❑ خوابآلوده هنوز...
خوابآلوده هنوز
در بستری سپید
صبحِ کاذب
در بورانِ پاکیزهی قطبی.
و تکبیرِ پُرغریوِ قافله
که: «رسیدیم
آنک چراغ و آتشِ مقصد!»
ـ□
ــ گرگها
بیقرار از خُمارِ خون
حلقه بر بارافکنِ قافله تنگ میکنند
و از سرخوشی
دندان به گوش و گردنِ یکدیگر میفشرند.
«ــ هان!
چند قرن، چند قرن به انتظار بودهاید؟»
ـ□
و بر سفرهی قطبی
قافلهی مُردگان
نمازِ استجابت را آماده میشود
شاد از آن که سرانجام به مقصد رسیده است.
■ از دفتر مدایح بیصله | شعرِ احمد شاملو | کانال تلگرام احمد شاملو
Telegram ■ Twitter
خوابآلوده هنوز
در بستری سپید
صبحِ کاذب
در بورانِ پاکیزهی قطبی.
و تکبیرِ پُرغریوِ قافله
که: «رسیدیم
آنک چراغ و آتشِ مقصد!»
ـ□
ــ گرگها
بیقرار از خُمارِ خون
حلقه بر بارافکنِ قافله تنگ میکنند
و از سرخوشی
دندان به گوش و گردنِ یکدیگر میفشرند.
«ــ هان!
چند قرن، چند قرن به انتظار بودهاید؟»
ـ□
و بر سفرهی قطبی
قافلهی مُردگان
نمازِ استجابت را آماده میشود
شاد از آن که سرانجام به مقصد رسیده است.
■ از دفتر مدایح بیصله | شعرِ احمد شاملو | کانال تلگرام احمد شاملو
Telegram ■ Twitter