راستگرایی در جامعهشناسی ۱
علی طایفی
روند گفتگوهای بین متفکران در حوزههای مختلف علمی از جمله اجتماعی در طی چند سال گذشته بسیار سودمند است. پیشتر نیز به برخی رویکردهای راست با گرایشهای محافظهکارانه ناظر بر قدرت که ایستاده بر قامت ملیگرایی، پادشاهیگرایی و فرهنگ شبانیگری است، پرداختهام که چگونه چنین رویکردهایی میتواند زمینهساز خشونتهای ساختاری گردد.
در باب نظرات شروین که لزوما نظریه اجتماعی نیست، یادداشتی در اینجا نوشتهام که در جای خود قابل نقد و نظر است. در گفتگوی اخیر عباس کاظمی با شروین وکیلی درباره راستگرایی در جامعه، مجددا بحثهایی زیر نام جامعهشناسی مطرح میشود که بنظرم بشدت حول گزارههایی ذهنی که به برخی از آنها میپردازم.
یکی از استدلالهای شروین درباب تحلیل بازماندگان کشته شدگان که دارای گرایش ملیگراییاند، گویای یک سوی داستان است و همه واقعیت را بیان نمی کند. در واقع تحلیل محتوای واکنشهای خانواده کشتهشدگان نیز چندان گویای این موضوع نیست که این بخش از مردم رویکردی ملیگرایانه دارند.
در واقع بنظر من چون صاحبان قدرت سانترالیستی و مرکزگرا به کشتار مردم دست زدهاند طبعا واکنش ها هم پیرامون همین کانون کشتار خواهد گشت که در سطح ملی است. این رویکرد اصولا مغلطه جز با کل است و پایایی متدولوژیک ندارد.
از سوی دیگر با تقلیل مسایل مبرم به فاکت های کم دامنه و خرد و یا تعمیم یافته های خرد برای ارایه تیوریهای کلان نمیتوان چشم بر واقعیت بست. بقول میردال حتی اگر چنین کنیم واقعیت، سخت لگدپران است و در جای دیگری چهره بر خواهد نمود.
شروین تاکید دارد که جامعه ایران اصولا فردگراست که بنظرم واقعیت تاریخی ندارد. فرد در ساختار اجتماعی ایران همواره تحت نفوذ قدرت جمعی بوده و است. این امر تضادی با یکتاپرستی در نظام قدرت سیاسی ندارد چرا که در ساختار حتی جمعی و قبیلهای کشور در نهایت یک فرد، رییس ایل و تبار بوده و نقش ولایت در فقاهت، شفاعت و شقاوت را برعهده داشته و دارد.
از این منظر جامعه ایران دارای فرهنگ عمومی قبیلهگرایی است که همچنان در مناسبات اجتماعی نقشآفرینی میکند. در چنین ساختاری اصولا فردگرایی بمعنای اندیویدوالیسم زمینه بروز پیدا نکرده است.
نشانههای بازگشت به گذشته در بین بخشی از مردم در تظاهرات اجتماعی و فکری، به دلیل فرار از سختی شرایط اکنون و تردید و نگرانی از آینده است و اگر نوستالوژی دین و فرهنگ گذشته در نقاطی از جغرافیا و فرهنگ ایران دیده میشود نشانگر فرار به گذشته است نه تاسی به گذشته.
این گریز از واقعیتهای سخت و لَخت امروز است که در رویکرد تحولخواهی بجای آینده بسوی گذشته سقوط میکند. به بیان دیگر پادشاهی گرایی اصولا ارتجاعی و گذشتهگراست. چنین رویکردی رستگاری و راهتوسعه کشور را مانند دین و حاکمان دینی در گذشته تمدنی ایرانی یا اسلامی میجوید.
شاهنشاهیگرایی بعنوان سرمشق ایرانیان اگر حتی امری تاریخی بوده ولی دیگر چنین نیست. تجربه دمکراسی حتی نیمبند و جمهوریت حتی ولایی و اسلامی، و تجربه درک حقوق شهروندی و مدنی مانع از بازآفرینی این گرایش شاهپرستی و فریدونگرایی در ایران میشود.
ادامه دارد
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1