@a1b5zc6v4x3e2&m=69156' rel='nofollow'>او به دنبال یافتن گونه جدیدی از حشرات است، اما با دور شدن از فضای مدرن شهری، چنان درگیر وقایع دور از ذهن میشود که زندگیاش در هم میپیچد. آنچه به جذابیت داستان میافزاید خطر ریگ روان است که باد هر لحظه ممکن است با خود بیاورد و زندگی آنها را به ورطه نابودی بکشاند. این فیلم به نحو چشمگیری عناصر داستان دلهرهآور را دارد.
مرد وارد یک حفره شنی می شود که مهمان زنی در یک کلبه شود. بازگشتی در کار نیست همانگونه که او حشرات را به دام مینداخت اسیر دام روستاییان می شود. (روستا گاهی اصلا جای آرام و فرح بخشی نیست و روستاییان ساده دل نیز بعضی اوقات از جانیان روانی خطرناک ترند. معصوم های گلشیری، عزاداران بیل ساعدی، داگویل فون تریه نمونه هایی برای این ادعا هستند.
روستا می تواند لوکیشن فیلمی در ژانر کشتار هم باشد. از اینجا (دقیقه ۱۱) به بعد وارد لوکیشن بسته و تنگی می شویم که تقریبا ۲ ساعت باقی مانده در آنجا روایت خواهد شد یعنی همان فیلمسازی در لوکیشن بسته. چالشی که کارگردان با یاری فیلمبردار کار بلدش هیروشی سه گاوا از آن سربلند بیرون می آید. سه گاوا بسیار کم کار بوده و کلا ۴ یا ۵ تا فیلم بیشتر کار نکرده و در چند فیلم تشیگاهارا باهم همکار بودند. نمی دانم فیلمبرداری در استودیو های مجهز و با دیوارهای صحنه پردازی و متحرک جهت تصحیح عمق میدان و جای گذاری دوربین بوده یا واقعا در چنین لوکیشنی بوده است. فرض دوم تقریبا محال و خیلی غیر حرفه ایست و چون از این ژاپنی نخبه گرا بعید نیست آن را مطرح کردم. فرض را بر اولی می گذارم که باز هم کار بسیار ارزشمندی از نظر در خدمت بودن فن در ابراز هنر بدون خودنمایی ست. تنگ بودن فضا، گرما، رطوبت و خفقان کلبه به درستی و واقعی به نظر می آید، آنقدر که حتی اگر فیلم را زیر تاسیسات تهویه مطبوع هم ببینید باز هم احساس می کنید در تابستان در یک کانکس در پروژه ای در جنوب که برق هم قطع است کلافه نشسته اید! زن جوان (چرا این زن اسم ندارد و با واژه عام زن نام برده می شود؟) شام درست می کند، بالای سر مرد (مرد دارای نام است اما اصلا از آن استفاده نمی شود، انگار همه چیز حتی جنسیت نمادین است) یک چتر می گذارد که شن روی میز شام نریزد و در هنگام خوردن او را باد می زند و پس از اتمام غذا چای می آورد. چه استقبال رویایی ای!
به کار گیری درست لنز کم نظیر است، استفاده غیر معمول در زمان خودش (1964) برای انتخاب لنز نرمال در فضای بسته برای نشان دادن عمدی خفقان.
🎥 Woman in the dunes 1964
join 👉 @honar7modiran
مرد وارد یک حفره شنی می شود که مهمان زنی در یک کلبه شود. بازگشتی در کار نیست همانگونه که او حشرات را به دام مینداخت اسیر دام روستاییان می شود. (روستا گاهی اصلا جای آرام و فرح بخشی نیست و روستاییان ساده دل نیز بعضی اوقات از جانیان روانی خطرناک ترند. معصوم های گلشیری، عزاداران بیل ساعدی، داگویل فون تریه نمونه هایی برای این ادعا هستند.
روستا می تواند لوکیشن فیلمی در ژانر کشتار هم باشد. از اینجا (دقیقه ۱۱) به بعد وارد لوکیشن بسته و تنگی می شویم که تقریبا ۲ ساعت باقی مانده در آنجا روایت خواهد شد یعنی همان فیلمسازی در لوکیشن بسته. چالشی که کارگردان با یاری فیلمبردار کار بلدش هیروشی سه گاوا از آن سربلند بیرون می آید. سه گاوا بسیار کم کار بوده و کلا ۴ یا ۵ تا فیلم بیشتر کار نکرده و در چند فیلم تشیگاهارا باهم همکار بودند. نمی دانم فیلمبرداری در استودیو های مجهز و با دیوارهای صحنه پردازی و متحرک جهت تصحیح عمق میدان و جای گذاری دوربین بوده یا واقعا در چنین لوکیشنی بوده است. فرض دوم تقریبا محال و خیلی غیر حرفه ایست و چون از این ژاپنی نخبه گرا بعید نیست آن را مطرح کردم. فرض را بر اولی می گذارم که باز هم کار بسیار ارزشمندی از نظر در خدمت بودن فن در ابراز هنر بدون خودنمایی ست. تنگ بودن فضا، گرما، رطوبت و خفقان کلبه به درستی و واقعی به نظر می آید، آنقدر که حتی اگر فیلم را زیر تاسیسات تهویه مطبوع هم ببینید باز هم احساس می کنید در تابستان در یک کانکس در پروژه ای در جنوب که برق هم قطع است کلافه نشسته اید! زن جوان (چرا این زن اسم ندارد و با واژه عام زن نام برده می شود؟) شام درست می کند، بالای سر مرد (مرد دارای نام است اما اصلا از آن استفاده نمی شود، انگار همه چیز حتی جنسیت نمادین است) یک چتر می گذارد که شن روی میز شام نریزد و در هنگام خوردن او را باد می زند و پس از اتمام غذا چای می آورد. چه استقبال رویایی ای!
به کار گیری درست لنز کم نظیر است، استفاده غیر معمول در زمان خودش (1964) برای انتخاب لنز نرمال در فضای بسته برای نشان دادن عمدی خفقان.
🎥 Woman in the dunes 1964
join 👉 @honar7modiran