شنیدی قصهٔ هاروت و ماروت
که بودند خادم درگاه لاهوت
از اول بر فلک بودند فرشته
شدند آخر چو دیو از غم سرشته
ز حرص و آز و شهوت دور بودند
ز مستی بیخبر مستور بودند
چو آدم را به عالم میفرستاد
به جان هردوشان آتش درافتاد
به درگاه خدا رفتند و گفتند
هر آن رازی که در دل مینهفتند
که بودند خادم درگاه لاهوت
از اول بر فلک بودند فرشته
شدند آخر چو دیو از غم سرشته
ز حرص و آز و شهوت دور بودند
ز مستی بیخبر مستور بودند
چو آدم را به عالم میفرستاد
به جان هردوشان آتش درافتاد
به درگاه خدا رفتند و گفتند
هر آن رازی که در دل مینهفتند