از خانه بیرون میزنم در زیرِ باران
تا بِفکَنَم در کوچهای، بیصبریام را
بردارم از دوش این گلیمِ ابریام را.
تا چشم چشمایی کند، ابر است و باران
بارانی از آن بیشکیبان، سوگواران.
از کوچه برمیگردم و این ابرِ بیصبر
با گام من، همراهِ من، ره میسپارد
در خویش میگویم شگفتا:
این چه جادوست
ابری که خاموشانه بر ابری ببارد.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@bitohargezjjj
تا بِفکَنَم در کوچهای، بیصبریام را
بردارم از دوش این گلیمِ ابریام را.
تا چشم چشمایی کند، ابر است و باران
بارانی از آن بیشکیبان، سوگواران.
از کوچه برمیگردم و این ابرِ بیصبر
با گام من، همراهِ من، ره میسپارد
در خویش میگویم شگفتا:
این چه جادوست
ابری که خاموشانه بر ابری ببارد.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@bitohargezjjj