تقدیرحکایت تو که دنیا تو را نیازرده است
دلی گرفته در آیینه های افسرده ست
حکایت من در مشت روزگار دچار
پرنده ای ست که پیش از رها شدن مرده ست
یکی پرنده یکی دل دو سرنوشت جدا
که هر یکی به غم دیگری گره خورده ست
به باغ رفتم و دیدم که آن شقایق سرخ
که پیش پای تو روییده بود پژمرده است
خلاصه همه رنج های ما این است
پرنده ای که دل آورده بود دل برده ست
📚(#اقلیت/نویسنده : #فاضل_نظری /انتشارات سوره مهر /چاپ چهلم ۱۳۹۵ /ص۵۳)
🆔️
@haftbaldt