نگاهي به آراي علامه اقبال لاهوري در مورد دين و دنيا
ايرانيترين غيرايراني
دين، نوعي خودآگاهي بالقوه است
سيدمحمود كمالآرا، دانشجوي روابط بينالملل دانشگاه شهيد بهشتي، در بررسي انديشههاي علامه اقبال، انديشمند فرامرزي و شاعر حكمت و خودآگاهي، نشان ميدهد كه راه نجات امتهاي ستمديده از نگاه او در خودشناسي، ايمان و دانشاندوزي نهفته است. او در يادداشتي كه دينآنلاين منتشر كرد، نوشت: اقبال با تاكيد بر خودآگاهي فردي، هويت اجتماعي و سياسي جوامع را به سوي تعالي و آزادي هدايت ميكند. انديشه سياسي او، بر نفي استبداد، اصلاح جامعه بر اساس آموزههاي ديني و پيوند خرد و عرفان شرقي بنا شده و قيام عاشورا را الگويي براي مبارزه با انحطاط و استكبار معرفي ميكند.
علامه اقبال، انديشمندي است كه در اشعار خويش، از حكمت درآميخته با درد و عشق و نيز عشق همراه با حكمت و خردورزي و خودباوري سخن به ميان ميآورد و مسير نجات امت و جوامع ستمديده را در خودآگاهي، خوديابي و يافتن شخصيت متعالي تعريف كرده و جامعه برآمده از انسان خودآگاه را به وجودي پايدار و شاهدي بيدار پيوند ميدهد، علامه اقبال لاهوري چهره فرامرزي ضدكاپيتاليستي و ايرانيترين غيرايراني است.
بداقبالي و خوشاقبالي از نظر اقبال از نظر علامه اقبال نيكبختي و نگونبختي فردي و اجتماعي در گرو شناخت و عدم شناخت افراد آن جامعه بوده و عدم بالندگي و پويايي جوامع دوري از اصالت خودي است و نه تنها همه پيشرفتها نمودي از شكوفايي خودي است، بلكه نظام هستي تجلي اسرار خودي است. شناخت اسرار خودي ملازم با شناخت اسرار خداوندي بوده كه خود انسان به عنوان مخلوقش، سري عظيم از اسرار او است. انسان تعريف شده در انديشه علامه اقبال، هر قدر از مقامات خودي غافل گردد به همان مقدار در بندگي و استبداد ميافتد.
خودآگاهي ابزار كشف خويش او از خودآگاهي به عنوان ابزاري سخن به ميان آورده كه با آن آدمي اسرار دروني خود را كشف كرده و اين مهم مانع از تقليد محض و بيچون و چراي افراد جامعه از مستبد حاكم ميگردد. نظام ديدگاهي اقبال گونهاي خرد و عرفان نوراني شرقي را ترسيم ميكند كه افزون بر نفي خرد غربي (سكولاريسم، فمنيسم، ماركسيسم، اپيكوريسم، نيهيليسم، ناسيوناليسم، امپرياليسم و... بر ابعاد گوناگون شخصيتي افراد جامعه رو به رشد تاكيد ميورزد. انسان مورد نظر وي هم داراي خرد رحماني و هم صاحبدل، پرتپش، پويا و ستمسوز است كه آثار چنين انساني در محيط اجتماعي، حركت، حرارت، تپش، كوشش، مقاومت، پويايي، رهايي و تعالي جامعه اوست . همچنان كه در اشعارش نيز پيوندي ناگسستني از انسان و خودباوري به نقطه رهايي ميرسد؛ «اي خوش آن كو از خودي آيينه ساخت و اندر آن آيينه عالم را شناخت، نقطه نوري كه نام او خودي است/ زير خاك ما شرار زندگي است...» فلسفهاي كه مبنايش آزادي نفس از قيود بشري و رهايي از سلطه و استكبار جهاني است در بستر عوامل و زمينههاي متعددي، از قبيل؛ تعبد، عشق، آزادي و... ميسر خواهد شد. انسان مورد نظر اقبال در حكومتهاي استبدادي امكان رشد و تحول نخواهد داشت و حركت بر اساس آزادي نفس از قيود بشري و عمل کردن به آنها، نجات فرد و به تبع آن نجات امت و جامعه را تضمين خواهد كرد… .
متن کامل در 👇
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/228632/
ايرانيترين غيرايراني
دين، نوعي خودآگاهي بالقوه است
سيدمحمود كمالآرا، دانشجوي روابط بينالملل دانشگاه شهيد بهشتي، در بررسي انديشههاي علامه اقبال، انديشمند فرامرزي و شاعر حكمت و خودآگاهي، نشان ميدهد كه راه نجات امتهاي ستمديده از نگاه او در خودشناسي، ايمان و دانشاندوزي نهفته است. او در يادداشتي كه دينآنلاين منتشر كرد، نوشت: اقبال با تاكيد بر خودآگاهي فردي، هويت اجتماعي و سياسي جوامع را به سوي تعالي و آزادي هدايت ميكند. انديشه سياسي او، بر نفي استبداد، اصلاح جامعه بر اساس آموزههاي ديني و پيوند خرد و عرفان شرقي بنا شده و قيام عاشورا را الگويي براي مبارزه با انحطاط و استكبار معرفي ميكند.
علامه اقبال، انديشمندي است كه در اشعار خويش، از حكمت درآميخته با درد و عشق و نيز عشق همراه با حكمت و خردورزي و خودباوري سخن به ميان ميآورد و مسير نجات امت و جوامع ستمديده را در خودآگاهي، خوديابي و يافتن شخصيت متعالي تعريف كرده و جامعه برآمده از انسان خودآگاه را به وجودي پايدار و شاهدي بيدار پيوند ميدهد، علامه اقبال لاهوري چهره فرامرزي ضدكاپيتاليستي و ايرانيترين غيرايراني است.
بداقبالي و خوشاقبالي از نظر اقبال از نظر علامه اقبال نيكبختي و نگونبختي فردي و اجتماعي در گرو شناخت و عدم شناخت افراد آن جامعه بوده و عدم بالندگي و پويايي جوامع دوري از اصالت خودي است و نه تنها همه پيشرفتها نمودي از شكوفايي خودي است، بلكه نظام هستي تجلي اسرار خودي است. شناخت اسرار خودي ملازم با شناخت اسرار خداوندي بوده كه خود انسان به عنوان مخلوقش، سري عظيم از اسرار او است. انسان تعريف شده در انديشه علامه اقبال، هر قدر از مقامات خودي غافل گردد به همان مقدار در بندگي و استبداد ميافتد.
خودآگاهي ابزار كشف خويش او از خودآگاهي به عنوان ابزاري سخن به ميان آورده كه با آن آدمي اسرار دروني خود را كشف كرده و اين مهم مانع از تقليد محض و بيچون و چراي افراد جامعه از مستبد حاكم ميگردد. نظام ديدگاهي اقبال گونهاي خرد و عرفان نوراني شرقي را ترسيم ميكند كه افزون بر نفي خرد غربي (سكولاريسم، فمنيسم، ماركسيسم، اپيكوريسم، نيهيليسم، ناسيوناليسم، امپرياليسم و... بر ابعاد گوناگون شخصيتي افراد جامعه رو به رشد تاكيد ميورزد. انسان مورد نظر وي هم داراي خرد رحماني و هم صاحبدل، پرتپش، پويا و ستمسوز است كه آثار چنين انساني در محيط اجتماعي، حركت، حرارت، تپش، كوشش، مقاومت، پويايي، رهايي و تعالي جامعه اوست . همچنان كه در اشعارش نيز پيوندي ناگسستني از انسان و خودباوري به نقطه رهايي ميرسد؛ «اي خوش آن كو از خودي آيينه ساخت و اندر آن آيينه عالم را شناخت، نقطه نوري كه نام او خودي است/ زير خاك ما شرار زندگي است...» فلسفهاي كه مبنايش آزادي نفس از قيود بشري و رهايي از سلطه و استكبار جهاني است در بستر عوامل و زمينههاي متعددي، از قبيل؛ تعبد، عشق، آزادي و... ميسر خواهد شد. انسان مورد نظر اقبال در حكومتهاي استبدادي امكان رشد و تحول نخواهد داشت و حركت بر اساس آزادي نفس از قيود بشري و عمل کردن به آنها، نجات فرد و به تبع آن نجات امت و جامعه را تضمين خواهد كرد… .
متن کامل در 👇
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/228632/