🔴 دولت خانمجلسهایها و معلم پرورشیها؛ دیر آمدهاند و خیالِ زود رفتن ندارند!
✍ مصطفی فقیهی
👈 فکر میکردید روزی«خانمجلسهایها» و«معلم پرورشیها» در قالب یک جریان فکری، حاکم بر جان و مال مردم شوند؟ و با سوءاستفاده از بافت مذهبی و احساسات مردم، از اثرگذاری حداقلی بر مساجد، مدارس و پایگاههای مذهبی محل، یکباره به نفوذی مهیب و وسیع در عالیترین سطوح اجرایی و سیاستگذاری کشور برسند؟ و لباس گُشاد نظریهپردازی و مسلکسازی به تن کنند؟ و ایدئولوژیِ متصلب و متحجرانهی خود را بر مردم تحمیل کنند؟ و حُکم کنند که ملت، همساز با سازی برقصند که خود، زحمتِ تحریرِ نُتهای ناهمخوانش را کشیدهاند؟
🔹بله! اینان حالا قریب به ۲۰ سال است که آرامآرام، بر تمامیت و کلیت سیستم اجرایی و نظری کشور احاطه یافته و حالا، در سلولسلولِ آن رخنه کردهاند. یکسو، معلم پرورشیهای خیالپرداز و سوی دیگر، خانم جلسهایهای وهمگین؛ که دیر آمدهاند و خیالِ زود رفتن ندارند!
🔹یادتان هست درسی به نامِ «پرورشی» در دههی ۶۰ و ۷۰ را؟ مُدرّسینِ آن شبهِعلمِ مصنوعی، همواره صاحب ایدههایی شگفت و خلقالساعه پیرامون مسائل مختلف و گونهگون بودند و در اوج سادهاندیشی، عقایدی شاذ و ناشنیده برای حل همهی معضلات خانوادگی و مدرسه تا بحرانهای لاینحل ملی، داشتند.
🔹ما نوجوانهای آن ایام، با همهی جهل و ناپختگی و نابالغی، فهم میکردیم که آنچه مدام ادعا و لقلقهی زبان این ایدهسرایان پرمدعاست، ناشدنی یا دستکم، بسیار سخت و صعب بهنظر میآید.
🔹پس طبعاً در تخیل عریض و طویلِ کودکیمان نیز نمیگنجید که اینان، امور مدرسه و جلسههای مذهبی محل را رها کنند و به کسب و قدرت و جایگاه سیاسی بیاندیشند! و چند صباحی بعد، در درجات مهم دولتی، زمام امور را به چنگ گیرند!
🔹ما دچار خامخیالی بودیم که این جماعتِ خیالپردازِ جاهطلب را جدی نگرفتیم ؛ و نمیدانستیم که آن شبهخدماتِ بدون چشمداشت، یک سرمایهگذاری بلند مدت برای کسب قدرت و مکنت بوده! و حتی در سالهای پسا ۸۴، باز وقتی آنها را در سمتهای کوچک و میانی دیدیم، خطا کردیم که بیاهمیت بودیم نسبت به آن ترقیِ یکباره، و غافل بودیم از آن تعصب ناموسی به اعتقادات سیاسی و حکومتی! تا پلههای ترقی را هزار به یکی، طیالارض، و در طُرفةالعینی، پستهای عالی را به صورت سیستماتیک تصاحب کنند.
🔹و حالا سالیانیست که مردم، تنها ناظرند بر سیطرهی این قماشِ پرهیاهو و بیمایه به سطحی وسیع از جایگاههای دولتی-حاکمیتی، و یا موسسات فرهنگی-مذهبیِ خاص، با حمایت مالی. و گوشهای نشستهایم و صرفاً حیرت میکنیم و بعضاً آشفته میشویم از شنیدن اظهارات و عملکردها، و حمایت مطلق و تمامقدِ سایبریهایشان!
🔹یکی از همانها که در شُمار «خانمجلسهای» ها است، همین چند روز قبل بود که گفت «مملکت مالِ حزباللهیهاست». مردم را چند تکه کرد تا دستیابی به قدرت را حق خود نشان دهد! تا مابقی را محروم کند از حقوق مسلم و اولیهی خویش! تا درجهبندی کند شهروندانِ کشور را! و خود و اقلیتی را بر کرسیِ «شهروند درجه یک» بنشاند و هر مخالفی را در جایگاهی درجه دو و سه! و عجیب که این اتفاق، درست زمانی به وقوع پیوست که توجه و نگرانی بسیاری از افکارعمومی دنیا، متوجهِ کودکان و زنان و مردان «غزه» است. مردمی که از سرزمین پدریشان بیرون رانده شده و اسرائیل و حاکمانش، به دنبال اخراج آنها از همان ته باریکهای کوچک هستند!
🔹اما نباید شوکه شد! باور کنید از عمقِ جانشان «راست» میگویند! و این قبیل اظهارات مقامات و چهرههای حامی آنان، شفافترین مکنونات قلبی این قماش است که صادقانه، همهی مطالبات و انگیزهها و مقاصد خطرناک خود را بر زبان میرانند.
🔹و در این احوالات، شبی نیست که مواجه نشویم با نمونهای جدید و نسخهای غریب از این افاضات و افکار نامفهوم، و زوزی نیست که انگشتِ تحیّر و شگفتیِ ما بر دهان، هاجو واج نماند!
🔹به گمانم اما، این همه زمان و دوران برای انفعال و تماشاگری کافی است! دوستان زیادی را میشناسم که مرتباً تکرار میکنند که نه! سگ زرد برادر شغال است! یا «این دعواها (اصلاحطلب اعتدالگرا انقلابی) زرگری است»، اما حواسمان هست که جریانات خطرناکِ متحجر، اینک به قصدِ سلطهی مطلق بر کشور مهیا هستند و مجهز، و در این میان، چگونه میتوان این رنج مضاعف را «زرگری» دانست؟!
🔹مگر نه آنکه افکار شبهداعشی این جریانها، اکثریتِ محض را میآزارد؟ آیا آن آزارگریِ جریانی و این رنج و مصیبتِ حاصله در روان و جسم مردم هم، «زرگری» است؟ که اگر اصرار داریم که زرگریست، باید دردها و انبوه گرفتاریها را در شمارِ همان کلیشهی «بازی زرگری» ببینیم! که الکیالکی و زرگریزرگری، مردم را از اوضاع کشور، ناراضی کردهاند!
✍ مصطفی فقیهی
👈 فکر میکردید روزی«خانمجلسهایها» و«معلم پرورشیها» در قالب یک جریان فکری، حاکم بر جان و مال مردم شوند؟ و با سوءاستفاده از بافت مذهبی و احساسات مردم، از اثرگذاری حداقلی بر مساجد، مدارس و پایگاههای مذهبی محل، یکباره به نفوذی مهیب و وسیع در عالیترین سطوح اجرایی و سیاستگذاری کشور برسند؟ و لباس گُشاد نظریهپردازی و مسلکسازی به تن کنند؟ و ایدئولوژیِ متصلب و متحجرانهی خود را بر مردم تحمیل کنند؟ و حُکم کنند که ملت، همساز با سازی برقصند که خود، زحمتِ تحریرِ نُتهای ناهمخوانش را کشیدهاند؟
🔹بله! اینان حالا قریب به ۲۰ سال است که آرامآرام، بر تمامیت و کلیت سیستم اجرایی و نظری کشور احاطه یافته و حالا، در سلولسلولِ آن رخنه کردهاند. یکسو، معلم پرورشیهای خیالپرداز و سوی دیگر، خانم جلسهایهای وهمگین؛ که دیر آمدهاند و خیالِ زود رفتن ندارند!
🔹یادتان هست درسی به نامِ «پرورشی» در دههی ۶۰ و ۷۰ را؟ مُدرّسینِ آن شبهِعلمِ مصنوعی، همواره صاحب ایدههایی شگفت و خلقالساعه پیرامون مسائل مختلف و گونهگون بودند و در اوج سادهاندیشی، عقایدی شاذ و ناشنیده برای حل همهی معضلات خانوادگی و مدرسه تا بحرانهای لاینحل ملی، داشتند.
🔹ما نوجوانهای آن ایام، با همهی جهل و ناپختگی و نابالغی، فهم میکردیم که آنچه مدام ادعا و لقلقهی زبان این ایدهسرایان پرمدعاست، ناشدنی یا دستکم، بسیار سخت و صعب بهنظر میآید.
🔹پس طبعاً در تخیل عریض و طویلِ کودکیمان نیز نمیگنجید که اینان، امور مدرسه و جلسههای مذهبی محل را رها کنند و به کسب و قدرت و جایگاه سیاسی بیاندیشند! و چند صباحی بعد، در درجات مهم دولتی، زمام امور را به چنگ گیرند!
🔹ما دچار خامخیالی بودیم که این جماعتِ خیالپردازِ جاهطلب را جدی نگرفتیم ؛ و نمیدانستیم که آن شبهخدماتِ بدون چشمداشت، یک سرمایهگذاری بلند مدت برای کسب قدرت و مکنت بوده! و حتی در سالهای پسا ۸۴، باز وقتی آنها را در سمتهای کوچک و میانی دیدیم، خطا کردیم که بیاهمیت بودیم نسبت به آن ترقیِ یکباره، و غافل بودیم از آن تعصب ناموسی به اعتقادات سیاسی و حکومتی! تا پلههای ترقی را هزار به یکی، طیالارض، و در طُرفةالعینی، پستهای عالی را به صورت سیستماتیک تصاحب کنند.
🔹و حالا سالیانیست که مردم، تنها ناظرند بر سیطرهی این قماشِ پرهیاهو و بیمایه به سطحی وسیع از جایگاههای دولتی-حاکمیتی، و یا موسسات فرهنگی-مذهبیِ خاص، با حمایت مالی. و گوشهای نشستهایم و صرفاً حیرت میکنیم و بعضاً آشفته میشویم از شنیدن اظهارات و عملکردها، و حمایت مطلق و تمامقدِ سایبریهایشان!
🔹یکی از همانها که در شُمار «خانمجلسهای» ها است، همین چند روز قبل بود که گفت «مملکت مالِ حزباللهیهاست». مردم را چند تکه کرد تا دستیابی به قدرت را حق خود نشان دهد! تا مابقی را محروم کند از حقوق مسلم و اولیهی خویش! تا درجهبندی کند شهروندانِ کشور را! و خود و اقلیتی را بر کرسیِ «شهروند درجه یک» بنشاند و هر مخالفی را در جایگاهی درجه دو و سه! و عجیب که این اتفاق، درست زمانی به وقوع پیوست که توجه و نگرانی بسیاری از افکارعمومی دنیا، متوجهِ کودکان و زنان و مردان «غزه» است. مردمی که از سرزمین پدریشان بیرون رانده شده و اسرائیل و حاکمانش، به دنبال اخراج آنها از همان ته باریکهای کوچک هستند!
🔹اما نباید شوکه شد! باور کنید از عمقِ جانشان «راست» میگویند! و این قبیل اظهارات مقامات و چهرههای حامی آنان، شفافترین مکنونات قلبی این قماش است که صادقانه، همهی مطالبات و انگیزهها و مقاصد خطرناک خود را بر زبان میرانند.
🔹و در این احوالات، شبی نیست که مواجه نشویم با نمونهای جدید و نسخهای غریب از این افاضات و افکار نامفهوم، و زوزی نیست که انگشتِ تحیّر و شگفتیِ ما بر دهان، هاجو واج نماند!
🔹به گمانم اما، این همه زمان و دوران برای انفعال و تماشاگری کافی است! دوستان زیادی را میشناسم که مرتباً تکرار میکنند که نه! سگ زرد برادر شغال است! یا «این دعواها (اصلاحطلب اعتدالگرا انقلابی) زرگری است»، اما حواسمان هست که جریانات خطرناکِ متحجر، اینک به قصدِ سلطهی مطلق بر کشور مهیا هستند و مجهز، و در این میان، چگونه میتوان این رنج مضاعف را «زرگری» دانست؟!
🔹مگر نه آنکه افکار شبهداعشی این جریانها، اکثریتِ محض را میآزارد؟ آیا آن آزارگریِ جریانی و این رنج و مصیبتِ حاصله در روان و جسم مردم هم، «زرگری» است؟ که اگر اصرار داریم که زرگریست، باید دردها و انبوه گرفتاریها را در شمارِ همان کلیشهی «بازی زرگری» ببینیم! که الکیالکی و زرگریزرگری، مردم را از اوضاع کشور، ناراضی کردهاند!