Forward from: ↝BNR2🙂💜🔪
#تهیونگ با خشم به دست جونگکوک که یقه اش رو چسبیده بود نگاه کرد‼️
#نمیتونست این فشار روش رو تحمل بکنه..#حس میکرد با هر ثانیه ای که بینشون میگذره،غرورش زیر لگد های #جونگکوک ترک برمیداره..
سریعا دستشو پس زدو مهلت نداد بفهمه قضیه از چه قراره ، #دست باندپیچی شده اش رو دوباره فشار کوچیکی داد که باعث شد دادی #بلند از حنجره ی #کوکی بلند بشه🔊⚠️
اونقدر عصبی بود که نمیفهمید داره چیکار میکنه..دستشو بیشتر #پیچوند و حس کرد که این داد های برخواسته از گلوی ظریفش به خاطر پیچونده شدن دستشه
اما ای کاش #گوشاش رو کمی #تیز میکرد و صدای #خورد شدن #استخون های ریز #دست کوکی رو میشنید❌♨️
#نمیتونست این فشار روش رو تحمل بکنه..#حس میکرد با هر ثانیه ای که بینشون میگذره،غرورش زیر لگد های #جونگکوک ترک برمیداره..
سریعا دستشو پس زدو مهلت نداد بفهمه قضیه از چه قراره ، #دست باندپیچی شده اش رو دوباره فشار کوچیکی داد که باعث شد دادی #بلند از حنجره ی #کوکی بلند بشه🔊⚠️
اونقدر عصبی بود که نمیفهمید داره چیکار میکنه..دستشو بیشتر #پیچوند و حس کرد که این داد های برخواسته از گلوی ظریفش به خاطر پیچونده شدن دستشه
اما ای کاش #گوشاش رو کمی #تیز میکرد و صدای #خورد شدن #استخون های ریز #دست کوکی رو میشنید❌♨️