مجمع دیوانگان


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Blogs


وبلاگ «مجمع دیوانگان» از سال ۱۳۸۶ آغاز به کار کرد و نسخه تلگرامی آن با سه نویسنده مدیریت می‌شود. اینجا به مسایل روز، سیاست، جامعه و هنر می‌پردازیم.
.
ارتباط با ادمین کانال:
@DivaneSaraAdmin
.
اینستاگرام:
instagram.com/divanesara_

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Blogs
Statistics
Posts filter


📍پست موقت:

در کنار سرورانی که با تاریخ وقایع و عملکرد نیروهای چبهه ملی در آن دوران بیشتر آشنایی دارند، من تلاش می‌کنم از یک نگرش تاریخی، بحثی نظری را مطرح کنم در پیوند با انقلاب مشروطه، و نیازهای معوق‌مانده‌ی جریان دموکراتیک ملی طی یک قرن گذشته. بحثی که از مباحث نظری مشروطه بتواند به ما معیاری ارائه دهد، هم برای سنجش عملکرد نیروهای سیاسی در دوران پهلوی، و هم برای پاسخ به پرسش بسیار مهم‌تر «چه باید کرد؟» در امروز و فردای جامعه.

این برنامه تا ساعتی دیگر (۹ شب به وقت تهران) در کلاب هاوس برگزار می‌شود که در صورت تمایل می‌دوانید از طریق این لینک در آن شرکت کنید.


در باب فراخوان ۲۵ بهمن


گروهی از شهروندان، از جمله برخی چهره‌های شناخته شده، فراخوانی داده‌اند برای سالگرد ۲۵ بهمن‌ماه، تا در این مناسبت به تداوم بیش از ۵۰۰۰ روز حصر بدون محاکمه‌ی مهندس موسوی و خانم رهنورد اعتراض کنند. به نظرم نفس این حرکت بسیار ارزشمند است و شاید تا همینجا هم بسیار به تأخیر افتاده و باید از سال‌ها پیش و ای بسا همان زمان که دولت‌های اعتدال مدام با وعده‌های «کلید رفع حصر» از مردم رای می‌گرفتند این مطالبه به صورت جدی طرح و پی‌گیری می‌شد.

با این حال، گمان می‌کنم شیوه‌ی طرح فعلی، دست‌کم دو ایراد دارد که با اندکی اصلاح می‌تواند هم از نظر ماهیت و هم از نظر ابعاد مساله به کلی دگرگون شود.

ایراد نخست، شخصی‌سازی یک مساله‌ی تماما سیاسی و یک ایراد بزرگ در نوع حکمرانی کشور است. این حصر و زندان بدون محاکمه، مشتی نمونه‌ی خروار از وضعیت عدالت و دادگستری در کشور ما است که هرچند در مورد محصورین، حتی بدون برگزاری یک دادگاه فرمایشی بروز پیدا کرده، اما به همین عزیزان خلاصه نمی‌شود. وجود انبوهی از زندانیان سیاسی در کشور ما نشان می‌دهد که حتی برگزاری دادگاه هم تا چه میزان تحت تاثیر بی‌عدالتی‌های سیاسی است و اساسا ما نه با یک ظلم شخصی، بلکه با یک بحران استبداد سیستماتیک و نقض گسترده‌ی حقوق شهروندی و سیاسی مواجه هستیم.

از سوی دیگر، تمرکز بر نام محصورین، این شائبه را ایجاد می‌کند که گویی باقی زندانیان سیاسی مورد نظر معترضان قرار ندارند و مساله در یک سهم‌خواهی شخصی یا گروهی خلاصه شده. همین شائبه سبب می‌شود باقی جریانات سیاسی و یا حتی خانواده باقی قربانیان سیاسی نتوانند مستقیما در این فراخوان مشارکت داشته باشند.

به گمان من، اگر طراحان فراخوان اخیر، سالگرد ۲۵ بهمن را، به عنوان یک روز نمادین برای اعتراض به «تمامی احکام سیاسی» در نظر بگیرند و خواستار «آزادی تمامی زندانیان سیاسی» شوند، در وهله‌ی نخست، مساله را از یک «مطالبه‌ی شخصی» به ابعاد اصلی و سیاسی آن ارتقا خواهند داد، و از سوی دیگر، می‌توانند از تمامی جریانات و گروه‌های سیاسی دیگر دعوت کنند که در آن روز، به هر طریق ممکن و با انواع خلاقیت‌های اعتراضی که از حرکات خودجوش این سال‌ها سراغ داریم نسبت به احکام غیرعادلانه‌ی زندانیان سیاسی اعتراض کنند.

پی‌نوشت:

طرح ایده‌ی اولیه‌ی این فراخوان را از اینجا ببینید.
برای مشاهده‌ی همراهی برخی چهره‌های دیگر می‌توانید اینجا - اینجا - اینجا - را ببیند.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.


تشریح مبانی و بحث در باب ضرورت تدوین پایه‌های نظری «انقلاب ملی»


✍️ آرمان امیری @armanparian - پیشتر چند یادداشت را در مجموعه‌ای با عنوان #نظریه_تجدد_ایرانی منتشر کردم که با کلیک بر روی همین هشتگ می‌توانید ببینید. آنچه تا کنون منتشر شده، صرفا نگاهی به تلاش‌های برخی اندیشمندان ایرانی برای تدوین نظریه‌ای برای دولت ایران و تجدد ایرانی است. در این مرحله، به عنوان مقدمه و شروع مساله صرفا کار را از معرفی برخی تلاش‌های پیشین آغاز کردم.

مجموعه‌ یادداشت‌های دیگری هم دارم که فعلا دو مورد آن با هشتگ #توافق‌گرایی منتشر شده و به مرور کامل می‌شود. در ظاهر امر ربطی به مجموعه‌ی قبلی نداشت، اما برای خودم، پاسخی نهایی است به همان پرسش اصلی و کلیدی که مجموعه‌ی قبلی به دنبال ریشه‌های تاریخی‌اش بود. ایده‌ی توافق‌گرایی، طبیعتا در برابر نظریه‌هایی همچون «حقوق طبیعی» مطرح شده که البته ابتکار شخصی من نیست و به اندازه کافی تاریخچه و فلسفه‌ی قابل پی‌گیری دارد.

اما ارتباط این دو طرح بحث و ضرورت آن برای امروز و فردای ما چیست؟

به باور من، مجموعه جدال‌های سیاسی حال حاضر کشور، آنقدری درگیر صف‌کشی‌های گروهی و گعده‌ای شده، به هیچ وجه به مبنای نظری بزرگترین بحران حال حاضر ایران نپرداخته است؛ یعنی هیچ کدام پاسخی به پرسش: «مبنای مشروعیت حکومت در ایران» نداده‌اند؛ یا بهتر بگویم: اصلا فهمی از مبانی حکومت‌های ایرانی، طی ده‌ها و قرن‌های اخیر (از پیشامشروطه تا پس از انقلاب ۵۷) ندارند.

جناح‌های سیاسی حال حاضر کشور، می‌خواهد در اردوگاه برانداز و انقلابی باشند، یا در اردوگاه اصلاح‌طلب و روزنه‌گشا، می‌خواهد جمهوری‌خواه باشند، یا مشروطه‌خواه و سلطنت‌طلب، هرچند به ظاهر بر سر فرم حکومت مطلوب خود راسخ و جدی هستند، و هرچند از کلیدواژه‌های معتبری همچون «دموکراسی»، «سکولاریسم» یا «مشروطیت» استفاده می‌کنند، اما دست‌کم تا این لحظه کوچکترین رد پایی از توجه به مبانی حکومت‌های ایرانی، و در نتیجه ضعفی که به تکرار و بازتولید استبداد منجر می‌شود نشان نداده‌اند.

طرح بحث من در باب #انقلابملی و ضرورت آن، گزارشی کلی است در باب همین نقطه‌ی ضعف «نظری»، و حلقه‌ی مفقوده در نظریه‌های حکومت، که البته شامل حال همان پروژه‌های مورد اشاره می‌شود. در واقع من قصد دارم در یک جلسه (حدود ۴۵دقیقه‌ای) اصل این مساله را به عنوان صورت مساله‌ی پیش روی سیاست کشور، از بعد «نظری» طرح کنم تا مشخص شود وقتی از ضرورت تدوین گفتمان ملی و یا اندیشه در باب پایه‌های تجدد ایرانی صحبت می‌کنم، و یا وقتی جریانات سیاسی را فاقد حداقل‌های مبانی نظری می‌خوانم از چه صحبت می‌کنم.

گروهی از دوستان در مجموعه‌ی «استودیو پات» از من دعوت کردند تا در جلسه‌ی آنلاین، نقد و نظرم را در مورد «انتخابات در نظام‌های هیبریدی» مطرح کنم. من اصلا به وجود چیزی به نام «نظام هیبریدی» در ایران باور ندارم، اما فکر کردم اتفاقا همین سرفصل می‌تواند بهانه و فرصت خوبی باشد تا همان طرح بحث خودم را در باب ضرورت بنیادین نظری برای «انقلاب ملی» مطرح کنم.

این جلسه روز دوشنبه ۲۳ دی‌ماه ساعت ۱۸ برگزار می‌شود. تا جایی که می‌دانم کل جلسه ضبط و در آینده از طریق یوتیوب منتشر می‌شود. اما اگر دوستان علاقه دارند که به صورت آنلاین (از طریق گوگل‌میت) در خود جلسه حاضر شوند و امکان شرکت در پرسش و پاسخ را داشته باشند، باید برای ثبت نام از طریق ای‌میل زیر با مسوولان جلسه تماس بگیرند. (طبیعتا این ثبت‌نام رایگان است و هزینه‌ای ندارد)

ای‌میل ثبت‌نام در جلسه: Koneshgari.j@gmail.com


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
✍️ آرمان امیری @armanparian - در طول ۱۵ سال گذشته که سیاست نظامی‌گری فرامرزی بر رویکرد منطقه‌ای رژیم حاکم شد، همواره شمار بسیاری از تحلیل‌گران از بیرون ساختار حکومتی نیز از این سیاست حمایت می‌کردند. اغلب این تحلیل‌گران اصرار داشتند که این رویکردشان محصول وابستگی به رژیم حاکم نیست بلکه صرفا دغدغه‌ای است در باب منافع ملی و مصلحت ایران که با رویکردی کاملا واقع‌بینانه (رئالیستی) مطرح شده است.

اینک که نتایج این واقع‌بینی ادعایی پیش چشم همگان آشکار شده است، بد نیست کمی به عقب بازگردیم و اصل ادعای این گروه را بررسی کنیم که آیا آنچه به اسم «واقع‌گرایی» به خورد مخاطب می‌دادند به واقع ربطی به منافع ملی ما داشت؟ یا صرفا محصولی بود که اتفاقا از خوانش‌های تماما ایدئولوژیک و غرب‌ستیزشان برآمده بود؟

در گفتگوی مفصل با پادکست مدبویز، در کنار نقد پیامدهای رویکرد رئالیستی در سیاست‌های منطقه‌ای، اصل ادعای واقع‌گرایی این تحلیل‌گران را زیر سوال بردم. نسخه‌ی کامل این گفتگو را می‌توانید در یوتیوب (از اینجا) ببینید.



کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.


تاریخ به قبرمان خواهد رید

#A 453

آرمان امیری @armanparian : حالا که این را می‌نویسم دقیقا نمی‌دانم چند روز گذشته. شاید فقط دو سه روز، اما اینقدر سخت و طولانی، که انگار چند سال؛ حال و روز انسان چشم‌به‌راه همیشه همین‌گونه است.

هر لحظه‌ای که در این مدت خبری خوانده‌ام یا سری به شبکه‌های اینترنتی زده‌ام، به دنبال رد پایی گشته‌ام از نام نویسنده یا هنرمندی که به فریاد آمده باشد از اینکه چطور یک نفر می‌تواند به این سادگی فرمان خشونت و جنایت علیه قشری از شهروندان مملکت صادر کند! نه اینکه چرا چنین کسی حق دارد خودش را «هنرمند» بخواند و عضو کانون نویسندگان باشد، یا اینکه مدال «روشنفکر» به سینه بزند و با دیگر هم‌پالگی‌های خودخوانده‌اش بیانیه‌ هم صادر کند، نفس اینکه یک نفر در یک کجای جهان به این سادگی و این صراحت فرمان کشتار صادر می‌کند باور نکردنی است.

تاریخ فراموش نکرده که حتی بزرگترین جنایت‌کاران‌ش، در زمان طرح‌ریزی شوم‌ترین ایده‌های خودشان اینقدر شرم و حیا داشتند که نسخه‌ی قتل‌عام عمومی‌شان را در پس عناوینی همچون «راه‌حل نهایی» پنهان کنند. چطور حالا باید به این تاریخ برگی اضافه کرد که در یک گوشه‌ی جهان، پرچم‌داران پرمدعایی که لقلقه‌ی دهان‌شان «فاشیست» خواندن هرکسی است که به سلک مریدان چشم و گوش‌ بسته‌شان در نیاید، به همین صراحت و شفافیت فرمان کشتار آن هم به شیوه‌‌ای «قابیل‌وار» صادر می‌کنند.

کارنامه روشنفکری ایرانی، دهه‌هاست که زیر ذره‌بین نقادانه‌ی جامعه قرار گرفته است. نقادی‌هایی بسیار بی‌رحمانه که گاه از دایره‌ی انصاف هم خارج شده‌اند اما من به شخصه گمان می‌کنم تا این لحظه، روشنفکری ایرانی و به ویژه، نویسندگان داستانی‌اش، علی‌رغم تمامی اشتباهات تاریخی، همچنان روسفید باقی مانده‌اند، چرا که هرچند در تحلیل سیاسی ممکن است به خطا رفته باشند، اما در نهایت تلاش کرده‌اند جانب انسانیت را بگیرند. این بار اما، بزنگاه مهمی از راه رسیده است.

این روزهای سخت، هرقدر سخت‌تر می‌گذرد، عمیق‌تر و ماندگارتر در اذهان عمومی ثبت می‌شود. دقیقا به همان دلیل که هر فریاد ساده‌ای در گوشه‌ای از  کشور انعکاسی فراگیر می‌یابد، هر خاطره‌ی جمعی هم معنادار و تاریخ‌ساز به ثبت می‌رسد از این پس به تمامی تصاویر معنا و مفهوم متفاوتی می‌دهد. تصویر و موقعیت هنرمندان و نویسندگان هم از این قاعده مستثنی نیست، به ویژه که در چنین آزمون آشکار و عریانی قرار گرفته‌اند: آیا هیچ کس نمی‌خواهد نسبت به این کلام نفرت‌انگیز واکنشی نشان بدهد؟ آیا کانون نویسندگان نمی‌خواهد بیانیه‌ای بدهد و خیال همه را آسوده کند که این دعوت آشکار به خشونت و کشتار نسبتی با مرام و منش این سازمان ندارد؟ آیا باقی نویسندگان نمی‌خواهند فریاد بزنند که «هیهات اگر اینچنین تصویری قرار است از نویسندگان در فضای جامعه به ثبت برسد»؟

تصویر جسارت و توهین به آرامگاه غلامحسین ساعدی البته که تکان‌دهنده و غافل‌گیر کننده بود، چون توهین و جسارت به قبور با فرهنگ و سنت و آیین اغلب ایرانیان سازگاری ندارد. من اما گمان می‌کنم، اگر تک‌تک اعضای کانون نویسندگان و یا تمام آنان که احساس وظیفه کردند برای این جسارت نابخشودنی به ساحت مقدس نویسندگان ایرانی واویلا سر دهند، هرچه زودتر نسبت به شیوع و عادی‌سازی این شیوه‌ی عریان از ترویج توحش از جانب شخصی با پلاکارد نویسندگی واکنش نشان ندهند، دیگر هیچ اهمیتی ندارد که فردا روزگاری عموم شهروندان به قبر نویسندگان جسارت می‌کنند یا نه؟ چون این دادگاه بی‌رحم تاریخ است که بی‌شک حکم خواهد داد: بر زنده و مرده‌ی آن روشنفکری که در برابر دعوت به جنایت سکوت می‌کند و بر کرّ و فرّ آن کانون نویسندگان‌ش باید رید!

سیاستی جایگزین برای رویکرد نظامی‌گری‌های فرامرزی

سیاستی جایگزین برای رویکرد نظامی‌گری‌های فرامرزی

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.


سیاستی جایگزین برای رویکرد نظامی‌گری‌های فرامرزی


✍️ آرمان امیری @armanparian - از زمان آغاز مداخله‌ی نظامی ایران در سوریه و شکل‌گیری گفتمان محورمقاومت، بیش از ۱۳ سال می‌گذرد. در تمام طول این سال‌ها، از همان نخستین روزهای شروع انقلاب سوریه، به دفعات در مورد سیاست فاجعه‌بار حمایت از دیکتاتور جنایت‌کاری همچون اسد نوشتیم، آن هم در شرایطی که دستگاه امنیتی کشور برای جنگ‌افروزان منطقه‌ای یک خط قرمز قداست و نقدناپذیری ایجاد کرده بود. مساله‌ی محورمقاومت اما در همان فقره‌ی دفاع از اسد خلاصه نمی‌شد، کما اینکه امروز دیگر همگان با بازوهای قطع‌شده‌ی این جریان در بسیاری از کشورهای منطقه آشنایی دارند. مجموعه‌ی سیاست‌های نظامی‌گری فرامرزی، به همان اندازه که در بخش بزرگی از کشورهای منطقه وسعت پیدا کرده بود، توانسته بود دامنه‌ی وسیعی از حامیان و توجیه‌گران را در خارج از حلقه‌ی اصلی حاکمیت به خود جلب کند. در واقع، با بخش بزرگی از تحلیل‌گران مواجه بودیم که در ظاهر مدعی استقلال از حکومت و حتی حضور در جایگاه اپوزوسیون بودند، اما در عین حال از نظامی‌گری منطقه‌ای رژیم با توجیهاتی همچون «منافع ملی» دفاع می‌کردند.

شاه‌بیت ادعای این تحلیل‌گران آن بود که رویکرد فرامرزی رژیم، نه برآمده از یک ایدئولوژی بنیادگرایی تهاجمی مذهبی، بلکه سیاستی «رئالیستی» در راستای «منافع ملی» است؛ و در نتیجه مدعی می‌شدند (و شاید هنوز هم هستند) که هر حکومت دیگری هم که در ایران بر سر کار بیاید، باید برای تامین منافع ملی رویکرد مشابهی در «عمق استراتژیک» خود اتخاذ کند.

اما امروز که نتایج فاجعه‌بار تمامی آن سیاست‌ها عیان شده و درست در شرایطی که پس از متلاشی شدن کامل محور مقاومت، ترکش‌های قریب‌الوقوع آن به داخل مرزهای کشور خواهد رسید، از دریچه‌ای جدید می‌توان به مساله نگاه کرد:

📍 آیا سرنوشت ایران، مستقل از رژیم حاکم بر آن همین است که می‌بینیم؟
📍 آیا حتی با تغییر حکومت، ما ناچاریم قدم در مسیر بحران‌زای همین سیاست‌های منطقه‌ای بگذاریم؟
📍و آیا اگر این سیاست‌ها، نه ایدئولوژیک، بلکه «واقع‌گرایانه» بوده‌اند، اساسا ما می‌توانیم به چشم‌اندازی برای یک سیاست بین‌الملل متناسب با توسعه‌ی کشور امیدوار باشیم؟

دعوت دوستان پادکست «مدبویز» (@MadBoysPodcast) بهانه‌ای شد که با نگاهی جدید به همین پرسش‌ها بپردازم. امروز دیگر فایده‌ای ندارد که بخواهیم مقصر وضعیت فاجعه‌بار منطقه‌ای را پیدا کنیم؛ اما بدون شک باید به فکر فردای کشور باشیم و از خود بپرسیم که:

✍️ ایراد کار این سیاست در کجا بود که به چنین شکستی منجر شد؟
✍️ آیا آنگونه که مدعیان سیاست رئالیستی در توجیه مواضع خود بیان می‌کنند، اصل نظامی‌گری فرامرزی درست بود و تنها ایراد کار در جزییات اجرایی آن خلاصه می‌شد؟
✍️ از همه مهم‌تر، اگر بخواهیم این سیاست شکست‌خورده و فاجعه‌بار را کنار بگذاریم، آیا می‌توانیم به جایگزینی مطمئن در سیاست‌های منطقه‌ای دست پیدا کنیم که منافع ملی ما را در دل یک طرح صلح‌آمیز منطقه‌ای فراهم کند و با نیاز روزافزون کشور به توسعه سازگاری و تناسب داشته باشد؟

گفتگو پیرامون این پرسش‌ها را می‌توانید از طریق کانال یوتیوبی پادکست «مدبویز» (از اینجا) ببینید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.


سیاستی جایگزین برای رویکرد نظامی‌گری‌های فرامرزی

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
✍️ گمان نمی‌کردیم زمانی برسد که تحلیل علی علیزاده و میهمانان برنامه‌اش در مورد وضعیت منطقه تا بدین اندازه بر تحلیل ما منطبق باشد.

نه تنها به دلیل این انطباق کم‌نظیر، بلکه بیشتر ناظر به محدودیت‌هایی که وجود دارد و این سطح از صراحت را به انحصار قشری محدود از «خودی‌ها» قرار می‌دهد، تصمیم گرفتیم حرف‌های ناگفته‌ای که از شروع حملات تروریستی ۷اکتبر به این سو داشتیم را از زبان مجری برنامه‌ی جدال و میهمان ایشان منتشر کنیم.

تنها توضیح باقی مانده این است که به نظر می‌رسد منظور تحلیل‌گر برنامه از ضرورت «خروج از انفعال» این است که نظام باید هرچه سریع‌تر موشک‌بازی و تحرکات نظامی خودش علیه اسرائیل را آغاز کند. یعنی کسی که خودش اعتراف می‌کند تاوان آن حماقت اولیه را به چه سختی پرداخت کرده، طلب تکرار حماقت می‌کند. ما اما به کلی راه‌حل دیگری داریم.

به باور ما، تنها یک راه پیش روی رژیم وجود دارد که بتواند دست‌کم تا مقداری از خشونت سقوط و تبعات پردامنه‌ی هزینه‌های آن بر کشور بکاهد و آن این است که «دم‌ش را بگذارد روی کول‌ش و شرش را از سر مملکت کم کند»!


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.


✍️ یک یادآوری ساده، از سال‌های سیاه اوج‌گیری جنایات سوریه و برآمدن دیو شرور «محور مقاومت».

حالا بیش از ۱۳ سال از آن روزهای شوم می‌گذرد، اما این سال‌ها در چشم تاریخ بیش از پلک زدنی به حساب نمی‌آیند. خاورمیانه باز هم در آستانه‌ی مجازات یک جنایتکار دیگر قرار دارد؛ این‌بار اما، فقط روسیاهی نیست که به چهره‌ی زغال‌ها باقی می‌ماند. مهم‌تر، آن رعشه‌ای است که از حالا به اندام‌شان افتاده چرا که روز حساب مدام نزدیک‌تر می‌شود!


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.


Forward from: مجمع دیوانگان
کاری از «فرزات علی»، کارتونیست سوری.
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara.


Forward from: مجمع دیوانگان
کاری از «فرزات علی»، کارتونیست سوری.
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara.


Forward from: مجمع دیوانگان
کاری از «فرزات علی»، کارتونیست سوری.
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara.


Forward from: مجمع دیوانگان
کاری از «فرزات علی»، کارتونیست سوری.
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara.


Forward from: مجمع دیوانگان
کاری از «فرزات علی»، کارتونیست سوری.
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara.


در دفاع از «ادبیّت» در ادبیات داستانی

گفتاری در کارکردها و ظرفیت‌های زبان و ادبیت در رمان.

اجرا به تاریخ ۱۸ آبان‌ماه ۱۴۰۳
جلسه‌ی نقد رمان «ریمل» نوشته‌ی آریل دورفمن


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.


Dorfman.pdf
157.6Kb
در دفاع از «ادبیّت» در ادبیات داستانی

گفتاری در کارکردها و ظرفیت‌های زبان و ادبیت در رمان.

اجرا به تاریخ ۱۸ آبان‌ماه ۱۴۰۳
جلسه‌ی نقد رمان «ریمل» نوشته‌ی آریل دورفمن


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.


در دفاع از «ادبیّت» در ادبیات داستانی

گفتاری در کارکردها و ظرفیت‌های زبان و ادبیت در رمان.


#A 452

آرمان امیری @armanparian - به تازگی جناب کتر مرتضی مردیها، استاد گرانقدر علوم سیاسی در صفحه‌ی اینستاگرام خود اظهاراتی در مورد ادبیات داستانی کردند که به اختصار می‌توان گفت جای تاسف داشتند. استاد گرانقدر، با استناد به تعبیری از پوپر در حوزه‌ی اندیشه‌ی سیاسی که نسبت به پیچیده‌گویی برخی اندیشمندان انتقاد دارد، تعمیمی نابجا به حوزه‌ی ادبیات انجام دادند که نتیجه‌اش زیر سوال بردن بخش بزرگی از شاهکارهای تاریخ ادبیات بود به بهانه‌ی اینکه این‌ها «پیچیده‌گویی» کرده‌اند.

در جلسه‌ی نقد رمانی تازه از آریل دورفمن، فرصتی دست داد که با نگاهی به اظهارات اخیر این استاد گرانقدر، طرح بحثی را مطرح کنم در دفاع از «ادبیت» آثار داستانی و کارکردها و دلایل پیچیدگی‌های زبان در رمان. هرچند همان‌گونه که در متن این گفتار هم اشاره می‌شود، ضرورت اصلی این طرح بحث از نگاه من، پاسخ دادن و ای بسا مقاوپمت در برابر موج بزرگتری است که این روزها شاهد هستیم و بسیاری از مبانی فرهنگی و هنری ما را هدف قرار داده است. نوعی تقابل و حتی می‌توان گفت «تهاجم» از جانب دستگاه فکری غیرمدنی و ای بسا «پیشامدنی»، به دستاوردهای فرهنگی و هنری جهان مدرن، که به دلایلی بسیار عجیب و اغلب سیاست‌زده در فضای سال‌های اخیر اوج گرفته است.

فایل صوتی گفتار مورد نظر را در زیر منتشر می‌کنم، اما اصل نسخه‌ی مکتوب این گفتار که دقیق‌تر و منسجم‌تر است را نیز در ادامه می‌توانیم به صورت یک فایل پی‌دی‌اف دریافت کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.


منطق سودمندی و چالش «حق طبیعی»

#A 452

آرمان امیری @armanparian - جرمی بنتهام معتقد بود که بهترین اعمال آن است که بیشترین شادی و کمترین درد را برای بیشترین مردم به همراه بیاورد. در مکتب فایده‌گرایی که او بنیان گذاشت، این «بهترین عمل»، نه تنها بهترین تصمیم سیاسی، بلکه در عین حال یک تصمیم «اخلاقی» حساب می‌شد!

صراحت بنتهام به قدری عریان بود که مخاطبان بسیاری را به وحشت انداخت. در طول تاریخی که اغلب دست بالا با مذاهب دنیاگریز بوده، هرگونه تلاش برای تئوریزه کردن «لذت‌گرایی» نه فقط یک کفرگویی مذهبی، بلکه نوعی «وقاحت بی‌شرمانه‌ی اجتماعی» محسوب می‌شد.

دشوار نیست که حدس بزنیم حتی منتقدان او نیز در عمل به گونه‌ای رفتار می‌کردند که لذت و منافع خود را بیشتر کنند، (به یاد بیاوریم که کلیسا برای قرن‌ها یکی از بزرگترین کانون‌های ثروت و قدرت بود و حتی در مفاسد اخلاقی پیشگام به حساب می‌آمد) اما بنتهام چیزی را به زبان آورده بود که همچون «راز مگو» همه پنهان می‌کردند.

ایده‌ای که به انسان‌ها وعده‌ی «لذت» می‌دهد، در عین جذابیت ظاهری، ترس‌های خاص خودش را به همراه می‌آورد؛ انسان شاید بیش از آن میزان که لذت‌جو باشد، ترس‌خورده است! هراس از آنکه لذت‌جویی دیگران اصل بقای ما را به خطر بیندازد، آدمی را به این اندیشه سوق می‌دهد که تا حد امکان محدودیت‌ها را بیشتر کنیم!

نگرانی آشنا که: اگر لذت‌جویی به بالهوسی و فساد منجر شد چه؟ در پیوند با هراس از «اراده‌ی اکثریت» تشدید شد: اگر اکثریت خواستند اموال من را تصاحب کنند چه؟ اگر اکثریت خواستند اقلیت را قتل‌عام کنند چه؟

این نگرانی‌ها، با پس‌زمینه‌ی همیشگی آموزه‌های دینی که در طول تاریخ اندیشه همواره بر نظرات انسانی سایه افکنده‌اند، بسیاری از اندیشمندان را به این فکر انداخت که برای آدمیان یک سری «حقوق طبیعی» قائل شوند. حقوقی که محصول توافق اجتماعی نیست، بلکه در عالمی برتر (عالم مُثُل – بارگاه الاهی – یا کتاب طبیعت!) ثبت و ضبط شده و انسان‌ها حق تخطی از آن را ندارند. اما این قوانین طبیعی چه هستند؟ و چگونه قرار است از عالم برتر به دست ما برسند؟

اینجا دوباره جایی بود که هر اندیشمندی مساله را به سود خودش تفسیر کرد: افلاطون گفت که فقط ما فلاسفه بلدیم این را کشف کنیم! کشیش‌ها مدعی شدند که فقط کلیسا می‌تواند مصادیق‌ش را فهرست کند و برخی دیگر (که بیشتر شبیه تصور ما از دانشمندان علمی بودند) مدعی شدند یک سری فرمول‌های پیشرفته‌ی علمی/عقلی وجود دارد که اگر خوب تربیت بشوید و «اهل» بشوید می‌توانید آن را دریابید.

بدین ترتیب، طرح ایده‌ی «حقوق طبیعی»، نه تنها اصل مشکل بیم و هراس‌های عمومی را برطرف نکرد، بلکه یک مشکل هم به مساله‌ی اصلی اضافه کرد: تصویب حدود قوانین و حقوق مردم، از دست‌رس اجماع عمومی خارج شد و به انحصار گروه‌های خاصی از اقلیت/نخبگان حاکم درآمد.

البته در اذهان استبدادزده‌ای که «امنیت» را مترادف «نظم استبدادی» قلمداد می‌کردند و «دموکراسی» را نشانگر «هرج و مرج و بی‌ثباتی» می‌دانستند، این ایده همواره سطحی از آرامش‌بخشی را با خود به همراه داشت، به ویژه اینکه خصلت ایستا و مطلق‌گرای این حقوق با خوی غالبا محافظه‌کار عمومی که همواره تحولات آینده را با دیده‌ی تردید می‌نگرد سازگاری خوبی داشت.

توماس هابز، بدبین‌ترین فیلسوف تاریخ اندیشه، یکی از حامیان ایده‌ی حقوق طبیعی بود. او با تعبیر معروف‌ش که می‌گفت: «انسان گرگ انسان است»، تجسم کاملی از هراس‌هایی را به نمایش گذاشت که انسان‌ها از کاهش قیدوبندها احساس می‌کردند؛ اما همین بدبین‌ترین فیلسوف تاریخ هم همچنان اینقدری برای انسان‌ها عقلانیت قائل بود که وقتی اوضاع ناشی از هرج‌ومرج بی‌قانونی را می‌بینند، خودشان تصمیم می‌گیرند که دستگاهی از قواعد و قوانین را بنا کنند که نام‌ش می‌شود: «دولت» و صرفا محصول توافق یا «قرارداد اجتماعی» است.

با این حال هابز بدبین، باز هم طاقت نیاورد و در عین حال که دولت را از هرگونه نظارت و پاسخ‌گویی عمومی معاف کرد، همچنان دایره‌ی فعالیت‌هایش را به یک سری «حقوق طبیعی» محدود اسخت. آن هم حقوقی که که مصادیق‌ش را فقط خود هابز تعیین می‌کرد!


برای خواندن ادامه‌ی این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

20 last posts shown.