#پارت۲۴۸
#ستیزهجو 🍃
ممکن بود از طرف تینا باشه؟ شاید می خواست کار احمقانه ای کنه؟
از اول هم نباید به حرف شهریار گوش می دادم، باید حقشو کف دستش می ذاشتم.
برگشتم خرید هارو برداشتم و کلید رو توی قفل در انداختم.
اول اینارو به باوان می دادم و بعد می رفتم تا تکلیفم رو با اون دختره سرتق مشخص کنم!
به محض باز کردن در، باوان رو توی حیاط دیدم!
شونه هاش از شنیدن صدای در با شتاب پرید و وحشت زده به سمتم برگشت!
دست هاش رو کودکانه پشت سرش برده بود و چشم هاش از حالت عادی گرد تر شده بود!
چیزی رو که می دیدم باور نمی کردم!
خرید ها از دستم رها شد و آروم به سمتش رفتم.
خدا با من این کارو نمی کرد؛ این یکی دیگه زیادی بود!
هر قدمی نزدیک تر می شدم و اون ترسیده عقب عقب می رفت!
- بِ...
سرفه ام گرفت و نتونستم حرف بزنم! با شتاب به سرفه افتادم و خمیده شدن کمرم رو حس می کردم!
پیر شدن تو اوج جوونیم رو حس می کردم!
- بمون سَ..ر جات!
اشک درشتی از گوشه چشمش چکید و نالید:
- خانزاده!
خانزاده... لعنت به این لقب شوم!
چشم هامو با درد روی هم گذاشتم و لحظه ای هزار سناریو وحشت ناک از مقابل چشم هام گذشت!
کی بود اون مرد؟ فاسق باوان؟ فاسق زن من...؟!
خدایا نه!
- دستتو بیار جلو!
#ستیزهجو 🍃
ممکن بود از طرف تینا باشه؟ شاید می خواست کار احمقانه ای کنه؟
از اول هم نباید به حرف شهریار گوش می دادم، باید حقشو کف دستش می ذاشتم.
برگشتم خرید هارو برداشتم و کلید رو توی قفل در انداختم.
اول اینارو به باوان می دادم و بعد می رفتم تا تکلیفم رو با اون دختره سرتق مشخص کنم!
به محض باز کردن در، باوان رو توی حیاط دیدم!
شونه هاش از شنیدن صدای در با شتاب پرید و وحشت زده به سمتم برگشت!
دست هاش رو کودکانه پشت سرش برده بود و چشم هاش از حالت عادی گرد تر شده بود!
چیزی رو که می دیدم باور نمی کردم!
خرید ها از دستم رها شد و آروم به سمتش رفتم.
خدا با من این کارو نمی کرد؛ این یکی دیگه زیادی بود!
هر قدمی نزدیک تر می شدم و اون ترسیده عقب عقب می رفت!
- بِ...
سرفه ام گرفت و نتونستم حرف بزنم! با شتاب به سرفه افتادم و خمیده شدن کمرم رو حس می کردم!
پیر شدن تو اوج جوونیم رو حس می کردم!
- بمون سَ..ر جات!
اشک درشتی از گوشه چشمش چکید و نالید:
- خانزاده!
خانزاده... لعنت به این لقب شوم!
چشم هامو با درد روی هم گذاشتم و لحظه ای هزار سناریو وحشت ناک از مقابل چشم هام گذشت!
کی بود اون مرد؟ فاسق باوان؟ فاسق زن من...؟!
خدایا نه!
- دستتو بیار جلو!