تورا با عشق میخوانم تورا ای ماه زیبایم
تو ای معشوق زیبا رو تو ای خورشید پیدایم
چنان با جان من آمیخته احساس زیبایت
که بی روی تو طولانی ترين شبهای یلدایم
ز چشمت عشوهای شیرین و شیرینتر
غمی در من
تمام عمرِ خود،درگیرِ آن چشم فریبایم
هوای رفته را در من دوباره میکنی زنده
تو و این قوس و خم های نشسته در چلیپایم
به یعقوب این ندا را کی رساند پیک امیدم
که من آن یوسف رسته ز زندان زلیخایم
کنارم باش تا اعجاز موسایی به دست آرم
من از اهل تو ام نه اهل سحر دین ترسایم
به هر دینی که میخواهی بگو من اهل آن باشم
برایم عشق تو کافیست ای مقصود والایم
کنارم باش ای امید جانِ در صلیب امشب
که من پر بسته در دام چلیپا صبح فردایم
دلم در بند دیدار تو هر شب ماتمی دارد
چگونه با تو گویم تا چه حد من ناشکیبایم
#محمد_ممتاز
گروه ادیبانه
۶ آذر ۱۴۰۳
تو ای معشوق زیبا رو تو ای خورشید پیدایم
چنان با جان من آمیخته احساس زیبایت
که بی روی تو طولانی ترين شبهای یلدایم
ز چشمت عشوهای شیرین و شیرینتر
غمی در من
تمام عمرِ خود،درگیرِ آن چشم فریبایم
هوای رفته را در من دوباره میکنی زنده
تو و این قوس و خم های نشسته در چلیپایم
به یعقوب این ندا را کی رساند پیک امیدم
که من آن یوسف رسته ز زندان زلیخایم
کنارم باش تا اعجاز موسایی به دست آرم
من از اهل تو ام نه اهل سحر دین ترسایم
به هر دینی که میخواهی بگو من اهل آن باشم
برایم عشق تو کافیست ای مقصود والایم
کنارم باش ای امید جانِ در صلیب امشب
که من پر بسته در دام چلیپا صبح فردایم
دلم در بند دیدار تو هر شب ماتمی دارد
چگونه با تو گویم تا چه حد من ناشکیبایم
#محمد_ممتاز
گروه ادیبانه
۶ آذر ۱۴۰۳