📨 در خصوص پیامهای دریافتی از مخاطبان
اولا باعث دلگرمی است از اینکه وجود دارند و کم نیستند دلهایی بی قضاوت که درک کرده اند و دلسوزانه چه حیف می گویند از روندی معیوب و تکراریِ بشر ، در انحراف یک مکتب فکری توسط پیروان
ثانیا نگران کننده است که چرا سکوت ؟
📝 پیام ها همچنان دریافت می شود از شاگردان معترض و ناخرسند از روند کنونی
و سوال ایجاد می شود که چرا اعتراضات خود را مطرح و به اطلاع استاد نمیرسانید ؟
☑️ پاسخ ها همه همگونه اند؛
می ترسیم !!!
🔻در عجبم
اگر اعتراض به حق است ، چرا ترس ؟!
📜بده ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید کمال آورد
بمن ده که بس بیدل افتادهام
وزین هر دو بیحاصل افتادهام
بمن ده که بدنام خواهم شدن
خراب می و جام خواهم شدن
بمستی توان درّ اسرار سفت
که در بیخودی راز نتوان نهفت
یکی تیغ داند زدن روزِ کار
یکی را قلمزن کند روزگار
مغنّی نوای طرب ساز کن
بقول و غزل قصّه آغاز کن
چنان برکش آواز خنیاگری
که ناهید چنگی برقص آوری
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
مشکل یک جامعه و مجموعه ای که اعضا آن ترس از "طرح اعتراض خود داشته باشند
چیست ؟
مگر نه این است که در جامعه ای آزاد اعتراضات شنیده و پاسخ داده می شود ؟
اینگونه ترس ها تنها و تنها در نظامی حکمفرماست که معترض
سرکوب شود !
حتی اگر دلخوری حاکم ، شماتت #اقلیت_خدمتگزار و هجوم
کورکورانه ی ایادی آنان هم باشد
با ترس و سكوت سرنوشت حق و حق طلبی را چه شود ؟
چه فرهنگ پوچی در وجود ما ساکن شده است این انتظار منجی!
همگان در کنج سلول انفرادی و به ظاهر
امنِ ذهنِ خود کز کرده اند و در انتظارِ واهیِ ،ظهور منجی هستند !
نقش خود را در هستی فراموش کرده ایم
وای به حال مردمی که سرنوشت و خواسته های خود را به حضور و ظهور دیگران بسپارد
حالِ من در میان اینچنین اجتماع معترضِ منفعل به حالِ نویسنده ی این متن شبیه است
هر چه مینویسم پنداری دلم خوش نیست
بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم که نبشتنش بهتر است از نانبشتنش
ای دوست نه هر چه درست و صواب بود
روا بود که بگویند...
و نباید که در بحری افکنم خود را
که ساحلش بدید نبود
و چیزها نویسم بیخود که چون واخود آیم بر آن پریشان باشم و رنجور
ای دوست میترسم! و جای ترس است از مکر سرنوشت
حقا، و به حرمت دوستی، که نمیدانم که این که مینویسم راه سعادت است که میروم یا راه شقاوت؟
و حقا که نمی دانم که این که نبشتم طاعت است یا معصیت؟
کاشکی، یکبارگی، نادانی شدمی تا از خود خلاصی یافتمی!
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم، رنجور شوم از آن بغایت!
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم، هم رنجور شوم؛
چون احوال عاشقان نویسم نشاید؛
چون احوال عاقلان نویسم، هم،نشاید؛
و هر چه نویسم هم نشاید؛
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید؛
و اگر گویم نشاید؛
و اگر خاموش گردم هم نشاید؛
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید
و اگر خاموش شوم هم نشاید!
به هر روی سکوت از هر نوع و به هر دلیل مغایرت دارد به ضمیر حق طلب انسان آکاه
که آگاهی را سکوت نشاید!
این را ننوشتم که در پس پرده به من نگویید
و اعتراض را حتی در خلوت مطرح نکنید
نوشتم که وجه دیگر سکوت خود را بشناسید
اینجا همیشه گوش هایی هستند برای شنیدنِ نجوای اعتراض شما
بگویید تا تمرینی شود به فریاد
@araminam@aslahane_96