب «پسر تبهکار مامان» از زبان برادر بزرگ مهدی سید
«مهدی بیرون در خانه مان با یک پیراهن قرمز آکوئا-لیمون ایستاده بود، دوباره زنگ در را زد. من در را باز کردم. مضطرب پرسید، داداش بیداری؟ برادر کوچیکم صورتش مثل گچ سفید بود، بد جوری هراسان بنظر می رسید. فکرم به همه جا رفت، آیا به کسی صدمه زده بود؟ کسی کشته شده بود؟ پلیس دنبالش بود؟ نصف شب اینجا چکار می کنی؟ باز چه گندی بالا آوردی مهدی؟ برادر کوچیکم به کفش های ایر-جردن خونین خودش نگاه کرد اما حرفی نزد. من ترسیدم. این عادت مهدی نبود. او عادت داشت برای پاک کردن خون پیش رفقایش برود. اما اینبار جریان خیلی بدتر به نظر می رسید. از خدا خواستم که فقط کسی را نفله نکرده باشد. تمام مدت فکر میکردم که حالا به مامان چی بگم؟ جواب بده لعنتی! باز چه کثافت کاری کردی مهدی؟ با صدای لرزان جواب داد: باید منو ببری مریض خونه....»
ترجمه بخشی از کتاب «پسر تبهکار مامان» از زبان برادر بزرگ مهدی سید
مهدی سید
مهدی سید که متولد سال ۱۹۷۴ است در سپتامبر ۱۹۸۹ در سن ۱۵ سالگی از ایران به سوئد آمد و از آن زمان تاکنون در گوتنبرگ زندگی کرده است. مهدی سید اولین محکومیت خود را در سن ۱۶ سالگی در سوئد به ثبت رسانده است.
مهدی سید و دوستانش در سال ۲۰۰۲ نخستین شعبه گروه موتورسواران بزهکار «باندیدوس» در سوئد را تاسیس نمودند. وی در طول زندگی خود در سوئد مرتکب قطاری از خشونت آمیزترین جرایم شده و بخش بزرگی از زندگی خود را در زیر زمین های بتونی دو زندان امنیتی و مشهور «هال» و «کوملا» سپری کرده است.
مهدی سید در خلال سال ها یکی از بی رحم ترین بزهکاران در منطقه غرب سوئد بوده است. وی با تهدید به آتش زدن رستوران های شهر گوتنبورگ صاحبان آن ها را مورد شانتاژ قرار می داد و در همین راستا چندین رستوران و محل کار را به آتش کشید. در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۶ خیابانهای بندر گوتنبورگ, دومین شهر بزرگ سوئد, میدان جنگ گروههای بزهکار با یکدیگر بود و تصاویری که از اتوموبیل هایی که با بمب منفجر شده و در سطح خیابانهای شهر گوتنبرگ در آتش میسوختند در مطبوعات و رادیو تلویزیون منتشر شد یادآور مناظری بود که بینندگان از شهرهای جنگ زده ای مانند بیروت در خاطر داشتند.
مهدی سید بارها گفته است که هیچ احساس همدردی با قربانیان خود ندارد و از هیچ چیز در زندگی اش پشیمان نیست، به جز اینکه هرگز نتوانست با مادر خود خداحافظی کند: «وقتی که مادرم مرد سه-چهار روز در سلول خودم در زندان گریه می کردم».
هنگامی که مادر مهدی سید درگذشت او در زندان بود و هرگز نتوانست آخرین خداحافظی را با مادری که همواره عزیزدردانه اش بود انجام دهد.
به گزارش رسانه های سوئد اداره مهاجرت سوئد اینک پس از ۳۵ سال زندگی در سوئد اقامت دائم مهدی سید را لغو کرده است. به این ترتیب به نظر می رسد که جاده پر تلاطم زندگی «عزیزدردانه مامان» که ۳۵ سال پیش توسط خانواده اش و با هدف آینده ای بهتر از ایران آورده شد به پایان خود در سوئد نزدیک می شود. در زمانی که او ۵۰ ساله است.
تصمیم لغو اقامت دائم مهدی سید در روز ۳۰ ژانویه ۲۰۲۵ اتخاد شده است.
استکهلمیان - هدف و آرزوی همه والدینی که وطن خود را بعنوان مهاجر ترک می کنند، رقم زدن آینده ای بهتر برای فرزندانشان است. اما در بسیاری از موارد، این رویای والدین مهاجر در خارج از کشور به کابوسی ختم می شود که هرگز در تصورشان نیز نمی گنجید.
چه کسی تصور می کرد که کودک عزیزدردانه و شیرین زبان مامان، روزی مشهورترین و خطرناک ترین تبهکار ایرانی سوئد شود:
«برادر کوچیک من مهدی همیشه عزیزدردانه مامان بود، اما زن بیچاره تصور نمی کرد که این نیم وجبی روزی وحشتناک ترین تبهکار شود. راستشو بگم خانواده ما تا آلان هم از هیچ چیز سر در نیاورده. اما جریان چطور به اینجا رسید؟ برادر کوچیک ما همونجوری که ما رو تربیت کرده بودند تربیت شد: با عشق، با مراقبت و در خانه ای پر مهر. خانواده ای که مواظب یکدیگر بودند. مادر عزیزمان هر کاری را برای ما انجام داد، و از همه بیشتر برای آن نیم وجبی عزیزدردانه. ما را در زمان جنگ قاچاقی از ایران خارج کرده و به سوئد آورده بودند، به بهشت. فکر می کردیم که همه مشکلاتمان تمام شده، اما وای وای، چقدر در اشتباه بودیم.»
ترجمه بخشی از کتاب «پسر تبهکار مامان» از زبان برادر بزرگ مهدی سید
«مهدی بیرون در خانه مان با یک پیراهن قرمز آکوئا-لیمون ایستاده بود، دوباره زنگ در را زد. من در را باز کردم. مضطرب پرسید، داداش بیداری؟ برادر کوچیکم صورتش مثل گچ سفید بود، بد جوری هراسان بنظر می رسید. فکرم به همه جا رفت، آیا به کسی صدمه زده بود؟ کسی کشته شده بود؟ پلیس دنبالش بود؟ نصف شب اینجا چکار می کنی؟ باز چه گندی بالا آوردی مهدی؟ برادر کوچیکم به کفش های ایر-جردن خونین خودش نگاه کرد اما حرفی نزد. من ترسیدم. این عادت مهدی نبود. او عادت داشت برای پاک کردن خون پیش رفقایش برود. اما اینبار جریان خیلی بدتر به نظر می رسید. از خدا خواستم که فقط کسی را نفله نکرده باشد. تمام مدت فکر میکردم که حالا به مامان چی بگم؟ جواب بده لعنتی! باز چه کثافت کاری کردی مهدی؟ با صدای لرزان جواب داد: باید منو ببری مریض خونه....»
ترجمه بخشی از کتاب «پسر تبهکار مامان» از زبان برادر بزرگ مهدی سید
مهدی سید
مهدی سید که متولد سال ۱۹۷۴ است در سپتامبر ۱۹۸۹ در سن ۱۵ سالگی از ایران به سوئد آمد و از آن زمان تاکنون در گوتنبرگ زندگی کرده است. مهدی سید اولین محکومیت خود را در سن ۱۶ سالگی در سوئد به ثبت رسانده است.
مهدی سید و دوستانش در سال ۲۰۰۲ نخستین شعبه گروه موتورسواران بزهکار «باندیدوس» در سوئد را تاسیس نمودند. وی در طول زندگی خود در سوئد مرتکب قطاری از خشونت آمیزترین جرایم شده و بخش بزرگی از زندگی خود را در زیر زمین های بتونی دو زندان امنیتی و مشهور «هال» و «کوملا» سپری کرده است.
مهدی سید در خلال سال ها یکی از بی رحم ترین بزهکاران در منطقه غرب سوئد بوده است. وی با تهدید به آتش زدن رستوران های شهر گوتنبورگ صاحبان آن ها را مورد شانتاژ قرار می داد و در همین راستا چندین رستوران و محل کار را به آتش کشید. در ماه سپتامبر سال ۲۰۰۶ خیابانهای بندر گوتنبورگ, دومین شهر بزرگ سوئد, میدان جنگ گروههای بزهکار با یکدیگر بود و تصاویری که از اتوموبیل هایی که با بمب منفجر شده و در سطح خیابانهای شهر گوتنبرگ در آتش میسوختند در مطبوعات و رادیو تلویزیون منتشر شد یادآور مناظری بود که بینندگان از شهرهای جنگ زده ای مانند بیروت در خاطر داشتند.
مهدی سید بارها گفته است که هیچ احساس همدردی با قربانیان خود ندارد و از هیچ چیز در زندگی اش پشیمان نیست، به جز اینکه هرگز نتوانست با مادر خود خداحافظی کند: «وقتی که مادرم مرد سه-چهار روز در سلول خودم در زندان گریه می کردم».
هنگامی که مادر مهدی سید درگذشت او در زندان بود و هرگز نتوانست آخرین خداحافظی را با مادری که همواره عزیزدردانه اش بود انجام دهد.
به گزارش رسانه های سوئد اداره مهاجرت سوئد اینک پس از ۳۵ سال زندگی در سوئد اقامت دائم مهدی سید را لغو کرده است. به این ترتیب به نظر می رسد که جاده پر تلاطم زندگی «عزیزدردانه مامان» که ۳۵ سال پیش توسط خانواده اش و با هدف آینده ای بهتر از ایران آورده شد به پایان خود در سوئد نزدیک می شود. در زمانی که او ۵۰ ساله است.
تصمیم لغو اقامت دائم مهدی سید در روز ۳۰ ژانویه ۲۰۲۵ اتخاد شده است.