بیمۀ اجتماعی را بیمعنا نکنید!
اخیراً مدیر عامل سازمان تأمین اجتماعی، در نشست هماندیشی با کانونهای عالی کارگران بازنشسته و مستمریبگیر سراسر کشور گفتهاند: فرمول فعلی محاسبۀ مستمری براساس میانگین دو سال آخر کار است، اما این فرمول باعث میشود برخی افراد با افزایش حقوق در دو سال آخر مستمری بیشتری دریافت کنند. ما باید فرمول را به گونهای اصلاح کنیم که میانگین تمام سنوات کاری مبنای محاسبه قرار گیرد که این مسئله مورد استقبال و تأیید کارشناسان و حتی بیمهپردازان و بازنشستگان نیز است. [به نقل از رسانهها] دربارۀ این گفته، چند نکته قابل طرح است:
اول. در سالنامۀ ۱۴۰۲ حدود ۲۵ درصد مستمریبگیران با حکم پایۀ کمتر از حداقل دستمزد و حدود ۵۰ درصد کمتر از دو برابر حداقل دستمزد مستمری میگیرند. تقریباً همین نسبت دربارۀ ترکیب بیمهپردازان هم برقرار است. ۲۵ درصد مابقی هم از گروههای شغلی نظیر کارکنان بخش دولتی، شرکتهای بزرگ دولتی و خصوصی، اعضای هیئت علمی دانشگاهها و ... هستند. اگر ادعای مدیرعامل دربارۀ افزایش حقوق در دو سال آخر صحت داشته باشد، باید در جایی از آمار سازمان خود را نشان دهد. باید توجه داشت که خود حداقل دستمزد در سال ۱۴۰۲ حدود ۵۰ درصد خط فقر بوده است.
دوم. بنا به احکام برنامۀ پنجم در سازمان تأمین اجتماعی کمیسیونی برای بررسی چنین مواردی (افزایش نامتعارف حقوق در دو سال آخر بیمهپردازی) ایجاد شد و افزایشهای نامتعارف حقوقی در سالهای پایانی دورۀ کاری را بررسی میکرد و در اغلب موارد هم یا چنین پروندههایی را رد و کارفرما را جریمه میکرد و یا بعضاً میانگین ۵ سال آخر را برای چنین مواردی مبنای محاسبۀ مستمری قرار میداد. در برنامۀ ششم و هفتم هم بهرغم اینکه چنین حکمی نیست، سازمان به این راحتی افزایشهای نامتعارف را نمیپذیرد؛ نهتنها در دو سال آخر بیمهپردازی، بلکه حتی بعد از دورۀ زایمان.
سوم. در کشوری که افراد در دورۀ اشتغال ۳۰ ساله بهطور میانگین تورم بالای ۲۰ درصد را تجربه میکنند و در حوزههای معیشتی بالای ۳۰ درصد، با چه ضریبی بنا است مبنای محاسبۀ مستمری بازنشستگی به میانگین کل دورۀ کاری تعمیم یابد؟ معیار بهروزسانی چیست؟ در کشوری که الان بیش از ۳۰ درصد جمعیت زیر خط فقر مطلق هستند و مستمری بیش از ۶۰ درصد بازنشستگان تأمین اجتماعی کمتر از خط فقر مطلق است، چنین طرحهایی جز افزایش میزان و شدت فقر چه پیامدی دارد؟
چهارم. وقتی چند سال است که دولت سیاست همسانسازی حقوق بازنشستگان با شاغلان همرده را دنبال میکند و اولین برنامۀ وزارت رفاه در دولت فعلی هم تأکید بر تداوم اجرای این سیاست بوده (درست یا نادرست)، مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی در چه چارچوبی چنین اصلاحات پارامتریکی را طرح کرده است؟ اساساً وقتی درنهایت بنا بر همسانسازی مستمری بازنشستگان با شاغلان است، چنین ایدۀ متناقضی چه معنایی دارد؟
پنجم. مدیرعامل مدعی شدهاند که حتی «بیمهپردازان» نیز از تغییر مبنای محاسبۀ مستمری به کل دورۀ کاری استقبال کردهاند. واقعاً اگر شواهدی در این زمینه وجود دارد خوب است منتشر شود و مورد بحث و بررسی قرار گیرد، چون این برخلاف کل ادبیات نظری این حوزه و اقتصادسیاسی اصلاحات بازنشستگی است!
ششم. بهلحاظ تصویر سازمانی این رویۀ درستی نیست که دلیل هر تغییر یا اصلاحی، تقلب یا دستکاری اطلاعات از سوی بیمهشدگان معرفی میشود. این میتواند به بهانهای برای پنهانکردن بیکفایتیهای خودِ سازمان تفسیر شود.
هفتم. در دهۀ ۱۹۹۰ چنین تغییر پارامتری در برخی کشورها و آن هم برای ورودیهای جدید نظام بیمهای اعمال شد. این کشورها اغلب تورم ۳۰ سالۀ کمتر از ۳ درصد دارند و بهرغم این، پژوهشهای جدید در برخی از همین کشورها افزایش فقر بازنشستگان را به اصلاحات آن دهه نسبت میدهند. بیمۀ اجتماعی مبتنیبر یک قرارداد اجتماعی است و اصلاح آن نیز باید در چارچوب چنین قراردادی باشد. طرح چنین دستکاریهایی در ایران صرفاً به فقیرانهترشدن مستمریها و بیمعناشدن بیمۀ اجتماعی منجر میشود.
@omidi_reza