🔻فدراسیون آموزگاران بریتیش کلمبیا، در سال 1973 یک برنامه درباره وضعیت زنان راه انداختهبود. این برنامه ساختاری دموکراتیک داشت. آموزگاران در شاخههای محلی این فدارسیون میتوانند کمیته وضعیت زنان را برای خود راهاندازی کنند. رییس کمیته محلی، رابطِ رسمی با کمیته وضعیت زنان فدراسیون بود. به رابطها درباره چگونگی ادارهی یک کمیته، سازماندهی رویدادهای فمینیستی، بیانِ دشواریهای وضعیت زنان و تربیتِ فراجنسیتی، آموزش دادهشدهاست. رابطها مسائل محلی خود را با اعضای کمیتهی استانی به بحث میگذاشتند؛ عضوهای کمیتههای استانی، گروهی شامل 9 زن، نماینده منطقه جغرافیایی بودند که بوسیله هیات رییسه فدارسیون استان بکار گمارده میشدند. هر یک از اعضای کمیته استانی مسئول یک منطقه جغرافیایی مربوط به رابطها بود که دو بار در سال بهشکل منطقهای (با توجه به منطقههای جغرافیایی تعیین شده بوسیله اتحادیه) تشکیل جلسه میدهد و سالی یک بار نیز در یک کنفرانس استانی برای همه رابطهها نشست برگزار میکند.
🔻دشوارترین کار، برای فمینیستها در فدراسیون، چانهزنی برای قراردادهای صنفی بود. ساختارهای چانهزنی فدراسیون، اغلب در دستان مردان با جمعیت انبوه بود، مردانی که چندان انگیزهای برای پرداختن به «مسائل زنان» نداشتند. برخورداری از مزایای نسبی برای کارِ پاره-وقت، بهبود شرایط مرخصیِ آموزگارانی که پد ومادر بودند، مرخصی درمانی برای مراقبت از کودکان بیمارِ خود، دسترسی تضمین شده به کارِ پاره-وقت و حق بازگشت به کار تمام-وقت، آزار و اذیتهای جنسی، و بندهای مربوط به محیط کار غیرجنسیتی، همگی دشواریهایی بودند که زنان عضو فدراسیون آموزگاران بریتیش کلمبیا میخواستند دربارهشان گفتوگو کنند. در حالی که ما در گنجاندن این مسائل در سیاههی مورد چانهزنی کامیاب بودیم اما آنها اغلب اولین چیزهایی بودند که هنگام آغاز چانهزنیهای سخت، کنار گذاشتهمیشدند
🔻در نتیجهی چنین وضعی، کارزاری برای برگزیدن زنان در کمیتههای چانهزنی در سراسر استان را آغاز کردیم. در سال 1976 شمار اندکی از زنان بر سر میزهایی بودند که درباره حقوق و مزایای آموزگاران گفتوگو میکردند. اما پس از یک دهه، کموبیش همه قراردادهای محلی دارای چارچوبی بودند که به همه مسائلی پرداخته میشد که پیش از این مورد اشاره قرار گرفتند. همه کمیتههای بررسی برنامهی درسی باید به آموزش و منابع یادگیری غیر جنسیتگرا نگاه میکردند. افزون بر این، زنان، عضوهای فعال همهی کمیتههای اصلی فدارسیون بودند؛ نه فقط کمیتههای زنان. صدای زنان قوی، و تواناییِ سازماندهی آنان افسانهای بود، و مسائل و دلنگرانیهایشان، بخشی از جنبههای گوناگونی از زیست اتحادیه بشمار میرفت. نگاهِ گروههای بیرونی برای رهبری در مسائل زنان متوجهِ برنامه "وضعیت زنانِ" فدراسیون آموزگاران بریتیش کلمبیا شد.
🔻من خیلی خوششانس هستم که بخشی از توسعه برنامه "وضعیت زنان" بودم و بیش از چیزهایی که هزینه کردم، آموختم. من یک سخنران ماهر در جمعهای عمومی و یک نویسنده معتبر شدم و درباره پایههای سازماندهی و برنامهریزی مشارکتی چیزهای فراوانی یاد گرفتم. من توانستم به مدت ده سال به دانشآموزان دبیرستان، مطالعات زنان را آموزش دهم.
🔻میخواهم گمان کنم که بزرگترین تاثیری که در کارهای فمینیستیِ خود در فدارسیون آموزگاران داشتم، تشویق زنان دیگر به کنشگری و ایفای نقشهای رهبری در مدرسهها و ساختارهای محلی و استانی بودهاست. امیدوارم که آنها چنین بیندیشند که "اگر او میتواند این کار را انجام دهد، من هم میتوانم."
برگرفته از کتاب "نقش اتحادیههای آموزگاران در آموزش عمومی"
نینا بسیا (2013)
🔻دشوارترین کار، برای فمینیستها در فدراسیون، چانهزنی برای قراردادهای صنفی بود. ساختارهای چانهزنی فدراسیون، اغلب در دستان مردان با جمعیت انبوه بود، مردانی که چندان انگیزهای برای پرداختن به «مسائل زنان» نداشتند. برخورداری از مزایای نسبی برای کارِ پاره-وقت، بهبود شرایط مرخصیِ آموزگارانی که پد ومادر بودند، مرخصی درمانی برای مراقبت از کودکان بیمارِ خود، دسترسی تضمین شده به کارِ پاره-وقت و حق بازگشت به کار تمام-وقت، آزار و اذیتهای جنسی، و بندهای مربوط به محیط کار غیرجنسیتی، همگی دشواریهایی بودند که زنان عضو فدراسیون آموزگاران بریتیش کلمبیا میخواستند دربارهشان گفتوگو کنند. در حالی که ما در گنجاندن این مسائل در سیاههی مورد چانهزنی کامیاب بودیم اما آنها اغلب اولین چیزهایی بودند که هنگام آغاز چانهزنیهای سخت، کنار گذاشتهمیشدند
🔻در نتیجهی چنین وضعی، کارزاری برای برگزیدن زنان در کمیتههای چانهزنی در سراسر استان را آغاز کردیم. در سال 1976 شمار اندکی از زنان بر سر میزهایی بودند که درباره حقوق و مزایای آموزگاران گفتوگو میکردند. اما پس از یک دهه، کموبیش همه قراردادهای محلی دارای چارچوبی بودند که به همه مسائلی پرداخته میشد که پیش از این مورد اشاره قرار گرفتند. همه کمیتههای بررسی برنامهی درسی باید به آموزش و منابع یادگیری غیر جنسیتگرا نگاه میکردند. افزون بر این، زنان، عضوهای فعال همهی کمیتههای اصلی فدارسیون بودند؛ نه فقط کمیتههای زنان. صدای زنان قوی، و تواناییِ سازماندهی آنان افسانهای بود، و مسائل و دلنگرانیهایشان، بخشی از جنبههای گوناگونی از زیست اتحادیه بشمار میرفت. نگاهِ گروههای بیرونی برای رهبری در مسائل زنان متوجهِ برنامه "وضعیت زنانِ" فدراسیون آموزگاران بریتیش کلمبیا شد.
🔻من خیلی خوششانس هستم که بخشی از توسعه برنامه "وضعیت زنان" بودم و بیش از چیزهایی که هزینه کردم، آموختم. من یک سخنران ماهر در جمعهای عمومی و یک نویسنده معتبر شدم و درباره پایههای سازماندهی و برنامهریزی مشارکتی چیزهای فراوانی یاد گرفتم. من توانستم به مدت ده سال به دانشآموزان دبیرستان، مطالعات زنان را آموزش دهم.
🔻میخواهم گمان کنم که بزرگترین تاثیری که در کارهای فمینیستیِ خود در فدارسیون آموزگاران داشتم، تشویق زنان دیگر به کنشگری و ایفای نقشهای رهبری در مدرسهها و ساختارهای محلی و استانی بودهاست. امیدوارم که آنها چنین بیندیشند که "اگر او میتواند این کار را انجام دهد، من هم میتوانم."
برگرفته از کتاب "نقش اتحادیههای آموزگاران در آموزش عمومی"
نینا بسیا (2013)