Forward from: @attachbot
.
#دکتر_سریعالقلم
ماهیت قدرت سیاسی در کشورها متفاوت است . در کشورهایی مانند انگلستان ، آمریکا ، کانادا ، سوئد ، هلند یا آلمان قدرت سیاسی مبتنی بر رفاه اقتصادی شهروندان و دفاع از نظام سرمایهداری بنا شده لذا سیاستمداران مجری حفظ و تداوم اهداف فوق هستند به عنوان مثال دولت آمریکا با کشورهای جهان ارتباط ایجاد میکند و در حفظ آن کوشش میکند تا بخش خصوصی این کشور در همۀ عرصههای بیمه ، صنعت ، خدمات ، علم ، هنر ، تکنولوژی و غیره وارد جامعه شود زیرا چنین فعالیتهایی ثروت ملی را افزایش میدهد . این ذات سیستم غربی و آمریکاییست که رفتار سیاستمداران باید در راستای قواعد سیستم باشد اما ماهیت قدرت در عموم کشورهای جهان سوم مبتنی بر خواستههای یک فرد است ـ فردی که غالبا قدرت را به صورت مطلقه و مادامالعمر در اختیار دارد و شیوۀ اعمال قدرت او نیز خودسرانه و خودکامانه است یعنی هیچ نظام اخلاقی وجود ندارد که بتواند خودسرانگی سرور مستبد را مهار کند و او را سوق دهد تا به درست یا غلط بودن تصمیماتش فکر کند . در چنین سیستمی چون همۀ قسمتها و بخشهای حکومت تابع و تسلیم یک عامل اجرایی غیر پاسخگو هستند عموماً تعهد سیاستمداران به افراد بالادستی خودشان است تا به کل کشور و همین کافیست تا میدان تصمیمگیری ، تخصیص بودجه و فهم اولویتهای کشور را دچار اختلال کند
وقتی افراد گرسنه وارد عرصۀ سیاست یک کشور شده و از مزایای قدرت بهرهمند میشوند به مرور دستور کار شخصی را بر دستور کار مملکتی اولویت میدهند و چون اعتقادی به گردش قدرت و به صحنه آمدن افراد توانمندتر از خود ندارند هرگر نمیخواهند صحنۀ سیاست را ترک کنند و این خمیرمایۀ سیستمیست که به تحصیلات ، تخصص ، منطق و روندهای عقلی بیتوجه است
در واقع این سیاستمداران هستند که با آیندهنگری خود زمینههای رشد را فراهم میآورند ، الگوی فکری و رفتاری جامعه را بسط میدهند ، مانع جنگ میشوند ، اعتدال را رواج میدهند ، برای ۵۰ سال آیندۀ یک کشور میاندیشند و زمینههای ظهور استعدادها را فراهم میکنند . بهترین و منطقیترین ساختارها محتاج سیاستمدارانیست که بتوانند بر روند حرکت جامعه اثرات مثبت به جا بگذارند
💮 @Hi_LiGHT 💮
#دکتر_سریعالقلم
ماهیت قدرت سیاسی در کشورها متفاوت است . در کشورهایی مانند انگلستان ، آمریکا ، کانادا ، سوئد ، هلند یا آلمان قدرت سیاسی مبتنی بر رفاه اقتصادی شهروندان و دفاع از نظام سرمایهداری بنا شده لذا سیاستمداران مجری حفظ و تداوم اهداف فوق هستند به عنوان مثال دولت آمریکا با کشورهای جهان ارتباط ایجاد میکند و در حفظ آن کوشش میکند تا بخش خصوصی این کشور در همۀ عرصههای بیمه ، صنعت ، خدمات ، علم ، هنر ، تکنولوژی و غیره وارد جامعه شود زیرا چنین فعالیتهایی ثروت ملی را افزایش میدهد . این ذات سیستم غربی و آمریکاییست که رفتار سیاستمداران باید در راستای قواعد سیستم باشد اما ماهیت قدرت در عموم کشورهای جهان سوم مبتنی بر خواستههای یک فرد است ـ فردی که غالبا قدرت را به صورت مطلقه و مادامالعمر در اختیار دارد و شیوۀ اعمال قدرت او نیز خودسرانه و خودکامانه است یعنی هیچ نظام اخلاقی وجود ندارد که بتواند خودسرانگی سرور مستبد را مهار کند و او را سوق دهد تا به درست یا غلط بودن تصمیماتش فکر کند . در چنین سیستمی چون همۀ قسمتها و بخشهای حکومت تابع و تسلیم یک عامل اجرایی غیر پاسخگو هستند عموماً تعهد سیاستمداران به افراد بالادستی خودشان است تا به کل کشور و همین کافیست تا میدان تصمیمگیری ، تخصیص بودجه و فهم اولویتهای کشور را دچار اختلال کند
وقتی افراد گرسنه وارد عرصۀ سیاست یک کشور شده و از مزایای قدرت بهرهمند میشوند به مرور دستور کار شخصی را بر دستور کار مملکتی اولویت میدهند و چون اعتقادی به گردش قدرت و به صحنه آمدن افراد توانمندتر از خود ندارند هرگر نمیخواهند صحنۀ سیاست را ترک کنند و این خمیرمایۀ سیستمیست که به تحصیلات ، تخصص ، منطق و روندهای عقلی بیتوجه است
در واقع این سیاستمداران هستند که با آیندهنگری خود زمینههای رشد را فراهم میآورند ، الگوی فکری و رفتاری جامعه را بسط میدهند ، مانع جنگ میشوند ، اعتدال را رواج میدهند ، برای ۵۰ سال آیندۀ یک کشور میاندیشند و زمینههای ظهور استعدادها را فراهم میکنند . بهترین و منطقیترین ساختارها محتاج سیاستمدارانیست که بتوانند بر روند حرکت جامعه اثرات مثبت به جا بگذارند
💮 @Hi_LiGHT 💮