امروز روز حسنا جانم بود …
به رسم هر پنجشنبه ، جمعه ی دیگه مون
ازم نه شهر بازی خواست
نه رستوران آن چنانی
نه خرید خاص !
خواسته اش این بود : کنـــارش باشم …
بیا باور کنیم بچه هامون همینو میخوان
یه زمان گذاری با کیفیت در کنارشون
ما خودمون سختش میکنیم 🤌🏻
از اینکه باهاش در مورد ماهی های توی حوض حرف میزدم کییییف کرده بود …
اینو از برق تو چشماش و خنده های ریزریزش فهمیدم ! و از اینکه دوست داشت کِش بده حرفامونو🤭
وقتی کنارشی به چشمای نور دیده ات نگاه کن 👀
حس مادرانه-پدرانه ات برق توی نگاهشو میخونه 🫀
به رسم هر پنجشنبه ، جمعه ی دیگه مون
ازم نه شهر بازی خواست
نه رستوران آن چنانی
نه خرید خاص !
خواسته اش این بود : کنـــارش باشم …
بیا باور کنیم بچه هامون همینو میخوان
یه زمان گذاری با کیفیت در کنارشون
ما خودمون سختش میکنیم 🤌🏻
از اینکه باهاش در مورد ماهی های توی حوض حرف میزدم کییییف کرده بود …
اینو از برق تو چشماش و خنده های ریزریزش فهمیدم ! و از اینکه دوست داشت کِش بده حرفامونو🤭
وقتی کنارشی به چشمای نور دیده ات نگاه کن 👀
حس مادرانه-پدرانه ات برق توی نگاهشو میخونه 🫀