کتابخانه


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


فروشگاه لوازم کوهنوردی طبیعتگردی ریگا
@regacamp
هماهنگی تبلیغات در کانال
@adspdf

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter






🎵 Autumn Waltz | Luke Faulkner

#موسیقی
@bookhapdf


عشق یک تله تمام عیار، یک فریب بزرگ و یک نیرنگ کامل است، در لحظه خودنمایی، جرقه یی زده و چشم را خیره می‌کند، با درخشش خود همه‌جا را روشن می کند، آنچنان تلولویی دارد که به ما مجال نمی‌دهد تا به تاریکی‌ها فکر کنیم یا سایه‌هایی را که با نور عشق نیست و محو شده‌اند ببینیم...

📙کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم
#پائولو_کوئلیو

@bookhapdf


🟡 شما اعتبار بیمه‌بازاری!       
  
🚗 خرید قسطی بیمه ماشین از بیمه‌‎بازار، بدون سود و چک و سفته     
        
✅ تمدید قسطی از همه شرکت‌های بیمه
✅ بدون سود و چک و سفته       
✅ بازپرداخت‌های متنوع
✅ تمدید زیر ۵دقیقه و صدور سریع بیمه‌نامه       
✅ بیمه بدنه و شخص ثالث
            
🌐 همین الان قسطی تمدید کن 👇🏻👇🏻👇🏻
https://jryn.me/vWRlE8


آيا ممكن است آدمى همه همنوعان خود را بدون اسـتثنا دوست داشته باشد؟ بارها من اين سؤال را مطرح كرده‌ام. به نظر من پاسخ آن بدون شبهه منفی‌ و حتى مخالف طبيعت است. عـشق به‌ انسانيت تنها نقابى است كه‌ در پس آن‌حس خودپرستى و «خودخواهى» نهفته است.


📘ابله
#فئودور_داستايوفسكى

@bookhapdf


بی معناست که در پی مفهومی کلی برای زندگی بگردیم و چاره‌ای نداریم جز این‌که بداهه‌پردازی کنیم.
ما مثل هنرپیشه‌ای هستیم که بدون تمرین، بدون نمایشنامه و بدون کسی که پشت پرده در گوشش بخواند چه‌ باید بکند، به صفحە کشیده شده‌ایم. مجبوریم خود تصمیم بگیریم که چگونه زندگی کنیم...

📘دنیای سوفی
#یوستین_گردر

@bookhapdf


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
📽 Frenezie
🎬 Tudor Botezatu

فیلم کوتاه "دیوانگی" روایت یک جنون می باشد. این اثر در سال 2012 و به کارگردانی Tudor Botezatu در کشور رومانی تولید شده است.

#فیلم_کوتاه

@bookhapdf


نمی‌توانستم راهی پیدا کنم که موجود ویژه‌ای در جهان باشم، ولی می‌‌توانستم راهی متعالی برای پنهان شدن پیدا کنم و برای همین نقاب‌ های مختلف را امتحان کردم: خجالتی، دوست‌ داشتنی، متفکر، خوش‌ بین، شاداب، شکننده، این‌ ها نقاب‌های ساده‌ای بودند که تنها بر یک ویژگی دلالت داشتند. باقی اوقات نقاب‌های پیچیده‌تری به صورت می‌زدم، محزون و شاداب، آسیب‌ پذیر ولی شاد، مغرور اما افسرده.
این‌ها را به این خاطر که توان زیادی ازم می‌ بردند در نهایت رها کردم.
از من بشنو: نقاب‌های پیچیده زنده‌ زنده تو را می‌خورند...

📒جزء از کل
#استیو_تولتز

@bookhapdf






🎧 Bab Aziz | Armand Amar

#موسیقی
@bookhapdf


توی دنیا کسی هست که تا به حال به او اهانتی نشده باشه؟!
به خودِ من آنقدر تا به حال اهانت شده که دیگه از توهین کسی نمی‌رنجم.
وقتی نمی‌توانم عکس العملی نشون بدم چه کار باید بکنم؟
رنجیدن مانع از این میشه که آدم کارش رو انجام بده. و اگه آدم بخواد دنبال قضیه رو بگیره وقتش تلف میشه. زندگی همینه دیگه!
من اول‌ها از توهین مردم خیلی اوقاتم تلخ می‌شد ولی بعداً که خوب فکرش رو کردم دیدم که همهٔ اونها دل شکسته‌اند؛ هرکس می‌ترسه که از همسایه‌اش تو سری بخوره به همین جهت سعی داره که دست پیش بگیره تا پس نیفته ...

📗مادر
#ماکسیم_گورکی
@bookhapdf




📒 دخمه‌های واتیکان
✍ آندره ژید
مترجم: سیروس زکاء
۳۳۶ صفحه
این کتاب در واقع نوعی هجونامه و انتقاد از برخی آرمان‌های کلی، اندیشه‌های جزمی و اعتقادات و فرضیات جامعه‌ی دست‌خوش دگرگونی است. نویسنده در اثر خود با روشن‌بینی خیره‌کننده و طنزی ظریف آشفتگی‌های اجتماعی و سیاسی و نتایج عملیِ آن در زندگی روزمرۀ مردم را بدون هیچ‌گونه پیش‌داوری، در برابر چشم خواننده قرار داده است.
#آندره_ژید

@bookhapdf


من در جستجو هستم، می‌دانم نیاز به جستجو دارم، باید خود را بجویم. باد به گلو نمی‌اندازم ولی هر چه هست می‌دانم که هستم و برای خودم یک زندگی دارم، زندگی ناچیزی دارم.
زندگی همچو طولانی نیست، تنها یک بار هم هست. من حق دارم؛ من وظیفه دارم که آن را به هدر ندهم و سرسری از آن نگذرم... 

📕 جان شیفته
#رومن_رولان


@bookhapdf


هجده سال گذشته بود، اما هنوز می‌توانستم تک تک جزئیات آن روز را در مرغزار به خاطر بیاورم. حافظه چیز مسخره ای است. زمانی که آنجا به سختی به آن توجه داشتم. هرگز فکر نکردم که آن لحظه، اثری دراز مدت روی من خواهد گذاشت. قطعاً تصورش را هم نمی‌کردم که هجده سال بعد، آن منظره را با همهٔ جزییاتش به خاطر خواهم آورد. آن روز، به منظرهٔ پیش رویم ذره‌ای هم اهمیت نداده بودم. به خودم فکر می‌کردم. به دختر زیبایی که کنارم قدم برمی‌داشت، فکر می‌کردم. به با هم بودن مان و دوباره به خودم فکر می‌کردم. در آن سن خاص بودم، در آن دوره از زندگی که هر منظره، هر احساس، هر فکری مانند بوم رنگ به خودم برمی‌گشت و بدتر از آن، عاشق بودم، یک عشق با تمام پیچیدگی‌هایش. تماشای منظره، آخرین چیزی بود که به ذهنم خطور می‌کرد.


📗جنگل نروژی
#هاروکی_مورکامی

@bookhapdf




🎧 کتاب صوتی
📝 ارواح آگوست
✍ گابریل گارسیا مارکز
کارگردان:احسان باغسنگانی
#کتاب_صوتی
#گابریل_گارسیا_مارکز


@bookhapdf


ما تماشاچیانی هستیم
که پشت درهای بسته مانده‌ایم
دیر آمدیم، خیلی دیر
پس به ناچار
حدس می‌زنیم
شرط می‌بندیم
شک می‌کنیم
و آن سوتر، در صحنه
بازی به گونه‌ای دیگر در جریان است.

#حسین_پناهی


@bookhapdf

20 last posts shown.