پادکست‌های مجتبی‌شکوری


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Books


«کلام التیام بخش دکتر شکوری»
- هماهنگی تبلیغات 👇🏼📱
@shakoori_ad
پیج اینستاگرام ما 👇
https://instagram.com/dr.mojtaba_shakoori
-𝐌𝐨𝐣𝐭𝐚𝐛𝐚 𝐒𝐡𝐚𝐤𝐨𝐨𝐫𝐢 𝐎𝐟𝐟𝐢𝐜𝐢𝐚𝐥 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐧𝐞𝐥🔻
@drmojtabashakoori 👤

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Books
Statistics
Posts filter


می‌گفت شما مادرای جدید با این همه امکانات يدونه بچه چتونه؟!
چرا همیشه خسته این؟ چرا همش غُر می‌زنید؟
گفتم می‌دونی مشکل ما چیه؟ تنهاییه...
مدل زندگی الان اینجوریه که ماها اکثراً صبح تا شب با بچه تنهاییم
هم اون از ما کلافه‌ست هم ما از اون
مثل قدیم نیست که خونه‌ها حیاط‌دار باشن همه نزدیک هم باشن کلی دوست و فامیل
همسایه دور و بر آدم باشن
هوا تمیز باشه استرس و مریضی‌های جوربا جور نباشه
الان هر مامان با بچش صبح تا شب توی یه آپارتمان نقلیه
یوقتایی می‌مونه بچشو دیگه چجوری سرگرم کنه
آخرشم آخر شب با کلی عذاب وجدان که مامان خوبی بوده یا نه می‌خوابه
برای اینه که همیشه خسته وكسله.


از اون خونه‌ی لعنتی بزن بیرون. علت نود درصد افسردگی‌ها تو خونه موندنه.
حتی اگه بیرون هیچ‌کاری نداری، روزی سه بار لباس بپوش برو بیرون، برو پارک قدم بزن،
خریدای خونه رو تو برو انجام بده، اصلاً بی‌دلیل برو بازار بچرخ،
ولی تو خونه نباش.
روی تختت ننداز خودتو،
به حرفم گوش بده یک ماه بعد زمین تا آسمون تغییر می‌کنی...


نخبه های دانشگاه شریف کلاس برنامه نویسی برگزار کردن مخصوص کودکان و نوجوانان ۶ تا ۱۷ سال !!

اگه آینده بچه ات برات مهمه فرم زیر رو پر کن👇

فرم مشاوره و ثبت نام

حتما در مورد فرصت های درسی و کاری خارج کشور هم ازشون بپرس!


یادمان نرود که بچه‌ها با سخنرانی یاد نمی‌گیرند! بچه‌ها با دیدن یاد می‌گیرند. بچه‌هایی شادند که خانواده شاد دارند. بچه‌هایی موفق‌اند که خانواده‌های موفق دارند.


برای ایجاد حس حسادت در اسب، سوار خر نشوید.

گرفتین چی شد؟


دیشب برا یه آقایی که داشت زباله جمع می‌کرد نون توموشی گرفتم و رفتم
و همون لحظه انكار كيف پولم افتاده بود و بعد یه ساعت فهمیدم
و کل شهرو افتادم دنبالش و برگشتم همون جا و دیدم بنده خدا تمام اون مدتو وایساده بود تا من برگردم و
كيف پولمو بده😭
در حالی که بغض کرده بودم، گفت:
دیدم کارت دانشجوییتو می‌خواستم فردا بیام دانشگاه تحویل بدم
ولی گفتم بذار تا آخر شب بمونم اگه اومد نامید نشه
آخه اينقدر مرد 😭😭
لیاقت این آدم فوق‌العاده واقعاً این نبود...


"خواهش می‌کنم منو تنها نذار"
۶ نشانۀ طرحواره رهاشدگی:

📌وقتی طرحواره رها شدگی داری
روابط عاطفیت رو محکوم به شکست می‌دونی.
وارد رابطه نمی‌شی چون فکر می‌کنی کسی موندگار نیست و اون فرد دیر یا زود رهات می‌کنه.

📌 وقتی طرحواره رهاشدگی داری
باور داری که تنها و بی‌کسی، هیچ‌کس دوستت نداره و نمی‌خواد رابطه‌ی پایداری با تو داشته باشه.

📌 وقتی طرحواره رها شدگی داری
می‌ترسی عزیزانت رو از دست بدی و اگه فرد مهم زندگیت حتی برای چند روز ازت دور شه عصبانی،
بی قرار و آشفته میشی.

📌 وقتی طرحواره رهاشدگی داری
شدیداً وابسته‌ای و به کسی که دوستش داری می‌چسبی و فکر می‌کنی نمی‌تونی بدون اون
زندگی کنی.

📌 وقتی طرحواره رهاشدگی داری
جذب آدمای دمدمی‌مزاج و بی‌ثباتی می‌شی که پایبند رابطه نیستن. یه لحظه عاشقتن و لحظه‌ی بعد تو رو به حال خودت رها می‌کنن و میرن.

📌 وقتی طرحواره رهاشدگی داری
تاب تحمل هیچ اختلاف نظر، دلخوری و تنشی رو تو رابطه نداری، چون می‌ترسی باعث تموم شدن
رابطه شه.

⛔️اگه طرحواره رها شدگی باعث شده در روابطت شکست بخوری خودت رو سرزنش نکن و از یه روان‌درمانگر کمک بگیر تا به تدریج در زندگیت روابط سالم و با ثباتی رو شکل بدی.


طبقه بالای دفتر یکی از دوستانم یک مرکز ترک اعتیاد هست. هربار که می‌روم به دوستم سر بزنم، یکی‌ را توی پله‌ها، آسانسور، جلوی در، توی پاگرد می‌بینم. اغلب سربه‌زیر و درخود فرورفته‌اند...
تو را که می‌بینند، خودشان را کنار می‌کشند، جلوی در اگر باشید در را برایت نگه می‌دارند، جلوی آسانسور می‌ایستند تا اول تو سوار یا پیاده شوی، و معمولاً وانمود می‌کنند سرشان به گوشی گرم است، در سکوت...

چند روز پیش جلوی ساختمان زنگ زدم، تا در را از بالا برایم بزنند، یکی‌شان در را باز کرد و خواست بیاید بیرون.
یک قدم رفتم عقب. گفت: "نترس"
لبخند زدم: "نترسیدم"
گفت: "مرسی"
و با من برگشت توی ساختمان: "یه چیزی جا گذاشتم" لبخند زد...

با هم رفتیم توی آسانسور و سربه‌زیر ایستادیم. تی‌شرت سفید پوشیده بود، با شلوار جین خسته.
سینه‌اش وقت نفس کشیدن، غم‌انگیز صدا می‌داد.
وقت پیاده شدن گفتم: "موفق باشی." و به طبقه بالا اشاره کردم.
زد روی سینه‌اش و گفت: "داداش..."
خندیدیم...

و راستش دلم گرفت. از اینکه خودشان را بدهکار، در حاشیه، نفر دومِ سوار و پیاده شدن‌ها، رسوا و ترسیدنی می‌بینند دلم گرفت.
من آدم معتقدی نیستم، ولی یک نذر دارم. نذر دارم یک روز برای این مرکز یک‌ ظرف بزرگ میوه‌ی پوست‌کنده و خردشده ببرم.
می‌خواهم خلعت ببرم برای کسانی که در مسیر بازگشت از جهنم گلویشان خشک شده...

راستش می‌فهمم که بعضی از ما از بعضی از آن‌ها آسیب دیده‌ایم،
ولی لطفاً اگر خواستند برگردند آغوش باشید، نه دیوار.
این روزها همه‌ی آدم‌ها بی‌پناه و طفلکی‌اند، هرکس به نوعی.
✍️: سودابه فرضی پور


✔️➕
تنها راه رهایی، تحمل امر تحمل ناپذیره...
"یونگ"
.
بخشی از صحبتهای " دکتر مجتبی شکوری" در مورد رویارویی با تنهایی و اندوه در برنامه کتاب باز
➕➕➕
کتاب معرفی شده با عنوان "دال دوست داشتن" نوشته‌ی "حسین وحدانی"


قسمتون می‌دم هیچوقت تو محل کار با همکارتون فراتر از رابطه اداری نرید.
بعنی باهاشون دوست نشید. هر حرفی نزنید. اعتماد نکنید..
انقدر بعضیاشون كثيف هستن که یه روز از حرف خودت عليه خودت استفاده میکنن
و برای جایگاه بالاتر تورو زیرو پا می‌ذارن....
تهش پشیمونی و یه اعصاب خراب براتون میاره.
سعی کنید فقط در حد سلام و احوال پرسی باهاشون پیش برید.
تحت هیچ شرایطی با همکار جماعت نه دوست بشید نه اعتماد کنید، اونا دوستتون نیستن مطمئن باشید.


فقط یک زن می‌تواند در خانه‌اش نشسته باشد، شادترین رنگها را بپوشد،
لبخند بزند، عطر بزند،
آشپزی کند، چای دم کند، صبوری کند و به اهل خانه عشق بدهد،
اما در حال گذراندن سخت‌ترین روزهای زندگی‌اش باشد...
آری، نام این زن مادر ❤️ است...


تو آرایشگاه بودم یه دختری داشت موهاشو فر میکرد وقتی کارش تموم شد بلند شد نگاهی به خودش کرد بعد گفت حالا بزنینش گفتن چرا؟ گفت سرطان دارم دکتر گفته شیمی درمانی کنی موهات میریزه میخواستم واسه بار آخر ببینم
با موی فر چه شکلی میشم...
قلبم ترک خورد❤️‍🩹


من به آغاز زمین نزدیکم.
نبض گل‌ها را می‌گیرم.
آشنا هستم با، سرنوشت تر آب ، عادت سبز درخت.
روح من در جهت تازه اشیا جاری است.
روح من کم سال است.
روح من گاهی از شوق، سرفه‌اش می‌گیرد.
روح من بیکار است...
قطره‌های باران را، درز آجرها را، می‌شمارد....

سهراب سپهری🌱

🎙مجتبی شکوری
🎬 کتاب‌باز


بعد تو روزی احتمالاً با مردِ دیگری ازدواج خواهم کرد.
با هم به سفر خواهیم رفت،
بچه دار خواهیم شد
و شاید کنار هم سالها نفس خواهیم کشید...

برای " تو" می‌نویسم که روزی اگر حس کردی به این عشق وفادار نماندم
با دقت این متن را بخوانی
تا ببینی من بعد از تو فقط ازدواج کردم
عاشق نشدم!

هیچ مَردی برای من "تو" نمیشود دیوانه! اگر حس کردی وفادارتر از من بودی
به زنی تنها روی تخت خوابی دو نفره فکر کن
که بهشتش در آغوش تو جا مانده
و حالا در جهنم آغوش دیگری می‌سوزد...

به زنی فکر کن
که برای شوهرش غذای مورد علاقه‌ی تو را می‌پزد
لباسی که تو هدیه داده‌ای می‌پوشد
و عطر تو را برای او می خرد...

به زنی فکر کن
که پسرش هم نام توست
و هربار که دلش برای تو تنگ می‌شود
بلند بلند اسم او را تکرار می‌کند
و اشک از گونه‌هایش می‌لغزد...
خوب این متن را بخوان
عشقِ دیوانه‌ی من!
تا شاید به وفاداری من پی ببری...

🖋ساناز نجفی


تواین اوضاع نابسامان
اگه نیازمند یه رابطه تو چارچوب درست هستی
زندگی با یه دهه شصتی میتونه این خلاء رو برای همیشه واست پر کنه


مامانم خونه بابابزرگم اینا بود
بابام می‌خواست صبحونه بخوره ازم پرسید نمیدونی عسل کجاست؟
گفتم عسلت رفته خونه‌ی بابابزرگم،
بابام صد تومن گذاشت تو جیبم و گفت این مکالمه که داشتیم رو برا مامانت تعریف کن فقط شخصیت‌ها رو اینجوری بچین که تو دنبال عسل می‌گشتی و من جوابتو دادم.

الهی بگردم 😍😍😍


سندروم داون داشت
زنگ می‌زد می‌گفت: دلم برات تنگ شده...
می‌گفتم: من که هر روز دارم بهت زنگ میزنم!
می‌گفت: باهوش نگفتم که گوشم تنگ شده گفتم دلم تنگ شده...
باید بیای پیش دلم...


🔕 دو دقیقه وقتتون رو میگیره، زیباست
نامۀ دکتر مهرپور به همسر مرحومش که در سانحۀ هوائی هواپیمای تهران یاسوج در خرداد 97 درگذشت:
مریم عزیزم سلام. من در چهل و یک سالگی به بسیاری از آن چیزهایی که امروز آرزوی جوانان و دانشجویان است رسیده‌ام. پزشک، جراح، فوق‌تخصص، استاد و حتی رییس!
امّا امروز بعد از این راهِ دراز و پر مشقّت، یک آرزو بیشتر ندارم. همه این‌ها را که برشمردم را پس بدهم. در عوض لحظه‌ای کنارِ تو بنشینم، در چشمانت نگاه کنم و فنجان چایی با هم بنوشیم و این بار قول میدهم که چای را نه یکباره و داغ که با آرامش و پا به پای تو بنوشم.
مریم عزیزم؛ این روزها جوانترها آنچنان برای پیشرفت، عجله دارند که نگاهِ مادر؛ نفسِ پدر و عشقِ همسر را نمی‌بینند و برای رسیدنِ هر چه سریعتر به قله، بسیاری را در دامنه جای می‌گذارند.
مریم عزیزم، من پشیمانم از تمامِ شب‌هایی که صحبتِ تو را نمی‌شنیدم و به فکرِ تشویقِ حاضرینِ در سخنرانیِ فردایم بودم. من پشیمانم.
مریم‌جان بگذار جوانترها را نصیحتی کنم.
در بالای قلّه‌ها و آن سوی ابرها خبری نیست، هر چه هست در دامنه زندگی شماست. 🌱🌱🌱

@drmojtaba_shakoori 🎧


پسر نگهبان شرکتی که من باهاشون کار می‌کنم
دندانپزشکی قبول شده
مدیر شرکت ۳۰۰ میلیون تومن بهش هدیه داد (خودش گفت قرض)
که این جوان با ماشین کارکنه هزینه تحصیلش در بیاد.
برای اینکه غرور پدر نشکنه گفت پول رو اینجوری برگردون که هر وقت مطب زدی
به خانواده من ۵۰ درصد تخفیف بدی.

آدم حسابی‌ها


هر مادری به یه مادر دیگه نیاز داره؛
که پیشش بتونه از مادر بودن شکایت کنه
این بهترین تراپی برای هر مادریه...

14k 0 154 746
20 last posts shown.