همیشه عاشق اون سکانس فیلم قیصر بودم که نامزد قیصر میرفت قلیونو آماده کنه، ذغال گردونو میچرخوند...
بعد قیصر پیچ وتاب بدنشو نگاه میکرد😎
زیر لب میگفت:
استغفرالله.
یه بار منم به دوس دخترم گفتم بیا ذغال گردونو بچرخون من نگات کنم،😐😐😐😐
ذغال گردونو گرفت دو دور چرخوند😁
دور سوم از دستش در رفت مثل توپ خورد تو سقف پذیرایی لوستر روشكست،😆😆😆
افتاد پايين مبل رو سوزوند،فرش از وسط آتيش گرفت،یه تیکه زغال افتاد تو شلوارم😁😁😁
یعنی اسراییل خونه مارو با موشک بالستیک میزد اینقد خسارت نمیدیدیم!😂😂😂😆😆
بعد قیصر پیچ وتاب بدنشو نگاه میکرد😎
زیر لب میگفت:
استغفرالله.
یه بار منم به دوس دخترم گفتم بیا ذغال گردونو بچرخون من نگات کنم،😐😐😐😐
ذغال گردونو گرفت دو دور چرخوند😁
دور سوم از دستش در رفت مثل توپ خورد تو سقف پذیرایی لوستر روشكست،😆😆😆
افتاد پايين مبل رو سوزوند،فرش از وسط آتيش گرفت،یه تیکه زغال افتاد تو شلوارم😁😁😁
یعنی اسراییل خونه مارو با موشک بالستیک میزد اینقد خسارت نمیدیدیم!😂😂😂😆😆