Forward from: ✞یادگاری عامر نفرت✞
عامر افغان هرجا باشع مردونگی تو خونشع داستان رو بخونین
5 سال پیش رفتم افغانستان کشورم تو رستوران داشتم غذا میخوردم دیدم ی پصرع داشت اشغال جم میکرد امد دم رستوران گف داداش میشع یکم غذا بدی بخورم گرسنم موقی ک گف داداش فعمیدم ایرانی هس چون افغان ها ب برادر شون داداش نمیگن برادر یا برار میگن و هراتی ها بورار میگن صورتش هم کبود بود افغانی های سنی اگ ایرانی بینن تو افغانستان میترکوننش گف منو زدن متعاد بود غذا اوردم دادم خورد گفتم اسمت چیع گف عباس گفتم بچع کجای ایرانی گف تهران گف سیر شدم میرم خیلی هم دعا کرد منو گفتم هر روز من میام تو اون کوچع حموم عمومی دوش میگیرم اگ خاسی بیا چیزی نیاز داشتی میدمت گف باشع داداش و رفت فرداش صبح رفتم حموم دوش بگیرم دیدم اونجا نشستس رفتم سمتش و حرف زدیم گفتم عباس راسی چرا تو افغانستان امدی گف ی جریانی شد سر از اینجا در اوردم گفتم زن هم داری گف رع ی بچع پصر هم دارم گفتم میخای برگردی کشورت ساکت موند گف نمیشع گفتم چرا بخاطر پول گف رع گفتم من یکاری میکنم برگردی کشورت خیلی خوشحال شد و رفتم ب ی فامیل مون گفتم ک ب بچع ها بگو این بندع خدا رو بفرستن تهران زن بچع دارع گف بخاطر ط باشع عامر و فرداش بردم ارایشگاه اینو و بردم حموم دوش گرف لباس و همه چیزش امادع کردم و صبحش باهاش خدافظی کردم و حرکتش دادن سمت خونش خدا کنع پیش خانوادش باشع
اگ کمکش نمیکردم اونو افغان ها میکشتن یا خودش متعاد بود میمرد فقد بخاطر خدا کمکش کردم و زنو بچش من واس این از ایرانی ها بدم میاد چون نامرد هسن ی عمر ب افغان توهین کردن ولی این عامر افغان ب ی ایرانی کمک کرد با #خدا باش
#عامر_افغانم_همون_فراموش_نشدنی🖤🇦🇫
5 سال پیش رفتم افغانستان کشورم تو رستوران داشتم غذا میخوردم دیدم ی پصرع داشت اشغال جم میکرد امد دم رستوران گف داداش میشع یکم غذا بدی بخورم گرسنم موقی ک گف داداش فعمیدم ایرانی هس چون افغان ها ب برادر شون داداش نمیگن برادر یا برار میگن و هراتی ها بورار میگن صورتش هم کبود بود افغانی های سنی اگ ایرانی بینن تو افغانستان میترکوننش گف منو زدن متعاد بود غذا اوردم دادم خورد گفتم اسمت چیع گف عباس گفتم بچع کجای ایرانی گف تهران گف سیر شدم میرم خیلی هم دعا کرد منو گفتم هر روز من میام تو اون کوچع حموم عمومی دوش میگیرم اگ خاسی بیا چیزی نیاز داشتی میدمت گف باشع داداش و رفت فرداش صبح رفتم حموم دوش بگیرم دیدم اونجا نشستس رفتم سمتش و حرف زدیم گفتم عباس راسی چرا تو افغانستان امدی گف ی جریانی شد سر از اینجا در اوردم گفتم زن هم داری گف رع ی بچع پصر هم دارم گفتم میخای برگردی کشورت ساکت موند گف نمیشع گفتم چرا بخاطر پول گف رع گفتم من یکاری میکنم برگردی کشورت خیلی خوشحال شد و رفتم ب ی فامیل مون گفتم ک ب بچع ها بگو این بندع خدا رو بفرستن تهران زن بچع دارع گف بخاطر ط باشع عامر و فرداش بردم ارایشگاه اینو و بردم حموم دوش گرف لباس و همه چیزش امادع کردم و صبحش باهاش خدافظی کردم و حرکتش دادن سمت خونش خدا کنع پیش خانوادش باشع
اگ کمکش نمیکردم اونو افغان ها میکشتن یا خودش متعاد بود میمرد فقد بخاطر خدا کمکش کردم و زنو بچش من واس این از ایرانی ها بدم میاد چون نامرد هسن ی عمر ب افغان توهین کردن ولی این عامر افغان ب ی ایرانی کمک کرد با #خدا باش
#عامر_افغانم_همون_فراموش_نشدنی🖤🇦🇫