💢برماست که گام آخر گذار را نیز با درایت برداریم
بخش اول: کجا ایستادهایم؟
✍ ناصر دانشفر
حرف آخر را همین اول میزنم و عرض میکنم که به گمان حقیر، نظام در جهات کارآمدی، شایستگی، نمادها و حتی ساختار دچار شکست شده است.
توضیح اینکه با تمهیدات جناب خامنهای که مبتنی بر اختیاراتی است که قانوناساسی به ایشان داده، هر سه قوه از حیز انتفاع ساقط شدهاند و از کارایی لازم برخوردار نیستند. آری حضرتآقا با انتصاب رؤسای این قوا چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم از قرار گرفتن افراد شایسته در این مناصب جلوگیری و زمینهٔ ناکارآمدی نظام را فراهم نمودهاند.
شوربختانه ریاست قوهٔ قضائیه را مطابق قانون شخص ولایت عظمی معین مینمایند. نگاهی گذرا به شیوهٔ ادارهٔ این قوه در دوران پسا انقلاب به ویژه در دوران زعامت رهبر کنونی نظام، حاکی از آن است که افراد منتصب هر یک بدتر از سلف خود بودهاند. این یک ادعا نیست، کافی است به سخنان جنابان هاشمی شاهرودی، لاریجانی و اژهای در بارهٔ وضعیت قوهای که ادارهٔ آن را به عهده داشتهاند، مراجعه شود.
اگر حال و هوای عدالتخانه به اقرار سران منصوب آن، همواره فاجعهبار بوده، اتفاق غیرمعقولی رخ نداده است. چرا که وقتی مدیریت یک سازمان عریض و طویل را به عهدهٔ کسانی میگذارید که از دانش قضایی مدرن بیاطلاع هستند و بنا دارند با دریافتهای خود از علوم حوزوی یک ساختار پیشرفته و بروز را اداره کنند، قطعاً پیامدی بهتر از این نخواهد داشت.
این از شرایط قوهای که باید چشمان باز حاکمیت باشد و علاوه بر رصد تمام امورات کشور، ایستادن در برابر تخلفات مجریان و وکلای مردمان، جلوگیری از سوءاستفادهها، فساد سیستماتیک و ممانعت از اعمال قدرت غیرقانونی صاحبان زر و زور،باید مدافع حقوق شهروندی مردمان کشور به خصوص قشر نابرخوردار باشد.
وضعیت دو قوهٔ دیگر نیز به دلیل مهندسی آرا و دخالت همه جانبهٔ ولیامر مسلمینجهان در ورود افراد به حوزههای تقنینی و اجرایی کشور، اگر بدتر از اوضاع و احوال قوهٔ قضائیه نباشد، قطعاً بهتر نیست. مگر میشود کسانی که با بهرهگیری از تیغ تیز نظارت استصوابی و بدون پشتیبانی رأی خلایق بر کرسیهای مجلس و یا صندلی ریاستجمهوری تکیه زدهاند، نماد خردجمعی جامعه و موکلان واقعی آنان باشند.تحدید آزادیهای مدنی به استناد قانون و تحمیل خواست یک فرد، حتی یک گروه خود حقپندار، نتیجهای جز برآمدن افراد غیرلایق و ناشایسته نخواهد داشت که این نیز همانگونه که مشهود است، جز به ناکارآمدی نظام منجر نشده و نمیگردد.
سپردن امور به افراد ناشایسته و کنار گذاشتن و یا فراری دادن نخبگان کشور، کار را به جایی رسانده که کمتر بخشی از کشور را میتوان سراغ گرفت که آنگونه که باید اداره شود و دارای کارکردی مثبت و راندمان و بازده مطلوب باشد.
صدا و سیمای میلی شاید یکی از سازمانهای عریض و طویل کشور باشد که دقیقاً طبق منویات و رهنمودهای جناب خامنهای با بهرهگیری از امکانات مالی بیحد و اندازه به تبلیغ و رواج اهداف و راهبردهای اتخاذ شده مشغول است. آمار و ارقام مستند به نظرسنجیهای مراکز وابسته به نظام نیز حاکی عملکرد فاجعهبار و بازدهی منفی بزرگترین دستگاه پروپاگاندای پرمدعایی میباشد که رؤسای منصوب متوهمش بنای تغییر ذائقهٔ جامعهٔ جهانی را داشتهاند.
این از وضعیت شایستهسالاری و کارآمدی نظام، در ساحت نمادها اوضاع حکومت صدها برابر بدتر است،چرا که دیگر قصهای مقبول مردمان ندارد.
امروز ارزشها، هنجارها و حتی باورهای دینی مردمان که در دههٔ ابتدایی انقلاب اوج گرفته بود، به کل فروریخته و به جز جمع اندکی از هموطنان،سایر هممیهنان هیچگونه تعلق خاطری بدان ندارند. اوضاع به قدری نابسامان است که آدمی آرزو میکند که ای کاش نسلنو جامعهٔ ایران نه به پیشینهٔ با عظمت خود که حتی به یک سمبل شیطانی و مغایر اخلاق باور داشتند. بیانگیزگی، یأس، سرخوردگی و ناامیدی،بیاعتنایی به اخلاق و بدتر از آن میل به بداخلاقی، اظهار بی اهمیتی به سرنوشت کشور، ترجیح ترک وطن به ماندن و مبارزه و ...ویژگی بسیاری از جوانان و حتی میانسالان این مرز و بوم میباشد.
تا چندی پیش حاکمیت به این دل خوش داشت که اگر در آن سه زمینه کارش به سقوط انجامیده، اما در عرصهٔ ساختارها هنوز قرص و محکم سکان امور را به دست دارد و هستهٔ سخت قدرت این امکان را دارد که با استفاده از داراییهایی که در اختیار دارد، جامعه را به ضرب و زور هم که شده کنترل نماید. اما با رخداد طوفانالاقصی و فرو ریختن هلال شیعی پس از سقوط بشار، اینک نظام در این حوزه نیز دچار ضعف و شکنندگی شده است.حالا نه فقط باید پاسخ منتقدان دلسوز و براندازان غرق سرور را بدهد که با مسئلهدار شدن نیروهای خود، چارهای جز به دیوار زدن ندارد. داستان جبههٔ حق و باطل، قصهٔ دفاع از حرم، مقابله با امپریالیسم جهانی و... همه رنگ باخته است.
https://t.me/peyghameashna
بخش اول: کجا ایستادهایم؟
✍ ناصر دانشفر
حرف آخر را همین اول میزنم و عرض میکنم که به گمان حقیر، نظام در جهات کارآمدی، شایستگی، نمادها و حتی ساختار دچار شکست شده است.
توضیح اینکه با تمهیدات جناب خامنهای که مبتنی بر اختیاراتی است که قانوناساسی به ایشان داده، هر سه قوه از حیز انتفاع ساقط شدهاند و از کارایی لازم برخوردار نیستند. آری حضرتآقا با انتصاب رؤسای این قوا چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم از قرار گرفتن افراد شایسته در این مناصب جلوگیری و زمینهٔ ناکارآمدی نظام را فراهم نمودهاند.
شوربختانه ریاست قوهٔ قضائیه را مطابق قانون شخص ولایت عظمی معین مینمایند. نگاهی گذرا به شیوهٔ ادارهٔ این قوه در دوران پسا انقلاب به ویژه در دوران زعامت رهبر کنونی نظام، حاکی از آن است که افراد منتصب هر یک بدتر از سلف خود بودهاند. این یک ادعا نیست، کافی است به سخنان جنابان هاشمی شاهرودی، لاریجانی و اژهای در بارهٔ وضعیت قوهای که ادارهٔ آن را به عهده داشتهاند، مراجعه شود.
اگر حال و هوای عدالتخانه به اقرار سران منصوب آن، همواره فاجعهبار بوده، اتفاق غیرمعقولی رخ نداده است. چرا که وقتی مدیریت یک سازمان عریض و طویل را به عهدهٔ کسانی میگذارید که از دانش قضایی مدرن بیاطلاع هستند و بنا دارند با دریافتهای خود از علوم حوزوی یک ساختار پیشرفته و بروز را اداره کنند، قطعاً پیامدی بهتر از این نخواهد داشت.
این از شرایط قوهای که باید چشمان باز حاکمیت باشد و علاوه بر رصد تمام امورات کشور، ایستادن در برابر تخلفات مجریان و وکلای مردمان، جلوگیری از سوءاستفادهها، فساد سیستماتیک و ممانعت از اعمال قدرت غیرقانونی صاحبان زر و زور،باید مدافع حقوق شهروندی مردمان کشور به خصوص قشر نابرخوردار باشد.
وضعیت دو قوهٔ دیگر نیز به دلیل مهندسی آرا و دخالت همه جانبهٔ ولیامر مسلمینجهان در ورود افراد به حوزههای تقنینی و اجرایی کشور، اگر بدتر از اوضاع و احوال قوهٔ قضائیه نباشد، قطعاً بهتر نیست. مگر میشود کسانی که با بهرهگیری از تیغ تیز نظارت استصوابی و بدون پشتیبانی رأی خلایق بر کرسیهای مجلس و یا صندلی ریاستجمهوری تکیه زدهاند، نماد خردجمعی جامعه و موکلان واقعی آنان باشند.تحدید آزادیهای مدنی به استناد قانون و تحمیل خواست یک فرد، حتی یک گروه خود حقپندار، نتیجهای جز برآمدن افراد غیرلایق و ناشایسته نخواهد داشت که این نیز همانگونه که مشهود است، جز به ناکارآمدی نظام منجر نشده و نمیگردد.
سپردن امور به افراد ناشایسته و کنار گذاشتن و یا فراری دادن نخبگان کشور، کار را به جایی رسانده که کمتر بخشی از کشور را میتوان سراغ گرفت که آنگونه که باید اداره شود و دارای کارکردی مثبت و راندمان و بازده مطلوب باشد.
صدا و سیمای میلی شاید یکی از سازمانهای عریض و طویل کشور باشد که دقیقاً طبق منویات و رهنمودهای جناب خامنهای با بهرهگیری از امکانات مالی بیحد و اندازه به تبلیغ و رواج اهداف و راهبردهای اتخاذ شده مشغول است. آمار و ارقام مستند به نظرسنجیهای مراکز وابسته به نظام نیز حاکی عملکرد فاجعهبار و بازدهی منفی بزرگترین دستگاه پروپاگاندای پرمدعایی میباشد که رؤسای منصوب متوهمش بنای تغییر ذائقهٔ جامعهٔ جهانی را داشتهاند.
این از وضعیت شایستهسالاری و کارآمدی نظام، در ساحت نمادها اوضاع حکومت صدها برابر بدتر است،چرا که دیگر قصهای مقبول مردمان ندارد.
امروز ارزشها، هنجارها و حتی باورهای دینی مردمان که در دههٔ ابتدایی انقلاب اوج گرفته بود، به کل فروریخته و به جز جمع اندکی از هموطنان،سایر هممیهنان هیچگونه تعلق خاطری بدان ندارند. اوضاع به قدری نابسامان است که آدمی آرزو میکند که ای کاش نسلنو جامعهٔ ایران نه به پیشینهٔ با عظمت خود که حتی به یک سمبل شیطانی و مغایر اخلاق باور داشتند. بیانگیزگی، یأس، سرخوردگی و ناامیدی،بیاعتنایی به اخلاق و بدتر از آن میل به بداخلاقی، اظهار بی اهمیتی به سرنوشت کشور، ترجیح ترک وطن به ماندن و مبارزه و ...ویژگی بسیاری از جوانان و حتی میانسالان این مرز و بوم میباشد.
تا چندی پیش حاکمیت به این دل خوش داشت که اگر در آن سه زمینه کارش به سقوط انجامیده، اما در عرصهٔ ساختارها هنوز قرص و محکم سکان امور را به دست دارد و هستهٔ سخت قدرت این امکان را دارد که با استفاده از داراییهایی که در اختیار دارد، جامعه را به ضرب و زور هم که شده کنترل نماید. اما با رخداد طوفانالاقصی و فرو ریختن هلال شیعی پس از سقوط بشار، اینک نظام در این حوزه نیز دچار ضعف و شکنندگی شده است.حالا نه فقط باید پاسخ منتقدان دلسوز و براندازان غرق سرور را بدهد که با مسئلهدار شدن نیروهای خود، چارهای جز به دیوار زدن ندارد. داستان جبههٔ حق و باطل، قصهٔ دفاع از حرم، مقابله با امپریالیسم جهانی و... همه رنگ باخته است.
https://t.me/peyghameashna