#اعتراف
سلام بچه ها
یادمه وقتی ابتدایی بودم بابام ورشکست شد اون زمان من سوم ابتدایی بودم و برادرم ششم
از اون موقع ما وضع مالیمون خیلی بد شد جوری که تا چن سال نتونستیم سرپا شیم
کلاس شیشم که رفتم من و برادرم سه سال بود که نه کیف و کفش گرفته بودیم نه لباس فرم .
اون سال مدیر مدرسمون باهام اتمام حجت کرد که اگه امسالم لباس نگیری اخراجی🙂
اخراجم نکرد ولی شخصیتمو خرد کرد .
اون سال برامون یه معلم ورزش اومده بود که میگفت همه باید کفش ورزشی داشته باشن اجباریه .
کفشای من اسپرت بود ولی اون میگفت خوب نیستن باید حتما کفش بگیرم . دو روز تو هفته ورزش داشتیم و با داداشم تصمیم گرفتیم اون روزو کفشاشو بده به من و به مامان نگیم که غصه نخوره.
ولی دوشنبه ها هر دو با هم ورزش داشتیم نمیشد .
چارشنبه ها کفشای اونو میپوشیدم و چون بزرگ بود همه طرفاشو دستمال میچپوندم .
کم کم معلم ورزشه گیر داد که چرا دوشنبه ها کفش نمیپوشی و جلو همه به من گفت گدا گشنه یه بار دیگه بدون کفش بیای پروندتو میدم دستت💔
اون روز تو راه مدرسه نشستم تو کوچه و تا میتونستم گریه کردم و نفرینش کردم. دوست داداشم منو دیده بود و یه دفعه باهم اومدن بالا سرم .
وقتی به داداشم گفتم چیشده نشست پابه پام به گریه🙂
روز بعدش دوست داداشم برام کفش آورد گفت کفشای پارسالشه و احتیاج نداره .
اون سال گذشت و وضع مام خوب شد ولی امیدوارم اون معلمه خیر ندیده باشه یعنی نمیفهمید نداریم ؟ لباسای تنمو نمیدید؟ رنگ صورتمو و چشمای اشکی مو جلو دوستام ندید که بهم گفت گدا؟
الان داداش کوچیکمو میبینم همه چی براش فراهمه هر چی لب تر کنه داره هر سال کفش و کیف جدید و نوروز یه کفش و کیف دیگه . با این حال مدام غر به جون مامان بابام میزنه که شماها منو نمیبینید .
میخواستم بهش بگم جای من بودی چیکار میکردی ؟ من اون روزا رو گذروندم و یه بار به روی بابام نیوردم ولی تو همه چی داری ولی نگاه به سفیدی موهاش نمیکنی و هر چی میخوای میگی ...
فقر چیز عجیبیه بچه ها وقتی فقیر باشی نه احترام داری نه غرور نه دوست خدا هیچکسو بی پول نکنه💔
سلام بچه ها
یادمه وقتی ابتدایی بودم بابام ورشکست شد اون زمان من سوم ابتدایی بودم و برادرم ششم
از اون موقع ما وضع مالیمون خیلی بد شد جوری که تا چن سال نتونستیم سرپا شیم
کلاس شیشم که رفتم من و برادرم سه سال بود که نه کیف و کفش گرفته بودیم نه لباس فرم .
اون سال مدیر مدرسمون باهام اتمام حجت کرد که اگه امسالم لباس نگیری اخراجی🙂
اخراجم نکرد ولی شخصیتمو خرد کرد .
اون سال برامون یه معلم ورزش اومده بود که میگفت همه باید کفش ورزشی داشته باشن اجباریه .
کفشای من اسپرت بود ولی اون میگفت خوب نیستن باید حتما کفش بگیرم . دو روز تو هفته ورزش داشتیم و با داداشم تصمیم گرفتیم اون روزو کفشاشو بده به من و به مامان نگیم که غصه نخوره.
ولی دوشنبه ها هر دو با هم ورزش داشتیم نمیشد .
چارشنبه ها کفشای اونو میپوشیدم و چون بزرگ بود همه طرفاشو دستمال میچپوندم .
کم کم معلم ورزشه گیر داد که چرا دوشنبه ها کفش نمیپوشی و جلو همه به من گفت گدا گشنه یه بار دیگه بدون کفش بیای پروندتو میدم دستت💔
اون روز تو راه مدرسه نشستم تو کوچه و تا میتونستم گریه کردم و نفرینش کردم. دوست داداشم منو دیده بود و یه دفعه باهم اومدن بالا سرم .
وقتی به داداشم گفتم چیشده نشست پابه پام به گریه🙂
روز بعدش دوست داداشم برام کفش آورد گفت کفشای پارسالشه و احتیاج نداره .
اون سال گذشت و وضع مام خوب شد ولی امیدوارم اون معلمه خیر ندیده باشه یعنی نمیفهمید نداریم ؟ لباسای تنمو نمیدید؟ رنگ صورتمو و چشمای اشکی مو جلو دوستام ندید که بهم گفت گدا؟
الان داداش کوچیکمو میبینم همه چی براش فراهمه هر چی لب تر کنه داره هر سال کفش و کیف جدید و نوروز یه کفش و کیف دیگه . با این حال مدام غر به جون مامان بابام میزنه که شماها منو نمیبینید .
میخواستم بهش بگم جای من بودی چیکار میکردی ؟ من اون روزا رو گذروندم و یه بار به روی بابام نیوردم ولی تو همه چی داری ولی نگاه به سفیدی موهاش نمیکنی و هر چی میخوای میگی ...
فقر چیز عجیبیه بچه ها وقتی فقیر باشی نه احترام داری نه غرور نه دوست خدا هیچکسو بی پول نکنه💔