✍ متن ارسالی / پرسش و پاسخ
💟 قسمت اول:
پرسش:
سلیمان (نبی)، برای کمال بشریت چه کرد؟
پاسخ:
طبق نقل قولهای فراوان از تاریخ معرفت بشری، شنیده و خوانده ایم:
در سرزمین بین النهرین شخصی به نام سلیمان، ادعای نبوت و برپایی حکومت پادشاهی الهی در زمین(مدنظرش)، کرده بود؛
ایشان به هر نحوی از تمامی علوم و فنون و توان انس و جن، حتی نیروی حیوانات و موجودات گوناگون زمان خود، برخوردار و بهرمند بوده است؛
او زبان همه موجودات از جمله حیوانات ریز و درشت را میدانسته؛
او با اتکاء به نامداری و قدرتمداری بی سابقه ای، و البته به مدد لشکریان مجهز و بی انتها، نسق تمامی حاکمان و پادشاهان و مخالفین بزرگ و کوچک انس و جن و... پیرامون قلمرو خود را کشیده بود!
او با سیاست و ترفندهایی بی نظیر، همگی ایشان و مردمانشان را یا حذف فیزیکی نموده؛ و یا به اطاعت و خدمتگزاری بی چون و چرا از فرامین و قوانین خاص خود، وادار کرده بود!
بطوری که حتی نسبت به تاخیر بدون اجازه (در سفر خبرچینی) یک پرنده کوچک به نام هدهد و یا نسبت به ملکه ای به نام بلقیس، که بسیار مودب و صلح طلب در سرزمینی دور بر مردم آرام و مهربان و منطقی، مدیریت عادلانه ای میکرده نیز هیچگونه رحم و مروت و انصافی، نداشته است!
سلیمان سالها به جنگ و کشور گشایی و انجام کارهای بزرگ آشکار و پنهان و احداث بناهای عظیم و محیرالعقول و...، در عوالم انس و جن و...، مشغول بود؛
او بزعم خود دلیل همه این اقدامات را نیز معرفت و دریافت فرمان خدا و نمایش شکوه و عظمت الله بر مخلوقات، توجیه و تبلیغ می نمود؛
به تعبیری، سلیمان همه کارهای خود را به نام خدا سند و مدرک میزد!
چیزی نگذشت که او صاحب و مالک ثروت های مادی و معنوی افسانه ای شده بود؛ (چیزهایی که فقط برای افتخار و غرور قوم خودش و فرصت طلبان تشنه ی قدرت، به میراث گذاشت!)
در نهایت، سلیمان روزی با تکیه بر همان عصای قدرت، در حالی که به ظاهر هنوز بر مواضع سرسختانه خود ایستاده بنظر میرسید، جسم ش بدون جان رها شد؛ و در واقع امپراتوری بینش و منش قدرتمداری او، از اوج به عالم اموات پیوست!
گفته شده؛ نزدیکترین و مورد اعتمادترین افراد و وزیران و فرماندهان لشکرها و خدمتگزاران خاص، اعم از انس و جن و... ، بخاطر ترس از ابهت و اقتدار فرمانهای جبارانه و قاطعانه اش، مدتها جرائت نزدیک شدن و شرفیابی بدون اجازه را حتی برای ارائه گزارش های سری و محرمانه هم، نداشتند!
آنان از دور میدیدند که پادشاه شجاع، عالم و قهرمانشان همچنان با صلابت و استوار ایستاده و به دور دست های مبهم خیره شده است؛
( مانند مجسمه ها و تمثال ها و تصاویر پر هیبت مصنوعی قهرمانان و پادشاهان و سمبل ها و...، که بعد از او در میادین، ورودی شهرها و بلندی ها و... ، به همین منظور نصب شده و می شوند.)
از اینرو، انس و جن و... خدمتگزار، صرفا به تصور زنده بودن سلیمان، در مقابل جسم بی جان اش، مدتها با تمام توان و استعداد سعی و تلاش و خودنمایی و ایثار و... می نمودند؛ و همچنان آمار و گزارشات و اعلامیه ها و بیانیه های دلخواه و پر طمطراق را برای جلب رضایت او تهیه و بین خود نیز شایع میکردند؛
تا هر یک، بنحوی تداوم بیعت و جان نثاری و تملقات و ارادات و هنرهای فردی و جمعی خاص و تخصصی و...، مربوطه ی خود را، در بهترین شکل به محضر پادشاه قدر قدرت و قوی شوکت، نمایش دهند!
غافل از این که، پادشاه جهان شان دیر زمانیست که وفات یافته است؛ ولی(به تعبیر مورچه ای)، آنان از راه دور حتی شعور و فهم تشخیص و درک آن را نداشتند!
مدتها گذشت و هیچ انس و جن و... ای، متوجه نشد که پادشاه شجاع و قهار و جبار و سلطه گر و نامدارشان، بدون تکیه بر عصای قدرت، دیگر هیچگونه قابلیت فرماندهی و حتی کنترل جسم خودش را هم، ندارد!
بلاخره هستی هوشمند، برای پایان دادن به این سطح از ادعای قدرتمداری و سلطه در جهان هستی، همان موریانه های با شعور را مامور خوردن عصای قدرت سلیمانی کرد؛
عصا خورده شد؛ و بلافاصله جسدی پوک و پوچ شده و بی دفاع، بر زمین(خاک) افتاد!
بدیهی است، خیل لشکریان آماده به خدمت امپراطوری سلیمانی، با مشاهده و یا شنیدن این خبر بسیار مهم، همگی به ناگهان تعجب و حیرت کردند!
تا جایی که فرمانده هانشان نیز از آن همه تصور و توهم خیالی و بینش و منش فعال در خدمتگزاری برای تحقق امیال غرور و تفاخرآمیز سلیمان (وفات یافته)، خجالت زده و افسوس خورده و بسیار پشیمان بنظر می رسیدند! ولی...
❎ پس با این توصیف، بی شک به نظر میرسد؛ سلیمان مغرور و متفاخرِ مجهز به معرفت قدرت، نه تنها برای کمال بشریت هیچ کاری نکرده است؛
ادامه در قسمت دوم...
@AD1_review
@aslahane_96
💟 قسمت اول:
پرسش:
سلیمان (نبی)، برای کمال بشریت چه کرد؟
پاسخ:
طبق نقل قولهای فراوان از تاریخ معرفت بشری، شنیده و خوانده ایم:
در سرزمین بین النهرین شخصی به نام سلیمان، ادعای نبوت و برپایی حکومت پادشاهی الهی در زمین(مدنظرش)، کرده بود؛
ایشان به هر نحوی از تمامی علوم و فنون و توان انس و جن، حتی نیروی حیوانات و موجودات گوناگون زمان خود، برخوردار و بهرمند بوده است؛
او زبان همه موجودات از جمله حیوانات ریز و درشت را میدانسته؛
او با اتکاء به نامداری و قدرتمداری بی سابقه ای، و البته به مدد لشکریان مجهز و بی انتها، نسق تمامی حاکمان و پادشاهان و مخالفین بزرگ و کوچک انس و جن و... پیرامون قلمرو خود را کشیده بود!
او با سیاست و ترفندهایی بی نظیر، همگی ایشان و مردمانشان را یا حذف فیزیکی نموده؛ و یا به اطاعت و خدمتگزاری بی چون و چرا از فرامین و قوانین خاص خود، وادار کرده بود!
بطوری که حتی نسبت به تاخیر بدون اجازه (در سفر خبرچینی) یک پرنده کوچک به نام هدهد و یا نسبت به ملکه ای به نام بلقیس، که بسیار مودب و صلح طلب در سرزمینی دور بر مردم آرام و مهربان و منطقی، مدیریت عادلانه ای میکرده نیز هیچگونه رحم و مروت و انصافی، نداشته است!
سلیمان سالها به جنگ و کشور گشایی و انجام کارهای بزرگ آشکار و پنهان و احداث بناهای عظیم و محیرالعقول و...، در عوالم انس و جن و...، مشغول بود؛
او بزعم خود دلیل همه این اقدامات را نیز معرفت و دریافت فرمان خدا و نمایش شکوه و عظمت الله بر مخلوقات، توجیه و تبلیغ می نمود؛
به تعبیری، سلیمان همه کارهای خود را به نام خدا سند و مدرک میزد!
چیزی نگذشت که او صاحب و مالک ثروت های مادی و معنوی افسانه ای شده بود؛ (چیزهایی که فقط برای افتخار و غرور قوم خودش و فرصت طلبان تشنه ی قدرت، به میراث گذاشت!)
در نهایت، سلیمان روزی با تکیه بر همان عصای قدرت، در حالی که به ظاهر هنوز بر مواضع سرسختانه خود ایستاده بنظر میرسید، جسم ش بدون جان رها شد؛ و در واقع امپراتوری بینش و منش قدرتمداری او، از اوج به عالم اموات پیوست!
گفته شده؛ نزدیکترین و مورد اعتمادترین افراد و وزیران و فرماندهان لشکرها و خدمتگزاران خاص، اعم از انس و جن و... ، بخاطر ترس از ابهت و اقتدار فرمانهای جبارانه و قاطعانه اش، مدتها جرائت نزدیک شدن و شرفیابی بدون اجازه را حتی برای ارائه گزارش های سری و محرمانه هم، نداشتند!
آنان از دور میدیدند که پادشاه شجاع، عالم و قهرمانشان همچنان با صلابت و استوار ایستاده و به دور دست های مبهم خیره شده است؛
( مانند مجسمه ها و تمثال ها و تصاویر پر هیبت مصنوعی قهرمانان و پادشاهان و سمبل ها و...، که بعد از او در میادین، ورودی شهرها و بلندی ها و... ، به همین منظور نصب شده و می شوند.)
از اینرو، انس و جن و... خدمتگزار، صرفا به تصور زنده بودن سلیمان، در مقابل جسم بی جان اش، مدتها با تمام توان و استعداد سعی و تلاش و خودنمایی و ایثار و... می نمودند؛ و همچنان آمار و گزارشات و اعلامیه ها و بیانیه های دلخواه و پر طمطراق را برای جلب رضایت او تهیه و بین خود نیز شایع میکردند؛
تا هر یک، بنحوی تداوم بیعت و جان نثاری و تملقات و ارادات و هنرهای فردی و جمعی خاص و تخصصی و...، مربوطه ی خود را، در بهترین شکل به محضر پادشاه قدر قدرت و قوی شوکت، نمایش دهند!
غافل از این که، پادشاه جهان شان دیر زمانیست که وفات یافته است؛ ولی(به تعبیر مورچه ای)، آنان از راه دور حتی شعور و فهم تشخیص و درک آن را نداشتند!
مدتها گذشت و هیچ انس و جن و... ای، متوجه نشد که پادشاه شجاع و قهار و جبار و سلطه گر و نامدارشان، بدون تکیه بر عصای قدرت، دیگر هیچگونه قابلیت فرماندهی و حتی کنترل جسم خودش را هم، ندارد!
بلاخره هستی هوشمند، برای پایان دادن به این سطح از ادعای قدرتمداری و سلطه در جهان هستی، همان موریانه های با شعور را مامور خوردن عصای قدرت سلیمانی کرد؛
عصا خورده شد؛ و بلافاصله جسدی پوک و پوچ شده و بی دفاع، بر زمین(خاک) افتاد!
بدیهی است، خیل لشکریان آماده به خدمت امپراطوری سلیمانی، با مشاهده و یا شنیدن این خبر بسیار مهم، همگی به ناگهان تعجب و حیرت کردند!
تا جایی که فرمانده هانشان نیز از آن همه تصور و توهم خیالی و بینش و منش فعال در خدمتگزاری برای تحقق امیال غرور و تفاخرآمیز سلیمان (وفات یافته)، خجالت زده و افسوس خورده و بسیار پشیمان بنظر می رسیدند! ولی...
❎ پس با این توصیف، بی شک به نظر میرسد؛ سلیمان مغرور و متفاخرِ مجهز به معرفت قدرت، نه تنها برای کمال بشریت هیچ کاری نکرده است؛
ادامه در قسمت دوم...
@AD1_review
@aslahane_96