#اعتراف
وای خاطره سوتین و خوندم یه چیزی یادم افتاد 🤣🤦🏻♀️
یه مدت تو یه فرش فروشی برند کار میکردم
یه روز که میخاستم برم سرکار نیم تنمو ک همیشه میپوشیدم پیدا نکردم دیگه عجله ای ی سوتین پوشیدم رفتم سرکار
همه چی عادی بود تا موقعی ک مستخدم یه بند سوتین کاربنی تو دستش بود آورد داد دست همکارم 🤣🤣🤣🤣
گفتم عه چقدر رنگ سوتین منه با دست دنبالش گشتم دیدم نیستشش🤣🤣😑
وای آب شدم ا خجالت
همکاراممم دلشونو گرفته بودن فقط میخندیدن
#اعتراف
وای خاطره سوتین و خوندم یه چیزی یادم افتاد 🤣🤦🏻♀️
یه مدت تو یه فرش فروشی برند کار میکردم
یه روز که میخاستم برم سرکار نیم تنمو ک همیشه میپوشیدم پیدا نکردم دیگه عجله ای ی سوتین پوشیدم رفتم سرکار
همه چی عادی بود تا موقعی ک مستخدم یه بند سوتین کاربنی تو دستش بود آورد داد دست همکارم 🤣🤣🤣🤣
گفتم عه چقدر رنگ سوتین منه با دست دنبالش گشتم دیدم نیستشش🤣🤣😑
وای آب شدم ا خجالت
همکاراممم دلشونو گرفته بودن فقط میخندیدن