هنر مدیریت


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


تماس با ادمين کانال:
@MrMedos

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter


ثروتمندان طول عمر بیشتری هم دارند و میانه عمر ۱۰ درصد ثروتمند آمریکا ۸۶ سال است که ۱۴ سال بیشتر میانه ۱۰ درصد فقیر است.






@honaremodiriat


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
⚜️ توصیه ی ویژه ی عطار ایرانی برای مشکل کبد چرب رو✌🏻بار ببینید👌🏻👆🏻
🟢حتما این دمنوش گیاهی رو امتحان کنید معجزه اس واقعا



برای دریافت اطلاعات بیشتر و سفارش این دمنوش گیاهی با 50% تخفیف روی لینک زیر بزنید👇🏻
https://jryn.me/jWvD4


فرسودگی شغلی را جدی بگیریم

کارزدگی یا فرسودگی شغلی پدیده‌ای ست که تقریبا همه در طول زندگی کاری خود درگیرش می‌شویم و تجربه‌اش می‌کنیم. کارزدگی معمولاً نتیجه استرس خیلی زیاد می باشد.




@honaremodiriat


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
آخرین دوره جناب منابع انسانی سال 1403 (حضوری و آنلاین)

⏰ چهارشنبه ها از ساعت 17 الی 21
📅 شروع دوره از 17 بهمن ماه

🔹 48 ساعت آموزش  تخصصی .
🔹به همراه امتیاز حضور در گردهمایی های تخصصی مدیران و کیس استادی مشکلات سازمان ها به صورت گروهی.
🔹با ارائه گواهی حضور معتبر از سازمان فنی‌و‌حرفه‌ای کشور و در صورت درخواست ارائه مدرک قابل ترجمه سازمان فنی و حرفه ای .
🔹امکان پرداخت به صورت اقساط .

از طریق لینک به صفحه اختصاصی دوره  مراجعه فرمایید👇🏻

                        🟢مشاوره رایگان🟢


Forward from: دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف
دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف

📚 دوره «رهبری استراتژیک برند در عصر دیجیتال»

"برند شما همان چیزی است که دیگران وقتی شما در اتاق نیستید، درباره شما می‌گویند."
Jeff Bezos

برند، فراتر از یک نام یا لوگو در کسب‌وکار شما عمل می‌کند و مهم‌ترین دارایی استراتژیک شما است؛ آن تصویری است که در ذهن مشتریان از شما و کسب‌وکارتان باقی می‌ماند. مدیریت مؤثر برند به معنی کنترل و هدایت این تصویر به سمتی است که ارزش، اعتماد و تأثیرگذاری ماندگاری ایجاد کند.

📍ویژه کارشناسان باتجربه، مدیران و کارآفرینان

👤 استاد دوره
دکتر سینا استکی (عضو هیئت‌علمی دانشگاه Miami آمریکا)

👥  میهمانان صنعت
◇ آقای شاهین فاطمی (هم‌بنیان‌گذار و مدیر ارشد خلاقیت (CCO) گروه درسا)

◇ دکتر مهرزاد صمدی ( مدیر ارشد شرکت Nvidia و هم‌بنیان‌گذار شرکت Parabricks)

◇ آقای ناصر پاشاپور نیکو  ( بنیان‌گذار و مدیرعامل شرکت DNAUnion )


📁 مطالعه بروشور دوره
🔗 لینک پیش‌ثبت‌نام
☎️ فرم تماس و درخواست مشاوره

📱  Sharif_Executive_Education


مدیر تکامل و نوآوری

مدیر تکامل و نوآوری مسئولیتی در سازمان‌های امروزی است که با وجود عمر کوتاه، اهمیتی بسیاری در رشد و توسعه‌ی آن‌ها دارد. مدیر نوآوری موقعیت کاری جدیدی در دنیای کسب‌وکار محسوب می‌شود؛ به‌همین‌دلیل، هنوز تعریف و استاندارد مشخصی برای آن وجود ندارد. مسئولیت‌های این شغل بسته به نوع شرکت و مشکلات کسب‌وکار و پس‌زمینه‌ی افراد شاغل در آن تنوع زیادی دارند. افرادی که در موقعیت مدیریت نوآوری فعالیت می‌کنند، از مدیران باتجربه و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی و نوآوران برجسته تا متخصصان مسائل مالی و مدیران خلاق و بنیان‌گذاران استارتاپ را شامل می‌شوند. مدیران نوآوری در سازمان‌های گوناگون، دسته‌بندی‌های شخصیتی و رویکردی متفاوتی دارند. هرچند نمی‌توان هیچ دسته‌بندی را به‌صورت خاص برای یک سازمان پیشنهاد داد، اطلاع‌داشتن از توضیحات و تفاوت‌های هریک می‌تواند در شناخت نیازها و راهکارهای نوآوری سازمان مفید باشد.

محقق یا پژوهشگر: نوآوری در دید محققان، همیشه همان «یافتن پدیده‌ی بزرگ و مهم بعدی» تعریف می‌شود. محققان اغلب در دسته‌ی افراد ساکت‌تر قرار می‌گیرند و علاقه‌شان به پوشش آزمایشگاهی و همچنین مدارج علمی متعدد، از خصوصیات ویژه محسوب می‌شود. آن‌ها نوآوری با «اختراع چیزهای کاملا جدید» معنا می‌کنند.

مهندس: رویکرد مهندس با عبارت «همیشه تلاش برای بهترکردن چیزی به‌انداز‌ه‌ی حتی کوچک» تعریف می‌شود. مهندس عموما در دپارتمان‌های توسعه‌ی محصول دیده می‌شود و شاید او را بسیاری از اوقات مشغول تعمیر تجهیزات خودش ببینید که از این کار هم واقعا لذت می‌برد.

سرمایه‌گذار: سرمایه‌گذار نوآوری را ابزاری در مسیر هدف می‌داند؛ هدفی که تنها با کلمه‌ی «رشد» آن‌هم از نوع رشد عظیم تعریف می‌شود. نوآوری موفق در ذهن سرمایه‌گذار به‌معنای جمع‌آوری دقیق منابع با هدف بهینه‌سازی فرصت‌های برگزیده است.

حامی:افراد حامی برخلاف سرمایه‌گذاران با ایده‌ها و آرزوهای بزرگ (خصوصا از جانب مشتریان) کار ایده‌پردازی را شروع می‌کنند. آن‌ها عموما پس‌زمینه‌ی بازاریابی یا تفکر طراحی دارند.

مشوق: آن‌ها با علاقه‌ی شدید به روایت و انسان‌ها و استعدادها شناخته می‌شوند و اغلب رفتاری دوستانه دارند. آن‌ها نوآوری را با عبارت «آزادکردن نوآوری در دیگران» تعریف می‌کنند.

سازمان‌دهنده: افراد با تفکر سازمان‌دهی اعتقاد دارند فرایندها اصول کار را شکل می‌دهند. آن‌ها با رفتارهایی همچون تقویم‌های کاری منظم و پایبندی به روش «انجام صحیح کارها» و میزهای منظم شناخته می‌شوند.

منبع: HBR





@honaremodiriat


Forward from: رسانه مدیریت
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🌱 موسسه آموزش عالی آزاد بهار
⭐️اولین مرکز تخصصی MBA و DBA در ایران
✅ برگزاری بیش از ۴۰۰ دوره مدیریت MBA و بیش از ۱۰۰ دوره مدیریت DBA طی ۲۰ سال
✅ تحت نظارت وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
.
📝 برای کسب اطلاعات بیشتر و جهت مشاوره رایگان برای ثبت نام در دوره های جدید، فرم زیر را تکمیل کنید. کارشناسان ما آماده پاسخگویی به شما هستند.

https://tonl.ir/sPamg

کانال تلگرامی موسسه بهار:

🌐 https://t.me/MBA_DBA_Bahar


نردبان شغلی دوسویه (Dual Career Ladder) چیست؟

نردبان شغلی دوسویه برنامه‌ای برای توسعه کارراهه و مسیر شغلی است که به کارکنان اجازه می‌دهد بدون این‌که روی سمت‌های سرپرستی یا مدیریتی منصوب شوند، به سمت سطوح سازمانی بالاتر حرکت کنند.

این برنامه معمولا به‌عنوان روشی برای پیشرفت و ارتقای کارمندانی است که دانش فنی عمیق یا تحصیلاتی خاص دارند، اما علاقه‌ یا دانشی برای ادامه کار در پست‌های مدیریتی و ریاستی ندارند.

نردبان شغلی دوسویه می‌تواند یک ابزار ارزشمند برای سازمان‌ها باشد تا به کارکنان خود فرصت‌های پیشرفت و ارتقای شغلی در حوزه تخصصی خود را بدهند. با اجرای دقیق این برنامه، سازمان‌ها می‌توانند استعدادهای خود را حفظ کنند، بهره‌وری را افزایش دهند و در بازار رقابتی بهتر عمل کنند.





@honaremodiriat


آیا تفکر منطقی همیشه جواب می‌دهد؟!

در روستایی کشاورزی زندگی می‌کرد که پول زیادی را از پیرمردی قرض گرفته بود و باید هرچه زودتر به او پس می‌داد. کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی‌ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمع‌کار متوجه شد کشاورز نمی‌تواند پول او را پس دهد معامله‌ای پیشنهاد داد. او گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهیش را خواهد بخشید. دختر از شنیدن این حرف به وحشت افتاد.

پیرمرد کلاه‌بردار برای این‌که حسن‌نیت خود را نشان دهد گفت: اصلا یک کاری می‌کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه‌ای خالی می‌اندازم. دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون آورد، اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من شود و بدهی بخشیده می‌شود، و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می‌شود. اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت‌وگو در جلوی خانه‌ی کشاورز انجام شد که زمین آن‌جا پر از سنگریزه بود. پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد که او دو سنگریزه‌ی سیاه از زمین برداشته است، ولی چیزی نگفت!

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آن‌ها را از کیسه بیرون آورد. تصور کنید اگر شما آن‌جا بودید چه کار می‌کردید؟! چه توصیه‌ای برای آن دختر داشتید؟

اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می‌بینید که سه امکان وجود دارد:
۱. دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
۲. هر دو سنگریزه را در آورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
۳. یکی از آن سنگریزه‌های سیاه را بیرون آورده و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.

لحظه‌ای به این شرایط فکر کنید، هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می‌شود. معضل این دختر جوان را نمی‌توان با تفکر منطقی حل کرد. به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید. اگر شما بودید چه کار می‌کردید؟!

این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد: دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و بدون این‌که سنگریزه دیده شود وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه‌های دیگر غیرممکن بود. در همین لحظه دختر گفت: چقدر من دست‌وپا چلفتی هستم! اما مهم نیست، اگر سنگریزه‌ای را که داخل کیسه است درآوریم، معلوم می‌شود سنگریزه‌ای که از دست من افتاده چه رنگی بوده است... و چون سنگریزه‌ای که در کیسه بود سیاه بود پس باید طبق قرار، سنگریزه‌ی گم شده سفید باشد.

پیرمرد هم نتوانست به حیله‌گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است! نتیجه‌ای که ۱۰۰ درصد به نفع آن‌ها بود.

به یاد داشته باشیم که:
۱. همیشه یک راه‌حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.
۲. این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه‌ی "خوب" به مسایل نگاه نمی‌کنیم.
۳. همه‌ی ما می‌توانیم سرشار از افکار و ایده‌های مثبت و تصمیم‌های عاقلانه باشیم!






@honaremodiriat


خودتخریبی چیست؟

خود تخریبی یا self-sabotage در روانشناسی به عملی گفته میشه که شخص به نحوی عمدا یا ناخودآگاه رفتارهایی رو انجام میده که منجر به موانع، شکست‌ها یا عقب‌نشینی‌های خودش میشه. افرادی که  درگیر خود تخریبی هستند، معمولاً الگوهای رفتاری نامناسب دارند که ممکنه مانع رشد شخصیتی و شخصی اونها بشه.

همه این علائمی که نشانه وجود یک چرخه خود تخریبه رو بررسی کنیم تا ببینیم کجا ما تو زندگی سر راه خودمون می ایستیم و زندگی رو برای خودمون دشوار میکنیم. علایم رایج:

به تعویق انداختن
procrastination
تأخیر در انجام وظایف مهم یا ضروری یا اجتناب از آنها، که منجر به عواقب منفی می‌شود.

خودسرزنشی
negative self-talk
وارد شدن در یک الگوی خودسرزنشی  و شک و تردید نسبت به خود، که می‌تواند اعتماد به نفس را زیر سوال ببرد و منجر به احساس بی ارزشی شود.

کمال‌طلبی
perfectionism
تعیین استانداردهای بسیار بالا برای خود و بیش از حد انتقادی شدن هنگام عدم رسیدن به آن استانداردها، که می‌تواند به ترس از شکست و اجتناب از برداشتن خطرات منتهی شود.

اجتناب از مسئولیت
avoidance of responsibility
ترس از مسئولیت به جای پذیرش مسئولیت اعمال و پیامدهای آن.

ترس از موفقیت
fear of success
احساس اضطراب یا عدم شادی درباره دستیابی به موفقیت، که می‌تواند منجر به رفتارهایی شود که از دست یافتن به اهداف یا شناختن ظرفیت خود جلوگیری می‌کند.

رفتارهای خودناباورانه و مخرب
self-destructive behaviour
وارد شدن به اقداماتی که به رفاه و خوب‌بودن خود آسیب می‌زنند، مانند سوءمصرف مواد، پذیرفتن ریسک‌ های بالا

عدم مراقبت از خود
lack of self-care
نادیده گرفتن نیازهای سلامت جسمی، عاطفی یا روانی خود، که می تواند به احساس استرس، فرسودگی شغلی و نارضایتی کلی از زندگی منجر شود.

اصلاح الگوهای رفتاری، ایجاد اعتقادات مثبت درباره خودمون، توسعه مهارت‌های مدیریت استرس و احساسات، تقویت خودآگاهی و خودشناسی و مشارکت در مشاوره یا روان‌درمانی می‌تونه کمک کنه تا از الگوهای خود تخریبی خودمون فاصله بگیریم و به سوی رشد و توسعه شخصی پیش بریم.

لازمه به یاد داشته باشیم که خودتخرببی یک الگوی رفتاریه که می‌تونه تأثیرات منفی جدی بروی زندگی و روابط ما داشته باشه، اما با شناخت و تلاش برای تغییر، امکان ایجاد تغییر مثبت و بهبود در زندگی وجود داره.





@honaremodiriat


Forward from: GilsaaProducts
مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم با دل‌های تنها بیشتر
 
درد را با جان پذیراییم و با غم‌ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می‌خوری پا بیشتر
 
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
 
هر شبِ عمرم به یادت اشک می‌ریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شب‌های یلدا بیشتر
 
رفته‌ای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر
 
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ‌تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
 
هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر

بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقم
خون انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر

حمید عسگری

◀️ آرزو میکنیم که همیشه چایتان را نه به یاد هم، که در کنار هم بنوشید❤️
@gilsaa_ir

✅ تماس با ما و سفارش خرید:

@gilsaa

09373690457


حریم شخصی در محیط کار

همه ما در زندگی فردی در محیط منزل، دوستان، کار و ...، دو محدوده شخصی و عمومی را خواسته یا ناخواسته تعریف می نماییم.

نفوذ و مداخله در حریم خصوصی افراد، یکی از معضلات شایع در انواع محیط های کاری است.

همه ما دوست داریم یک مرز و خط قرمز مشخصی داشته باشیم.
اما این حریم امن، پیش از آنکه از سوی دیگران رعایت شود، می بایست مورد توجه و احترام خود شما قرار گیرد.

همانطور که گفته شد، شما نمی توانید با توقع اینکه دیگران باید حریم شخصی شما را بدانند و به آن پایبند باشند، زندگی کنید. درواقع، این شما هستید که اجازه دخالت در حریم خصوصی خود را می دهید. و یا بالعکس دیگران را از مداخله در آن باز می دارید.

در قدم اول، خود را ملزم کنید که در زندگی و حریم امن همکاران، وارد نشوید.
چرا که در این حالت مجوز مداخله و فضولی آنان را ناخودآگاه صادر کرده اید.

در قدم بعد بررسی کنید در کدام موقعیت ها نتوانسته اید از حریم خصوصی خودتان پاسبانی کنید؟
سپس سعی کنید موقعیت های اینچنینی را تحت کنترل گرفته و شجاعت خود را بالا ببرید.

نکات زیر را همواره رعایت نمایید :

۱. یک مرزبندی درست برای حریم خصوصی تان داشته باشید.
۲. از بروز اطلاعات و اسرار شخصی خود جلوگیری نمایید (درد و دل نکنید).
۳. تماس های خارج از ساعت اداری ممنوع.
۴. تلفن های شخصی را در ساعات اداری جواب ندهید.
۵. یادبگیرید که نه بگویید.
۶. صفحات مجازی خود را محدود نمایید.
۷. میان دوستان و همکاران تفاوت قائل شوید.
۸. در زمان لازم تذکر دادن را فراموش نکنید.

اگر در دسته مدیران و صاحبان کار و پروژه قرار می گیرید توجه داشته باشید که با قرار دادن هر کارمند در محیطی که مربوط به شخص او می شود، پیش از هر چیز حدود یک کارمند را در محیط کار مشخص می کنید و این موجبات ایجاد حریم خصوصی را فراهم می کند.

به بیانی مشخص تر ؛ یک میز شخصی در اختیار هر کارمند قرار بدهید تا با قرار گرفتن روزانه در یک محیط مشخص و نظم دادن به آن محیط طبق علایق خود، متمرکز تر  و خلاقانه تر درکارش پیش برود.

اگر یک محیط وسیع و کافی در اختیار دارید و می توانید در عوض یک میز، یک اتاق در اختیار کارمندان خود قرار دهید که شرایط بهتر نیز خواهد شد.

اما اگر مهیا کردن چنین فضای وسیعی برای شما ممکن نیست می توانید با پارتیشن بندی محیط کار یک فضای مشخص و شخصی را در اختیار هر کارمند خود قرار دهید تا در نحوه عملکرد او بهترین تاثیر را شاهد باشید.

بنابراین به عنوان یک مدیر حرفه ای که در جهت بهبود شرایط محیط کاری در تلاش است این امکان را به کارمندان خود بدهید تا از حریم خصوصی برخوردار باشند.





@honaremodiriat


با وظایف شغلی ملال‌‏‌آور چه کنیم؟

تقریبا هر شغلی، مقداری وظایف یکنواخت و ملال‌‌‌آور دارد که قابل اجتناب نیستند. تکمیل یک فایل اکسل و ارسال یا خواندن سرسری ایمیل‌‌‌ها، مثال‌‌‌هایی از وظایف شغلی غیرجذاب و ملال‌‌‌آور هستند. افراد اغلب فکر می‌کنند که موثرترین روش برای مواجهه با وظایف شغلی ملال‌‌‌آور، مبارزه با دلزدگی و اصرار برای اتمام آن کار در کوتاه‌‌‌ترین زمان ممکن و بدون استراحت است.

پژوهش جدیدی نشان می‌دهد که این روش ممکن است موثرین استراتژی نباشد. اصرار برای اتمام وظایف ملال‌‌‌آور به بهره‌‌‌وری افراد در وظایف بعدی نیز آسیب می‌‌‌زند. بر اساس این پژوهش، به جای پافشاری برای اتمام وظایف کاری ملال‌‌‌آور، بهتر است آن را در طول روز پخش کرده و با وظایف جذاب و معنادار تلفیق کنیم. زمانی که افراد ملال ناشی از وظایف تکراری را نادیده بگیرند یا سرکوب کنند، اغلب دچار پریشانی ذهن می‌‌‌شوند که پیامد آن کاهش بهره‌‌‌وری در تمام روز است.

کاشر بلیندا، استادیار مدیریت در مدرسه کسب‌و‌کار «مندوزا» دانشگاه نوتردام که یکی از نویسندگان پژوهش اخیر است، برای ملال ذهن، نقشی مهم و مشابه درد متصور است. او می‌‌‌گوید: «زمانی که دست خود را روی یک اجاق داغ می‌‌‌گذارید، درد و سوزش به شما می‌‌‌گوید که دست خود را بکشید.» به طور مشابه، ملال و دلزدگی به ما هشدار می‌دهد که فعالیت کنونی خود را متوقف کنیم و استفاده دیگری برای ذهن خود بیابیم.

 اثر سرریزی

بلیندا شرح می‌دهد: «به طور کلی، دلزدگی محدود به زمانی کوتاه نیست و بر تمام فعالیت‌‌‌های بعدی روز اثر منفی می‌‌‌گذارد. به این اثر، سرریز شدن دلزدگی می‌‌‌گوییم. با این حال، اثر سرریزی با درک اهمیت و معنادار بودن وظیفه دوم، تعدیل می‌‌‌شد.»

بلیندا توصیه می‌کند که کارکنان نگاهی کل‌‌‌گرایانه به هر روز داشته باشند و وظایف روز را به دو دسته «ملا‌‌‌ل‌‌‌انگیز» و «معنادار» تقسیم کنند و ساعات کارشان را به نحوی برنامه بریزند که بین این دو دسته در رفت‌‌‌وآمد باشند. بلیندا می‌‌‌گوید: «زمانی که افراد به کاری معنادار برای خود مشغول می‌‌‌شوند، تمرکزشان بازمی‌گردد و انرژی‌‌‌شان تجدید می‌شود.»

مدیران نیز می‌توانند بخشی از راهکار باشند. به گفته پژوهشگر این مقاله، «آنها می‌توانند برای کارکنان توضیح دهند که اصرار بر اتمام یکباره وظایف ملال‌‌‌آور، به نفع هیچ‌‌‌کس یا سازمان نیست.» مدیران همچنین می‌توانند کارکنان را به داشتن برنامه‌‌‌ای برای طول روزشان تشویق کنند. بلیندا توصیه می‌کند: «الهام‌‌‌بخش آنها باشید تا به اثر احتمالی هر وظیفه شغلی بر احساسات و تمرکز خود توجه کنند و طبق آن برنامه‌‌‌ای اثربخش در پیش بگیرند.»

منبع: Wall Street Journal





@honaremodiriat


از اپیکور تا سعدی!

یاسر عرب

"اﭘﻴﻜﻮر"، ﻓﻴﻠﺴﻮف ﻣﺸﻬﻮر ﻳﻮﻧﺎنی، دهﻫﺎ ﺳﺎل ﭘﻴﺶ ازﻣﻴﻼد ﻣﺴﻴﺢ می‌زﻳﺴﺖ. "اﭘﻴﻜﻮر" ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮد ﻫﺪف زﻧﺪگی، ﺧﻮش ﺑـﻮدن اﺳﺖ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ اﮔﺮ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻧﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﻮد در زﻧﺪگی ﺧﻮش ﺑﮕﺬراﻧﻴﻢ، به ﻫﻴﭻ دردی نمیﺧﻮرد!

ﺑﺎ اﻳﻦ وﺻﻒ، ﻣﺮدم «آﺗﻦ» ﺗﺼﻮر میﻛﺮدﻧﺪ اﭘﻴﻜـﻮر در ﻛـﺎﺧﻲ زﻳﺒـﺎ زﻧﺪگی می‌ﻛﻨﺪ و از ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺧﻮردنیﻫﺎ و ﻧﻮﺷﻴﺪنیﻫﺎ ﺗﻐﺬﻳﻪ می‌کند. ﺗﺼﻮر میﻛﺮدﻧﺪ اﭘﻴﻜﻮر، ﻟﺒﺎسﻫﺎی ﮔﺮان‌ﻗﻴﻤﺖ می‌ﭘﻮﺷﺪ و اصطبلی ﭘﺮ از اﺳﺐﻫﺎی اﺻﻴﻞ دارد. ﺑﺮداﺷﺖ ﻣﺮدم از ﮔﻔﺘﻪ‌ﻫﺎی «اﭘﻴﻜﻮر»، اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زﻧﺪگی را ﺻﺮف ﻋﻴﺶ و ﻧﻮش ﻛﺮد. «اﭘﻴﻜﻮر» در ﺣﻮﻣﻪی آﺗﻦ زﻧﺪگی می‌ﻛﺮد. ﺑﺮخی از ﻣﺮدم آﺗﻦ، ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﻛﻨﺠﻜﺎو ﺷﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺳﻜﻮﻧﺖ اﭘﻴﻜﻮر ﺑﺮوﻧﺪ و زﻧﺪگی ﭘـﺮﺗﺠﻤـﻞ او را ﺑﺒﻴﻨﻨـﺪ.

اﻳـﻦ اﻓﺮاد ﭘﺲ از ﻳﺎﻓﺘﻦ ﻣﺤﻞ ﺳﻜﻮﻧﺖ اﭘﻴﻜﻮر، ﺷﮕﻔﺖ‌زده ﺷﺪﻧﺪ؛ ﭼﺮا ﻛـﻪ در ﻛﻠﺒﻪی ﺳﺎده و کوچکی ﺑـﺎ ﭼﻨـﺪ ﺗـﻦ از دوﺳـﺘﺎن ﺧـﻮد زﻧﺪگی می‌ﻛﺮد و اﻏﻠﺐ ﻏﺬای آﻧﺎن ﻣﺤﺪود ﺑﻪ ﻧﺎن و ﺳﺒﺰی و ﻛـﻮزه‌ای آب ﺑﻮد!

اﻳﻦ اﻓﺮاد از «اﭘﻴﻜﻮر» اﻳﺮاد ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺧﻮدت ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ‌ﻫﺎﻳﺖ ﻋﻤﻞ نمیکنی، ﺑﻪ اﻳﻦ ﺳﺎدگی و ﻗﻨﺎﻋﺖ زﻧﺪگی می‌کنی و می‌گویی ﻫﺪف از زﻧﺪگی، ﺧﻮش ﺑـﻮدن اﺳـﺖ؟! «اﭘﻴﻜـﻮر» ﻓﻬﻤﻴـﺪ ﻛـﻪ ﻣـﺮدم، ﺑﺮداﺷﺖ درستی از ﮔﻔﺘﻪﻫﺎی او ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ.

او ﺑﺮایشان ﺗﻮﺿﻴﺢ داد ﻛـﻪ ﺧﻮشﺑﻮدن، یک وﺿﻌﻴﺖ روانی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ زﻧﺪگی در ﻛﺎخﻫـﺎی زﻳﺒـﺎ، ﺧﻮردن ﻏﺬاﻫﺎی رﻧﮕﺎرﻧﮓ و داﺷﺘﻦ اصطبلی ﭘﺮ از اﺳـﺐﻫـﺎی اﺻـﻴﻞ ﻓﺮاﻫﻢ نمیﺷﻮد؛ ﺑﺪن ﻣﺎ ﻧﻴﺎزﻫـﺎیی دارد. ﺑـﺮای داﺷـﺘﻦ ﺑـﺪنی ﺳـﺎﻟﻢ، ﺧﻮردن ﻏﺬاﻫﺎی ﺳـﺎﻟﻢ و ﺳـﺎده، زﻧـﺪگی در ﺧﺎﻧـﻪ‌ای ﺗﻤﻴـﺰ و اﻣـﻦ و ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺑﺪنی ﻣﻨﺎﺳﺐ، ﻛﺎفی اﺳﺖ. ﺑﻴﺶ از اﻳﻦ، ﻫﺮﭼـﻪ را ﺻـﺮف ﺑـﺪن ﺧﻮد ﻛﻨﻴﻢ، ﺑﺮ ﺧﻮشی ﻣﺎ اﻓﺰوده نمیﺷﻮد. ﺧﻮشﺑﻮدن، زﻣـﺎنی ﻣﺤﻘـﻖ میﺷﻮد ﻛﻪ ﻣﺎ ﻋﻼوه ﺑﺮﻧﻴﺎزﻫﺎی ﺑﺪنﻣﺎن، ﺑﻪ ﻧﻴﺎزﻫﺎی روانیﻣـﺎن ﻫـﻢ رﺳﻴﺪگی ﻛﻨﻴﻢ.

"اﭘﻴﻜﻮر" ﺳﻪ ﻧﻴﺎز اﺳﺎسی را ﻧـﺎم ﺑـﺮد ﻛـﻪ ﺑـﺴﻴﺎری از ﻣﺮدم، ﺑﻪ دﻟﻴﻞ اﻳﻦ ﻛﻪ از آنﻫـﺎ ﺑﺮﺧـﻮردار ﻧﻴـﺴﺘﻨﺪ، اﺣـﺴﺎس ﺧﻮشی نمیﻛﻨﻨﺪ:

یکی از آن‌ﻫﺎ، ﻧﻴﺎز ﺑﻪ دوﺳﺘﺎن ﻫﻢ رﻧﮓ و ﻣﻮاﻓﻖ اﺳﺖ؛ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ از ﻣﻌﺎﺷﺮت ﺑﺎ آﻧﺎن ﻟﺬت ﺑﺒﺮﻳﻢ، ﺑﺮایشان ﻧﻘﺶ ﺑﺎزی ﻧﻜﻨﻴﻢ و ﺑﺪاﻧﻴﻢ که آﻧﺎن ﻫﻢ ﺑﺮای ﻣﺎ ﻧﻘﺶ ﺑﺎزی نمیﻛﻨﻨﺪ.

ﻧﻴﺎز دﻳﮕﺮ ﻣﺎ ﺑﺮای ﺧﻮش ﺑﻮدن، ﻏﻮﻃﻪور ﺷﺪن و ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ و ﺗﺤﻘﻴﻖ در آﻓﺎق اﺳﺖ. از ﻧﻈﺮ«اﭘﻴﻜﻮر» داﻧﺶ، ﻏﺬای روح اﺳﺖ و کسی ﻛـﻪ در روز، وقتی را ﺑﺮای ﻛﺴﺐ ﻣﻌﻠﻮﻣﺎت ﺻﺮف نمیﻛﻨﺪ، نمیﺗﻮاﻧﺪ از زﻧﺪگی ﻟﺬت ﺑﺒﺮد.

ﺳﻮﻣﻴﻦ ﻧﻴﺎز اﺳﺎسی روح و روان ﻣﺎ، ﻧﻴﺎز ﺑـﻪ «آزادگی» اﺳـﺖ. از ﻧﻈﺮ «اﭘﻴﻜﻮر»، ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺮدی میﺗﻮاﻧﺪ اﻳﻦ ﻧﻴﺎز روح ﺧﻮد را ﺑﺮآورده ﻛﻨﺪ و «ﺧﻮش ﺑﮕﺬراﻧﺪ» ﻛﻪ ﻗﻨﺎﻋﺖ و ﺳﺎدگی ﭘﻴﺸﻪ ﻛﻨﺪ ﭼﺮا ﻛـﻪ اﻓـﺮادی ﻛـﻪ میﺧﻮاﻫﻨﺪ از ﻛﺎخ‌ﻫﺎی زﻳﺒﺎ، ﻏﺬاﻫﺎی رﻧﮕﺎرﻧـﮓ و اﺳـﺐﻫـﺎی اﺻـﻴﻞ ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﭼﺎره‌ای ﺟﺰ اﻳﻦ ﻧﺪارﻧﺪ ﻛﻪ ﮔﺎهی ﭘـﺎ روی ارزشﻫـﺎی اﺧﻼقی ﺧﻮد ﺑﮕﺬارﻧﺪ. اﻓﺮادی ﻛﻪ ﻗﻨﺎﻋﺖ، ﭘﻴﺸﻪ ﻧﻜﻨﻨﺪ، ﮔﺎهی ﺑﺎﻳـﺪ ﺑـﻪ ﺧﺪﻣﺖ زورﻣﻨﺪان و ﺳﺘﻤﮕﺮان درآﻳﻨﺪ و ﻳﺎ ﺑﻪ ﺳﻴـﺴﺘﻢ‌ﻫـﺎ و ﻧﻬﺎدﻫـﺎیی ﺧﺪﻣﺖ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ اﻫﺪاف و ﻋﻤﻠﻜﺮد آﻧﺎن، ﻏﻴﺮ اﺧﻼقی اﺳـﺖ و ﻣـﺮدم را اﺑﺰاری ﺑﺮای اﻧﺒﺎﺷﺘﻦ ﻗﺪرت و ﺛﺮوت ﺧﻮد می‌داﻧﻨﺪ.

از ﻧﻈﺮ«اﭘﻴﻜﻮر»، کسی ﻛﻪ آزادگی ﺧﻮد را زﻳﺮ ﭘﺎ میﮔﺬارد، نمیﺗﻮاﻧـﺪ ﺧﻮش ﺑﺎﺷﺪ و از زﻧﺪگی ﻟﺬت ﺑﺒﺮد، ﭼﻴﺰی در درون او ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ او ﺑﺮمیﺧﻴﺰد و او در راﺣـﺖﺗـﺮﻳﻦ ﺑـﺴﺘﺮﻫﺎ ﻧﻴـﺰ ﺧـﻮاب راﺣـﺖ ﻧـﺪارد و ﻟﺬﻳﺬﺗﺮﻳﻦ ﻏﺬاﻫﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺮای او ﺳﻮءﻫﺎﺿﻤﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه می‌آورد!

ﺷﻴﺦ ﻣﺼﻠﺢ‌‌اﻟﺪﻳﻦ ﺳﻌﺪی ﺷﻴﺮازی میﮔﻮﻳﺪ:

دو ﺑﺮادر ﺑﻮدﻧﺪ، ﻳﻜﻲ از ﻣﻼزﻣﺎن و ﺧﺪﻣﺘﮕﺰاران ﺳﻠﻄﺎن و دﻳﮕـﺮی ﺑـﺎ آﻫﻨﮕﺮی، زﻧﺪگی ﺧﻮد را می‌ﮔﺬراﻧﺪ. ﺑـﺮادر درﺑـﺎری، ﺑـﻪ ﺑـﺮادر ﻛـﺎرﮔﺮ میﮔﻮﻳﺪ ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ درﺑﺎر ﺑﭙﻴﻮﻧﺪ ﺗﺎ از ﻣﺮارت اﻳـﻦ ﻛـﺎر ﺳـﺨﺖ، رﻫـﺎیی یابی. آﻫﻨﮕﺮ ﺑﻪ ﺑﺮادرش ﭼﻨﻴﻦ ﭘﺎﺳﺦ می‌دﻫﺪ:
ﺑﻪ دﺳﺖ، آﻫﻦِ ﺗﻔﺘﻪ ﻛﺮدن ﺧﻤﻴﺮ
ﺑﻪ از دﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﻴﻨﻪ ﭘﻴﺶِ اﻣﻴﺮ






@honaremodiriat


"بن هاروویتز"، مالک شرکت آپسور، سال‌ها قبل با مشکلی مدیریتی مواجه شد: دو قسمت فوق‌العاده موفق شرکت، یعنی پشتیبانی مشتری و مهندسی فروش، باهم به مشکل خورده بودند.
بخش مهندسی فروش، بخش پشتیبانی مشتری را متهم می‌کرد که به مشتریان پاسخ درست و به‌موقع نمی دهد؛ قسمت پشتیبانی مشتری هم بخش فروش را متهم می‌کرد که فقط دستورات ناقص را می‌نویسد و پیشنهادهای آنها را برای بهبود نادیده می‌گیرد.

مشخصاً لازم بود که هر دو بخش با هماهنگی کامل با یکدیگر کار کنند. هر کدام از بخش ها به صورت مجزا خیلی خوب مدیریت می شدند و از کارکنان فوق‌العاده‌ای بهره می‌بردند. درخواست از آنها برای اینکه مسائل را از زاویه دید طرف مقابل نگاه کنند کمک چندانی به حل کشمکش نکرد تا اینکه هاروویتز راه حلی پیدا کرد.

رئیس قسمت پشتیبانی مشتری را بصورت دائم رئیس مهندسی فروش کرد و برعکس. در ابتدا هر دو کاملاً شوکه بودند، اما یک هفته بعد از این که پشت میز دشمنان‌شان مشغول کار شدند، اختلافات‌شان به حداقل رسید. طی هفته های بعد فعالیت‌هایشان را با هم تنظیم کردند و از آن به بعد بیش از هر دو بخش دیگری با یکدیگر هماهنگ بودند.

اینکه خودتان را در موقعیت رقیب‌تان تصور کنید به ندرت نتیجه می دهد. قوه تخیل قدرتمندی می طلبد و انگیزه کافی برای این کار وجود ندارد. برای اینکه واقعاً کسی را درک کنید باید در موقعیتش قرار بگیرید، آن هم نه به شکل ذهنی، بلکه عملی. باید جای او باشید و موقعیت رقیب تان را شخصاً تجربه کنید.

عجیب است که ما این‌قدر کم از این ترفند استفاده می‌کنیم. بعضی از شرکتها این مسئله را متوجه شده اند. شرکت "شیندلر" یکی از پیشگامان صنعت تولید آسانسور است. هر کارمند از منشی گرفته تا مدیران عامل، در اولین سال حضورش در شیندلر باید سه هفته در محل نصب آسانسورها کار کند. بدین ترتیب افراد تازه‌کار، کار در محل پروژه را تجربه می کنند. این کار همچنین این پیام را هم دارد: "آنقدرها خودم را بزرگ نمی بینم که دست به سیاه و سفید نزنم." همین اتفاق به تنهایی رابطه خوب و عمیقی را بین افراد در دپارتمان‌های مختلف ایجاد می کند.

فکر کردن و عمل کردن دو روش کاملاً متفاوت برای شناختن دنیا هستند، هر چند اکثر مردم آنها را با هم اشتباه می گیرند. اگر می‌خواهید استاد ادبیات شوید، مطالعه در رشته ادبیات فوق‌العاده است، ولی اصلا فکر نکنید شما را به یک نویسنده خوب تبدیل می کند.
آیا اساتید اخلاق که هر روزه با سوالات اخلاقی مواجه می شوند، آدم های بهتری هستند؟ تحقیقات پژوهشگران نشان داده است که اساتید اخلاق، اخلاقی‌تر از بقیه رفتار نمی‌کنند!

هر وقت متوجه شدید فکر کردن و عمل کردن دو دنیای متفاوت دارند، می توانید از این موضوع استفاده مفیدی بکنید. کلیساها، ارتش‌ها و دانشگاه‌ها، ازدرون خودشان افراد تازه را استخدام می کنند. هر فرمانده یک روز سرباز بوده است و شما رئیس دانشگاه نمی‌شوید مگر آنکه زمانی استادیار بوده باشید.
فکر می‌کنید مدیرعامل شرکتی مثل والمارت، کسی که نزدیک به ۲ میلیون کارمند دارد، فرمانده مناسبی برای دستور دادن به ۲ میلیون سرباز می‌شود؟ مسلم است که هیچ ارتشی در جهان به استخدامِ او فکر هم نمی کند!

پا در کفش دیگران کردن و قدم زدن با این کفش‌ها ارزشش را دارد. این کار را در مورد مهمترین روابط زندگی‌تان انجام دهید؛ شریک زندگی‌تان، مشتری‌تان، و کارمندتان.
تعویض وظایف، کارآمدترین و سریع‌ترین و کم‌هزینه ترین روش برای رسیدن به درک متقابل است.

شبیه آن پادشاه معروف باشید که با پوشیدن لباس گدایی خودش را قاطی مردم عادی می‌کرد. اما چون این کار همیشه ممکن نیست یک پیشنهاد دیگر می دهم: رمان بخوانید. غرق شدن در یک رمان خوب و همراهی کردن با قهرمان اصلی داستان در فراز و نشیب‌ها، یک میان‌بُر خوب بین فکر کردن و عمل کردن است.

هنر خوب زندگی کردن
رولف دوبلی





@honaremodiriat


کارهایی که انجام داده ایم یا کارهایی که انجام نداده ایم؟ کدام مهمترند؟

امیرعباس زینت بخش

در بیشتر مواقع، وقتی می خواهیم از رموز موفقیت یک قهرمان در ورزش، کارآفرینی، کنکور، تحصیلات و...بدانیم سوال کلیشه ای که پرسیده می شود این است که: "لطفا برای ما توضیح دهید برای رسیدن به این مقام و موفقیت چه کارهایی انجام داده اید؟" و قهرمان ما هم پاسخ می دهد: "روزی ١٨ ساعت تمرین، کار، مطالعه کردم و این کار و آن کار را انجام دادم..."

در حالی که سوال درست تر این است که: "لطفا برای ما توضیح دهید که برای رسیدن به این مقام و موفقیت چه کارهایی انجام نداده اید؟"

که در پاسخ خواهیم شنید: "فلان غذاها یا نوشیدنی ها را نخوردم، با خیلی آدم هایی که در راستای اهداف و ارزش هایم نبودند معاشرت نکردم، با دوستانم به سینما نرفتم، به میهمانی ها و گَده هایی که شب ها تا نیمه شب برگزار می شود نرفتم و...به این موقعیت ممتاز رسیدم" که مجموعه ایست از کارهای انجام نشده!

امیر کلام (ع) در پاسخ به سوال کننده ای که پرسید: "چگونه به این جایگاه رفیعی که هستی رسیدی" پاسخ داد: "دروازه بان قلبم بودم"... یعنی اجازه ندام خیلی از احساسات، افکار، ایده ها و اندیشه ها وارد قلب و فکرم شوند و به خیلی از خواسته هایم "نه" گفتم!

بنابراین؛ پشت هر کار موفق و دست آورد ارزشمندی؛ ده ها، صدها و شاید هزاران کار است که انجام نشده است! و انسان های موفق، بی رحمانه و بدون تعارف به بسیاری از پیشنهادها، ایده ها، و کارهایی که در راستای اهداف و ارزش هایشان نیست یک "نه"محکم می گویند!

همان گونه که استیو جابز؛ اسطوره خلاقیت و کارآفرینی می گفت:
People think focus means saying yes to the thing you’ve got to focus on. But that’s not what it means at all. It means saying no to the hundred other good ideas that there are. You have to pick carefully. I’m proud of many of the things we haven’t done as the things we have done. Innovation is saying ‘no’ to thosand things.
Steve Jobs
آدمها فکر می کنند تمرکز یعنی "بله" گفتن به کاری است که باید روی آنها تمرکز کنید. اما این معنی تمرکز نیست بلکه معنی آن "نه" گفتن به صد تا ایده خوب دیگر می باشد! باید با دقت از میان آنها انتخاب کنید.

من به خیلی از کارهایی که انجام نداده ایم به همان اندازه افتخار می کنم که به کارهایی که انجام داده ایم!
نو آوری به معنی "نه" گفتن به هزار تا کار است!

جالب این است که وارن بافت؛ سلطان بازار سهام هم می گوید:
The difference between successful people and really successful people is that really successful people say no to almost everything.
Warren Buffett
تفاوت میان "مردمان موفق" و "مردمان واقعا موفق" این است که "مردمان واقعا موفق" تقریبا به همه چیز "نه" می گویند!

پس وقتی جک ما؛ رئیس علی بابا می گوید:
You should learn from your competitor, but never copy. Copy and you die.
Jack Ma
باید از رقیبتان بیاموزید اما هرگز کپی نکنید. کپی کنید و نابود شوید!
دقیقا به این نکته توجه کرده که در کپی کردن؛ نهایت موفقیت کپی کننده؛ دیدن کارهای انجام شده است و چون نمی تواند کارهای انجام نشده را ببیند، در عرصه رقابت محکوم به فناست!

می گویند یکی از مدیران عامل خودروسازی در آمریکا بر سر این تفکرش که برای سودآوری بیشتر باید کیفیت را بالا برد، اختلاف پیدا کرد و پس از عزل یا استعفا وارد کار با یک خودروساز ژاپنی در ژاپن شد. پس از چند سال از مدیریت او، سهم بازار خودرو کوچک و جمع و جور ژاپنی در بازار کادیلاک و شورلت و... پهن پیکر، به بیش از ١٠ درصد رسید. همکاران سابقش از او خواستند اجازه بدهد از خط تولید او در ژاپن دیدن کنند و او پذیرفت! آمدند و فیلم هم گرفتند! دوستانش با تعجب از او پرسیدند چگونه جرات کردی چنین کاری انجام بدهی؟ آنها همه اسرار را فهمیدند و به زودی کپی می کنند و او پاسخ داد:
جای هیچ نگرانی نیست چرا که آنها تنها کارهایی که ما کرده ایم را دیدند و پشت هر کار انجام شده؛ ده ها کار، انجام نشده است و هرگز نمی توانند آنها را ببینند!





@honaremodiriat


◀️ امریکا همچنان در هوش مصنوعی پیشتاز است و چین تنها توانسته فاصله خودش را با این کشور کاهش دهد!

⬇️ در خاورمیانه، به غیر از اسرائیل که سال‌هاست بازیگر جدی در زمینه هوش مصنوعی است، حالا عربستان و امارات هم سرمایه‌گذاری گسترده‌ای را انجام داده‌اند!

⭕️ و تمام اینهایی که می‌خوانید در حالی‌ست که رئیس جمهور کشور ما نیز از بدو بر سرکار آمدن دولتش دارد تلاش می‌کند چند شبکه اجتماعی عادی و پرکاربرد در ایران فیلتر نباشد و نمی‌تواند!
و خانم سخنگوی دولت نیز هر هفته با کلمات قلمبه سلمبه به ادبیات معلمهای دبستان دهه شصت وعده رفع فیلترینگ را تکرار می‌کند و البته قاطعیت حرفهایش هر هفته کمرنگ تر از هفته پیش می‌شود!

کمر به ویرانی این خاک چندهزارساله اگر بسته اید؛
بدانید که کور خوانده‌اید!


@honaremodiriat


هوش مصنوعی شغل من رو هم می‌گیره! چاره چیه؟

هوش مصنوعی مثل یک سیل، شغل شما رو خواهد گرفت! البته اگه بی‌حرکت بمونید. خبر خوب اینکه اگه از تغییرات به وجود اومده بهره‌مند شین، می‌تونین پیشرفت پیدا کنین، زنده بمونین و حتی لذت ببرین! در اینجا چند نکته برای این منظور آورده شده:

۱. در کاری که انجام می‌دین واقعاً خوب باشین!

وقتی اخراج‌ها اتفاق می‌افتن، معمولاً ۱۰٪ تا ۵۰٪ پایین‌ترین افراد اخراج می‌شن. صعود به ۵٪ (یا حتی ۱٪) برتر در حوزه خودتون، شانس بقای شما رو به طور قابل توجهی افزایش می‌ده. علاوه بر این، شما تبدیل به کارشناس مورد اعتماد خواهید شد که برای آموزش و تأیید هوش مصنوعی و رفع اشکالات‌اش در مواقع بحرانی فراخوانده می‌شه.

۲. شما شغل‌تون نیستین، شما مهارت‌هاتون هستین.

عنوان شغلی شما ممکنه بخشی از هویت شما باشه. بنابراین، از دست دادن شغل می‌تونه به طور ناخودآگاه به معنی از دست دادن هویت باشه. اما اگه هویت‌تون رو از عنوان شغلی جدا کنین، می‌شه در زمان از دست دادن شغل، همچنان احساس تعلق و مفید بودن داشت.

اگه هویت‌تون رو با مهارت‌های اصلی مثل حل مسئله، همدلی، تفکر انتقادی، ارتباطات، یادگیری و... مرتبط کنین، مطمئن باشین که همیشه "شما" باقی می‌مونین. به این ترتیب، از دست دادن شغل مثل از دست دادن دم در مارمولک می‌شه و با استفاده از مهارت‌های اصلی می‌شه دوباره رشد کرد.

۳. به جای مبارزه، سوار موج شین!

اگه در اقیانوس هستین و موج بزرگی به سمت شما میاد، نمی‌تونین با نگه داشتن سپر در جلوش متوقفش کنین. راه‌حل؟ سپر رو جلوتون نگه ندارین، بلکه ازش به عنوان تخته موج‌سواری استفاده کنین. از نظر عملی، این به معنی پذیرش هوش مصنوعی و ادغامش در کاره.






@honaremodiriat


۱۰ مهارت اساسی در مذاکره

مذاکره یکی از حیاتی‌ترین مهارت‌هایی است که در زندگی شخصی و حرفه‌ای به آن نیاز داریم. از خرید خانه تا مذاکره در محیط کار، همه ما به نحوی با مذاکره سر و کار داریم. در اینجا به بررسی شش مهارت اساسی که برای موفقیت در مذاکره لازم است، می‌پردازیم.

ایجاد رابطه


اولین قدم در هر مذاکره‌ای، ایجاد یک رابطه انسانی با طرف مقابل است. وقتی بتوانید ارتباطی دوستانه و صمیمانه برقرار کنید، طرف مقابل کمتر شما را به عنوان دشمن می‌بیند و تمایل بیشتری به همکاری خواهد داشت.

شنیدن فعال

یکی از مهم‌ترین اصول در مذاکره، شنیدن فعال است. یعنی به جای تسلط بر گفتگو، به دقت به حرف‌های طرف مقابل گوش دهید و نشان دهید که به نظرات او اهمیت می‌دهید. این کار باعث می‌شود طرف مقابل احساس کند که شما به او احترام می‌گذارید و این باعث افزایش احتمال رسیدن به توافق می‌شود.

آینه‌ کردن

یکی دیگر از روش‌های موثر در مذاکره، آینه‌کردن رفتارها و گفتارهای طرف مقابل است. این کار باعث می‌شود طرف مقابل احساس راحتی و اعتماد بیشتری نسبت به شما پیدا کند. به عنوان مثال، اگر او از یک اصطلاح خاص استفاده می‌کند، شما هم همان اصطلاح را به کار ببرید یا از زبان بدنی مشابه استفاده کنید.

کنترل احساسات

در هنگام مذاکره، کنترل احساسات بسیار مهم است. اگر احساسات خود را نشان دهید، ممکن است نقاط ضعف شما برملا شود و این می‌تواند به ضرر شما تمام شود.

توانایی ترک مذاکره

همیشه این نکته را در ذهن داشته باشید که توافق نکردن بهتر از توافق بد است. باید به خوبی بدانید که حداقل پذیرش شما چیست و اگر طرف مقابل نتواند آن را تامین کند، آماده باشید که مذاکره را ترک کنید.

خلاقیت

برای دستیابی به توافقی که برای هر دو طرف سودمند باشد، نیاز به خلاقیت دارید. سعی کنید خارج از چارچوب فکر کنید و راه‌حل‌های جدید و غیرمعمول ارائه دهید.

تعیین هدف‌های واضح

داشتن هدف‌های مشخص در مذاکره بسیار مهم است. باید بدانید که چه می‌خواهید و چرا آن را می‌خواهید. این کار به شما کمک می‌کند تا در طول مذاکره تمرکز خود را حفظ کنید و از مسیر اصلی منحرف نشوید. همچنین اهداف خود را به صورت اولویت‌بندی شده در نظر بگیرید تا در صورت لزوم بتوانید از برخی اهداف کمتر مهم صرف نظر کنید.

مدیریت زمان

مدیریت صحیح زمان می‌تواند به شما کمک کند تا به بهترین نتایج برسید. به عنوان مثال، قبل از شروع مذاکره، زمان محدودی برای هر بخش تعیین کنید یا اگر بحثی به نتیجه نمی‌رسد، بهتر است به موضوع دیگری بپردازید و بعداً به آن بازگردید.

شناخت فرهنگ‌ها

شناخت و احترام به تفاوت‌های فرهنگی در مذاکره‌ها بسیار مهم است. هر فرهنگ دارای نکات و روش‌های خاص خود در مذاکره است که باید به آنها توجه شود.

تحلیل قدرت

شناخت قدرت‌های موجود در مذاکره و استفاده صحیح از آنها می‌تواند به شما کمک کند تا به نتایج بهتری برسید. مثلا منابع قدرت خود را بشناسید و به تعادل قدرت توجه کنید. در صورت نیاز، سعی کنید از منابع قدرت خود به نفع خود استفاده کنید.






@honaremodiriat


⭕️ ثروتمند‌ترین کشورهای جهان




@honaremodiriat ✔️

20 last posts shown.