آیا طراحی بر رنگ آمیری اولویت دارد؟
- بخش دوم
ابتدا به اهمیت تمایز میان رنگ و رنگ آمیزی می پردازیم. این تمایز را نخستین بار روژه دو پیل و در بحثی درباره ی رنگ آمیزی ( ۱۶۷۲) و مجددا در درس های پایه ای نقاشی ( ۱۷۰۸) مطرح کرد. لبرن با استدلالهایی متقن و محکم به ادعاهای بلانشار چنین پاسخ گفت: طراحی عنصر ذاتی و پایه ای نقاشی است درحالی که رنگ عنصری ثانویه و عرضی است. طراحی شکل و تناسب ایجاد می کند حال آنکه رنگ به تنهایی راه به جایی نمی برد. طراحی به طور همزمان با ذهن و تخیل و دست مرتبط است و بی آنکه از رنگ مدد گیرد می تواند هیجانات روح را به نمایش درآورد.
سرانجام لبرن تیر خلاص را هم به سوی بلانشار روانه کرد: «كل بضاعت رنگ به ارضای دیدگان ختم می شود، حال آنکه طراحی ذهن را ارضا می کند». این پاسخ دندان شکن اگرچه معمولی می نماید اما عواقب بسیاری دارد. اولویتی که لبرن بر آن صحه می گذارد با آنچه بلانشار مد نظر دارد متفاوت است زیرا لبرن به فکر و عقل تقدم می دهد. ذهن، حرف اول و آخر لبرن است، در نتیجه از دید او رنگ (به تنهایی) راه به جایی نمی برد و به رنگ بندی درست نمی انجامد. رنگ مادهای خام بیش نیست و فقط به درد آن می خورد که هنروران به ساییدنش وقت بگذرانند؛ حال آنکه شأن و مقام ذهن بسیار بالاتر از این کارهای پیش پا افتاده است.
طراحی ما را از غرق شدن در اقیانوس رنگ نجات می دهد. پس بنا بر گفته ی لبرن همه چیز به طراحی خلاصه می شود و بس. او با استناد به ويترو و وازاری، و با ارجاع به گفته های اسکندر و در نتیجه ارسطو، و با اشاره به برنینی، هنرمند سبک باروک، تمامی هنرهای «اصلی » مثل معماری و مجسمه سازی را ذیل طراحی جای داد. عجیب این که او با این کار تیر خلاص را به طرفداران پوسن زد و در همان حال زمینه ی پیروزی پیروان اصالت رنگ را فراهم آورد.
ادامه دارد ...
📚 زیباشناسی چیست؟، مارک ژیمنز، ترجمه محمدرضا ابوالقاسمی، نشر ماهی
@artforartt
- بخش دوم
ابتدا به اهمیت تمایز میان رنگ و رنگ آمیزی می پردازیم. این تمایز را نخستین بار روژه دو پیل و در بحثی درباره ی رنگ آمیزی ( ۱۶۷۲) و مجددا در درس های پایه ای نقاشی ( ۱۷۰۸) مطرح کرد. لبرن با استدلالهایی متقن و محکم به ادعاهای بلانشار چنین پاسخ گفت: طراحی عنصر ذاتی و پایه ای نقاشی است درحالی که رنگ عنصری ثانویه و عرضی است. طراحی شکل و تناسب ایجاد می کند حال آنکه رنگ به تنهایی راه به جایی نمی برد. طراحی به طور همزمان با ذهن و تخیل و دست مرتبط است و بی آنکه از رنگ مدد گیرد می تواند هیجانات روح را به نمایش درآورد.
سرانجام لبرن تیر خلاص را هم به سوی بلانشار روانه کرد: «كل بضاعت رنگ به ارضای دیدگان ختم می شود، حال آنکه طراحی ذهن را ارضا می کند». این پاسخ دندان شکن اگرچه معمولی می نماید اما عواقب بسیاری دارد. اولویتی که لبرن بر آن صحه می گذارد با آنچه بلانشار مد نظر دارد متفاوت است زیرا لبرن به فکر و عقل تقدم می دهد. ذهن، حرف اول و آخر لبرن است، در نتیجه از دید او رنگ (به تنهایی) راه به جایی نمی برد و به رنگ بندی درست نمی انجامد. رنگ مادهای خام بیش نیست و فقط به درد آن می خورد که هنروران به ساییدنش وقت بگذرانند؛ حال آنکه شأن و مقام ذهن بسیار بالاتر از این کارهای پیش پا افتاده است.
طراحی ما را از غرق شدن در اقیانوس رنگ نجات می دهد. پس بنا بر گفته ی لبرن همه چیز به طراحی خلاصه می شود و بس. او با استناد به ويترو و وازاری، و با ارجاع به گفته های اسکندر و در نتیجه ارسطو، و با اشاره به برنینی، هنرمند سبک باروک، تمامی هنرهای «اصلی » مثل معماری و مجسمه سازی را ذیل طراحی جای داد. عجیب این که او با این کار تیر خلاص را به طرفداران پوسن زد و در همان حال زمینه ی پیروزی پیروان اصالت رنگ را فراهم آورد.
ادامه دارد ...
📚 زیباشناسی چیست؟، مارک ژیمنز، ترجمه محمدرضا ابوالقاسمی، نشر ماهی
@artforartt