💬 قومیسازی و مقاومتهای غیرقومگرا در نزاع بر سر میدان سیاسی عراق
✍ توبی داج و رناد منصور | ترجمه: حنانه نبوی
مقدمه مترجم:
▪️در سالهای اخیر و در فضای سیاسی ایران بحثهای زیادی با محوریت تخیل برای فرمهای بدیل حکمرانی در گرفتهاست؛ دغدغهورزی درباره اینکه کدام ساختار سیاسی میتواند تضمینکننده حقوق تمامی گروههای جامعه متکثر قومی، زبانی و مذهبی ایران باشد. ساختاری که بیرونگذارنده نباشد و بتواند امتیازات را تا حد امکان بهطور برابر بین اعضای جمعیت جغرافیایی ایران، فارغ از تعلق قومی، توزیع کند.
▪️اگر در دوره اصلاحات زبانِ حقْ حول دالهایی مانند حقوق بشر، حق آزادی بیان و آزادیهای فردی مفصلبندی میشد ، دالهای هژمونِ حقوقی در فضای کنونی را حق تعیین سرنوشت، حقوق ملیتها و اقوام شکل میدهند و (حق بر بدن و حقوق زنان از زمان اصلاحات به اینسو بهطور فزایندهای در محوریت گفتار حق و نزاع سیاسی قرار گرفته است اما اینجا موضوع توجه ما نیست).
▪️تمایزی که ساموئل موین بین حقوق بشر و حقوق انقلابی قائل میشود اینجا میتواند برای توضیح تحولی که در فضای سیاسی ایران اتفاق افتاده است کمککننده باشد. به بیان ساموئل موین درحالیکه حقوق بشر در پی حفاظت از حقوق انفرادی (آزادی بیان، آزادیهای اجتماعی و...) شهروندان و گروهها در برابر اقتدار دولتی است، حقوق انقلابی در کار بازسازی بنیادین فضای شهروندی، بازتعریف ملت و پیگیری خواستی ملی است . به بیان دیگر اگر گفتار مردمسالاریِ دوره اصلاحات در تلاش برای عقب راندن وجوه استبدادی حکومت و استیفای حقوق جهانشمول افراد شهروند بود، امروز شاهد شکل گرفتن زبانی هستیم که در پی بازتعریف ملت، ایرانیت و در مواردی اساساً کثیرالمله دانستن ساکنین این جغرافیاست.
▪️فرمِ حکمرانی فدرالیسم یا خودگردانی قومی-محلی یکی از ایدههای مطرحشده توسط گروهی از فعالین و دانشگاهیان در سالهای اخیر است که جامعه ایران را کثیرالمله میدانند. این گروه ساختار سیاسی فدرال را ممکنترین آلترناتیو برای تمرکززدایی از قدرت و تضمین حقوق شهروندان جغرافیای ایران از تمامیِ گروههای قومی-ملی میدانند. و فارغ از آنکه آیا اساساً امکان ترسیم مرزهای برهممنطبق قومی و جغرافیایی بین اعضای جمعیت ایران ممکن است یا نه (ایدهای که توسط پژوهشهای آماری و با نشان دادن درهمآمیزی جمعیتی و جغرافیایی بین اقوام مورد تردید قرار گرفته است) ، خودِ این گره زدن تعلق قومی و واحد سیاسی (ملت یا واحدهای خُردتر) به یکدیگر کرداری است که در خاورمیانه آزمون بلندی را از سر گذرانده است. آزمونی که نگاه انداختن به نتایج آن احتمالاً میتواند تصویر واقع بینانهتری از کاربست عملی چنین تخیلی را ارائه دهد. ترجمه مقالهای که در پی میآید تلاشی در این راه است.
▪️از طرف دیگر به عنوان مترجم متن به این مسأله آگاهم که تعمیمدهی مطلقِ تجربه سیاستورزی قومگرایانه در دیگر کشورهای خاورمیانه مانند عراق و لبنان به ایران، ایدهای ناپخته است و اساساً باید محتاط بود که یک کردار سیاسی (به طور مثال اِعمال فدرالیسم) را به یک مقوله انتزاعی که توضیحدهنده تمامی ساختارهای همنام آن است فرو نکاست. چرا که خود ایده فدرالیسم بر مبنای آنکه توسط کدام فاعلان سیاسی (نخبگانی یا مردمی) و در کدام بستر زمانی و اجتماعی بکار گرفته شود، میتواند برونداد کاملاً متفاوتی را تعین بخشد.
▪️متنی که در اینجا ترجمه کردهام به بررسی این میپردازد که چگونه تعریفِ ملت یا واحد سیاسی بر مبنای تعلق قومی-مذهبی در جامعهی عراق منتج به فساد سیاسی-اقتصادی گسترده شد، دولتی ناتوان از ارائه خدمات رفاهی و توسعهای ایجاد کرد و موجب تورم در روندهای بوروکراتیک-انتخاباتیای شد که تداومبخش جناحبندیهای قومی باشند؛ اینکه چطور وعده توزیع عادلانه امتیازات شهروندی بین اقوام در نهایت به بازتولید مرزهای هویتی و دیگریستیزی منجر شد. روندی که رویهم میرفت تا تولید سیاست را در جامعه عراق متوقف کند.
متن کامل را از اینجا بخوانید.
@enkarmag
✍ توبی داج و رناد منصور | ترجمه: حنانه نبوی
مقدمه مترجم:
▪️در سالهای اخیر و در فضای سیاسی ایران بحثهای زیادی با محوریت تخیل برای فرمهای بدیل حکمرانی در گرفتهاست؛ دغدغهورزی درباره اینکه کدام ساختار سیاسی میتواند تضمینکننده حقوق تمامی گروههای جامعه متکثر قومی، زبانی و مذهبی ایران باشد. ساختاری که بیرونگذارنده نباشد و بتواند امتیازات را تا حد امکان بهطور برابر بین اعضای جمعیت جغرافیایی ایران، فارغ از تعلق قومی، توزیع کند.
▪️اگر در دوره اصلاحات زبانِ حقْ حول دالهایی مانند حقوق بشر، حق آزادی بیان و آزادیهای فردی مفصلبندی میشد ، دالهای هژمونِ حقوقی در فضای کنونی را حق تعیین سرنوشت، حقوق ملیتها و اقوام شکل میدهند و (حق بر بدن و حقوق زنان از زمان اصلاحات به اینسو بهطور فزایندهای در محوریت گفتار حق و نزاع سیاسی قرار گرفته است اما اینجا موضوع توجه ما نیست).
▪️تمایزی که ساموئل موین بین حقوق بشر و حقوق انقلابی قائل میشود اینجا میتواند برای توضیح تحولی که در فضای سیاسی ایران اتفاق افتاده است کمککننده باشد. به بیان ساموئل موین درحالیکه حقوق بشر در پی حفاظت از حقوق انفرادی (آزادی بیان، آزادیهای اجتماعی و...) شهروندان و گروهها در برابر اقتدار دولتی است، حقوق انقلابی در کار بازسازی بنیادین فضای شهروندی، بازتعریف ملت و پیگیری خواستی ملی است . به بیان دیگر اگر گفتار مردمسالاریِ دوره اصلاحات در تلاش برای عقب راندن وجوه استبدادی حکومت و استیفای حقوق جهانشمول افراد شهروند بود، امروز شاهد شکل گرفتن زبانی هستیم که در پی بازتعریف ملت، ایرانیت و در مواردی اساساً کثیرالمله دانستن ساکنین این جغرافیاست.
▪️فرمِ حکمرانی فدرالیسم یا خودگردانی قومی-محلی یکی از ایدههای مطرحشده توسط گروهی از فعالین و دانشگاهیان در سالهای اخیر است که جامعه ایران را کثیرالمله میدانند. این گروه ساختار سیاسی فدرال را ممکنترین آلترناتیو برای تمرکززدایی از قدرت و تضمین حقوق شهروندان جغرافیای ایران از تمامیِ گروههای قومی-ملی میدانند. و فارغ از آنکه آیا اساساً امکان ترسیم مرزهای برهممنطبق قومی و جغرافیایی بین اعضای جمعیت ایران ممکن است یا نه (ایدهای که توسط پژوهشهای آماری و با نشان دادن درهمآمیزی جمعیتی و جغرافیایی بین اقوام مورد تردید قرار گرفته است) ، خودِ این گره زدن تعلق قومی و واحد سیاسی (ملت یا واحدهای خُردتر) به یکدیگر کرداری است که در خاورمیانه آزمون بلندی را از سر گذرانده است. آزمونی که نگاه انداختن به نتایج آن احتمالاً میتواند تصویر واقع بینانهتری از کاربست عملی چنین تخیلی را ارائه دهد. ترجمه مقالهای که در پی میآید تلاشی در این راه است.
▪️از طرف دیگر به عنوان مترجم متن به این مسأله آگاهم که تعمیمدهی مطلقِ تجربه سیاستورزی قومگرایانه در دیگر کشورهای خاورمیانه مانند عراق و لبنان به ایران، ایدهای ناپخته است و اساساً باید محتاط بود که یک کردار سیاسی (به طور مثال اِعمال فدرالیسم) را به یک مقوله انتزاعی که توضیحدهنده تمامی ساختارهای همنام آن است فرو نکاست. چرا که خود ایده فدرالیسم بر مبنای آنکه توسط کدام فاعلان سیاسی (نخبگانی یا مردمی) و در کدام بستر زمانی و اجتماعی بکار گرفته شود، میتواند برونداد کاملاً متفاوتی را تعین بخشد.
▪️متنی که در اینجا ترجمه کردهام به بررسی این میپردازد که چگونه تعریفِ ملت یا واحد سیاسی بر مبنای تعلق قومی-مذهبی در جامعهی عراق منتج به فساد سیاسی-اقتصادی گسترده شد، دولتی ناتوان از ارائه خدمات رفاهی و توسعهای ایجاد کرد و موجب تورم در روندهای بوروکراتیک-انتخاباتیای شد که تداومبخش جناحبندیهای قومی باشند؛ اینکه چطور وعده توزیع عادلانه امتیازات شهروندی بین اقوام در نهایت به بازتولید مرزهای هویتی و دیگریستیزی منجر شد. روندی که رویهم میرفت تا تولید سیاست را در جامعه عراق متوقف کند.
متن کامل را از اینجا بخوانید.
@enkarmag